از موارد مهمی که سازمانها باید از تعاریف آنها به خوبی آگاه باشند، مدیریت و طرح استراتژیک است.
فهرست مطالب
- 1 از موارد مهمی که سازمانها باید از تعاریف آنها به خوبی آگاه باشند، مدیریت و طرح استراتژیک است.
- 2 تعریف علمی مدیریت استراتژیک از دیدگاه استراتژیستهای بزرگ
- 3 تاریخچه مدیریت و طرح استراتژیک
- 4 فرآیند و مراحل مدیریت و طرح استراتژیک
- 5 استفاده از مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری های مدیران ضرورت دارد
- 5.1 تحلیل محیط کسب و کار در مدیریت استراتژیک نقش دارد
- 5.2 میزان اهمیتی که طرح و مدیریت استراتژیک در سازمانها دارند
- 5.3 پیامدهای مثبتی که استفاده از طرح استراتژیک در سازمانها با خود به همراه دارد
- 5.4 با مدیریت استراتژیک، مزیت رقابتی را به دست آورید
- 5.5 نقشی که فرهنگ سازمانی در مدیریت استراتژیک خواهد داشت
- 5.6 تفاوتی که بین مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک وجود دارد
- 5.7 تفاوتی که بین استراتژی و استراتژیک وجود دارد
- 5.8 مفهومی که باید از استراتژیک بدانید
- 5.9 تفاوتی که بین برنامه ریزی مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی بلند مدت وجود دارد
- 5.10 برنامه ریزی استراتژیک بخشی از فرآیند مدیریتی است
- 5.11 تفاوتی که بین مدیریت استراتژیک و سیاست کسب و کار وجود دارد
- 5.12 ویژگیهای خاصی که باید از مدیریت استراتژیک بدانید
- 5.13 چالشهای طرح ریزی مدیریت و طرح استراتژیک در سازمان
- 6 آینده شغلی رشته مدیریت استراتژیک
- 7 چگونگی تعیین اهداف استراتژیک
- 7.1 آیا با تعریف مشخص بودن یا Specific آشنایی دارید؟
- 7.2 آیا با تعریف قابل سنجش یا Measurable آشنایی دارید؟
- 7.3 آیا با تعریف قابل دستیابی یا Achievable آشنایی دارید؟
- 7.4 آیا با تعریف مرتبط بودن یا Relevent آشنایی دارید؟
- 7.5 اهداف متداولی که در مدیریت و طرح استراتژیک وجود دارند
- 7.6 دلایل استفاده از مدیریت و طرح استراتژیک در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها
- 7.7 تعریف خط مشی یا سیاست کسب و کار
- 8 طرح استراتژیک سندی برای ارتباط با سازمان و اهداف سازمان است، اعمال مورد نیاز برای رسیدن به آن اهداف و دیگر عناصر مهم در طول عمل برنامهریزی توسعه مییابند.
- 9 انواع مختلف استراتژی کسب و کار
- 10 استراتژیهای سطح کسب و کار
- 10.1 ۱) رهبری هزینه
- 10.2 ۲) تمایز:
- 10.3 ۳) هزینه پایین متمرکز:
- 10.4 ۴) تمایز متمرکز:
- 10.5 ۵) استفاده از استراتژی یکپارچه تمایز / کم هزینه
- 10.6 بسته کامل فرم ها، شاخص ها و شرح شغل های کسب و کاری
- 10.7 قالب اکسل داشبورد مدیریت منابع انسانی
- 10.8 قالب داشبورد شاخص های مدیریت عملکرد منابع انسانی
- 10.9 داشبورد منابع انسانی – HR Analytics in Power BI
- 10.10 داشبورد تولید، برنامه ریزی تولید، نگهداری و تعمیرات
- 10.11 داشبورد کالاهای مصرفی تندگردش – Brand and Product Portfolio Analysis Power BI Template
- 10.12 قالب اکسل داشبورد درآمد و هزینه
- 10.13 داشبورد مالی و بهای تمام شده – Working Capital in Power BI
- 10.14 قالب اکسل داشبورد مدیریت کارکنان
- 10.15 داشبورد فروش و بازاریابی – Sales Dashboard in Power BI
- 10.16 داشبورد مدیریت فروش، مشتری، محصول، مالی و حسابداری
- 10.17 داشبورد شاخص های کلیدی عملکرد تولید و برنامه ریزی | KPI
- 10.18 بسته کامل شرح شغلی برای سازمان ها و شرکت ها
از موارد مهمی که سازمانها باید از تعاریف آنها به خوبی آگاه باشند، مدیریت و طرح استراتژیک است. در رابطه با این طرح موارد مختلفی وجود دارد که نیازمند توجه ویژهای است. هر سازمانی برای اینکه بتواند کارهای خود را به خوبی پیش ببرد، نیاز به یک سری از ضرورتها دارد که از مهمترین آنها میتوانیم به برنامه ریزی، تفکر و در نهایت مدیریت استراتژیک اشاره داشته باشیم. در ادامه مطلب به صورت کاملتر مدیریت و طرح استراتژیک را برای شما توضیح خواهیم داد. پس تا انتهای مطلب همراه ما باشید.
با تعریف دقیق اصلی مدیریت و طرح استراتژیک آشنا شوید
قبل از اینکه وارد مبحث اصلی شویم و هدف از مدیریت استراتژیک را برای شما بیان کنیم، نیاز است تا با تعریف کلی این اصطلاح آشنا شوید. مدیریت استراتژیک تحت عنوان مدیریت راهبردی نیز شناخته شده است. این فرآیند به تجزیه و تحلیلی مسائلی میپردازد که در یک سازمان بسیار حائز اهمیت هستند.
در طرح استراتژیک شما از یک سری راهکارها و پیشنهادها استفاده میکنید تا از طریق آنها بتوانید به سمت اهداف و مسیر مشخص شده خود در حرکت باشید. در واقع این راهکارها به منظور رسیدن شما به موفقیت باید مورد استفاده قرار بگیرند. همچنین میتوانیم اینطور بیان کنیم که طرح و مدیریت استراتژیک به شما کمک میکنند تا به جواب چندین سؤال اساسی دست پیدا کنید. از جمله این سوالات میتوانیم گزینههای زیر را نام ببریم:
با مدیریت استراتژیک رصد محیطی داشته باشید
یک شرکت باید بتواند با برنامه ریزی درست و اساسی یک عملکرد بلند مدت را برای خود تعیین کند و در این راه مدیریت استراتژیک میتواند بسیار کمک کننده باشد. مدیریت استراتژیک میتواند به شما کمک کند تا یک رصد محیطی را داشته باشید؛ این رصد محیطی میتواند داخلی و خارجی باشد. علاوه بر آن، در موارد زیر به شما یاری خواهد رساند:
پس در صورتی که آگاهی کامل از طرح استراتژیک داشته باشید، میتوانید تهدیدهای خارجی را شناسایی کنید و از آنها به عنوان یک فرصت برای رشد و پیشرفت سازمان و شرکت خود بهره ببرید. شایان ذکر است که از مدیریت استراتژیک تحت عناوین دیگری نیز یاد میشود که قدیمیترین آنها سیاست کسب و کار است. موضوعات مختلفی وجود دارند که در رابطه با مدیریت استراتژیک مطرح میشوند. هر کدام از این موضوعات درجه خاصی از اهمیت را به خود اختصاص دادهاند که از مهمترین آنها میتوانیم به موارد زیر اشاره کنیم:
تعریف علمی مدیریت استراتژیک از دیدگاه استراتژیستهای بزرگ
علاوه بر تعاریف عمومی که در رابطه با مدیریت و طرح استراتژیک وجود دارند، یک سری از تعاریف نیز هستند که توسط استراتژیستهای بزرگ مطرح شدهاند.
- به عنوان مثال دیدگاه کارپنتر و ساندرز در رابطه با مدیریت استراتژیک این است:
یک فرآیند که در آن سازمان این وظیفه را بر عهده دارد تا تدوین و اجرای استراتژیها را به خوبی مدیریت کند.
- این در حالی است که دیدگاه رابینز و کولتر مجزا بوده و این عقیده را به همراه دارند:
استراتژیهای یک سازمان باید توسعه پیدا کنند. مدیران سازمان با کمک مدیریت استراتژیک این کار را انجام می دهند.
- پیرس و رابینسون نیز تعریف زیر را ارائه داده اند:
برنامههای طراحی شده که اجرا و تدوین شدهاند، نتایجی را با خود به همراه دارند که شامل مجموعهای از اقدامات و تصمیمات هستند. این نتایج برای رسیدن به اهداف تعیین شده سازمان هستند.
- دیدگاه مالحی، فریناز و فینلی درباره مدیریت و طرح استراتژیک به شکل زیر است:
فرآیندی که در آن جهتگیریهای طولانی مدت یک سازمان تنظیم میشوند، مدیریت استراتژیک نام دارد.
تاریخچه مدیریت و طرح استراتژیک
حالا که با تعاریف مرتبط با مدیریت استراتژیک آشنا شدید، بد نیست نگاهی نیز به تاریخچه آن داشته باشیم تا بتوانید اطلاعات کاملی را درباره آن به دست بیاورید. مدیریت استراتژیک دارای یک سری از مراحل بوده که برای رسیدن به تکامل ضروری هستند. در این راه مفاهیم و تکنیکهای گوناگونی مورد استفاده قرار میگیرند. تمامی مراحل تکامل این امر توسط شرکتهای گوناگونی همچون جنرال الکتریک (GE) و گروه مشاور بوستون (BCG) به توسعه رسیدهاند.
به تدریج برای اینکه این مفاهیم گسترش پیدا کنند، متخصصان فعالیتهای تجاری را آغاز و همچنین محققان دانشگاهی نیز شروع به فعالیت کردهاند. مدیریت استراتژیک توسط شرکتها و سازمانهای مختلفی مورد استفاده قرار گرفت. شرکتهای مادر تخصصی و در کنار آن هلدینگهای تجاری از اصلیترین گروههایی بودند که از طرح استراتژیک نهایت بهره را بردند.
دلایل مختلفی وجود داشت که به مرور مدیران به سمت بهرهمندی از این مدیریت تمایل پیدا کردهاند. از این دلایل میتوانیم به جلوگیری یا کاهش خطاها، اشتباهات پرهزینه و بحرانهای اقتصادی اشاره داشته باشیم. با در نظر گرفتن تمامی اینها مدیران میخواهند خودشان را در عرصه رقابتی نگه دارند؛ پس به مدیریتهای استراتژیکی نیاز خواهند داشت. مدیریت و طرح استراتژیک دارای مراحل چهارگانه است که اگر سازمانها از آنها پیروی کنند، میتوانند به تکامل دست پیدا کنند. این مراحل چهارگانه گزینههای زیر را به خود اختصاص دادهاند:
- برنامه ریزی مدیریت استراتژیک مبتنی بر پایه های مالی
اولین مرحله از مراحل چهارگانه برنامه ریزی مبتنی بر پایههای مالی است. موارد مختلفی وجود دارند که باعث میشوند مدیران یک سازمان به صورت جدی به برنامه ریزی بپردازند. درخواست برای پیش بینی بودجه آینده نمونهای از این موارد است. پروژهها غالباً از طریق راههای مختلفی پیشنهاد داده میشوند. اطلاعاتی وجود دارند که بخش اعظمی از آنها از محیط داخلی تأمین میشوند. همچنین یک سری از تجزیه و تحلیلهای ناچیز اتفاق میافتد. تمامی اینها باعث میشوند تا پروژههای گوناگونی پیشنهاد داده شوند. در قسمت فروش نیروهای مختلفی به کار گرفته میشوند و آنها نیز تنها قابلیت به دست آوردن اطلاعات بسیار کمی را دارند.
در واقع این روش، در بین برنامهریزیهای عملیاتی بسیار ساده جای میگیرد و نمیتوانیم بگوییم که بخشی از مدیریت استراتژیک است. همچنین این کار مستلزم صرف وقت و زمان زیادی است. زمانی که از این نوع برنامهریزی استفاده میشود، نیاز است تا فعالیتهای اساسی شرکت به مدت چند هفته معلق شده باقی بماند. در این چند هفته مدیران در تلاش هستند تا بتوانند تعداد زیادی ایده را برای بودجه پیشنهادی مطرح و ارائه دهند. افق زمانی این برنامهریزی معمولاً در بازههای یک ساله است و به صورت بلند مدت به هیچ عنوان پیشنهاد نمیشود.
- برنامه ریزی مدیریت استراتژیک مبتنی بر پیش بینی
گاهی اوقات برنامهریزیهای مالی یکساله جوابگو نبوده و مدیران تلاش میکنند تا از برنامههای استراتژیکی 5 ساله بهره ببرند. در این شرایط آنها باید به بررسی پیشنهاداتی بپردازند که پروسه انجام آنها بیشتر از یک سال به درازا میانجامد. در این روش تنها اطلاعات داخلی کارساز نبوده و مدیران سعی می کنند با توجه به محیط داده های مختلفی را جمع آوری کنند. این اطلاعات میتوانند به صورت موقتی و ویژه جمع آوری شوند و سپس با توجه برنامه ریزی بلند مدت از آنها بهره برده شود.
انجام این روش نیز زمان زیادی را طلب میکند؛ به گونهای که انجام دهنده باید حدود یک ماه را صرف انجام این کار کند. گاهی اوقات مدیران ممکن است رقابت زیادی را بر سر کسب سهم بیشتر از خود نشان دهند. این امر باعث میشود تا برنامهریزی مدیریت استراتژیک یک روند به شدت سیاسی را در پیش بگیرد و برای اینکه پیشنهادات ارزیابی شوند، به برگزاری جلسات متعدد نیاز باشد. این جلسات نیز غالباً طولانی هستند. افق زمانی که این روش از مدیریت و طرح استراتژیک به خود اختصاص داده، سه تا پنج سال است.
- برنامه ریزی مدیریت استراتژیک با گرایش به محیط خارجی
مرحله سومی که برای رسیدن به تکامل نیاز است، گرایشی بوده که به محیط خارجی وجود دارد. همین موضوع باعث میشود تا دیگر برنامههای پنج ساله کاری از پیش نبرند. سیاستهای کاری مدیران میتوانند تمامی برنامههای پنج ساله را خنثی کنند. بر اساس این موارد نیاز است تا کنترل فرآیند استراتژیک را به دست گرفت. این کنترل باعث میشود تا مدیران تا حدودی از مشکلات پیش رو دور باشند. با این مرحله از تکامل، شرکتها اهداف مختلفی را در سر دارند. شرکتها با کمک تفکر استراتژیک میتوانند به تغییرات محیطی و همچنین شرایط در حال تغییر پاسخ بیشتری را بدهند. در نهایت رقابتها نیز افزایش پیدا میکنند.
برنامهریزیهایی که در این بخش انجام میشوند، خارج از حیطه مدیران پایین رده بوده و وظیفه انجام آن را ستاد برنامه ریزی برعهده میگیرد. مشاورانی که در سازمان مشغول به فعالیت هستند این توانایی را دارند تا به ارائه تکنیکهای پیشرفته و نوآورانهای بپردازند. سپس ستاد برنامهریزی سعی میکند تا این پیشنهادات را به منظور گردآوری اطلاعات گوناگون و همچنین پیش بینی روندهای آتی پروژهی به کار گیرد.
این برنامهها سالانه یک بار مورد بازبینی قرار میگیرند. اعضای کلیدی ستاد برنامهریزی مسئول انجام این کار هستند. این کار از آن جهت انجام میشود تا برنامه استراتژیک که در حال حاضر وجود دارد، به روز و ارزیابی شود. تاکیدی که این برنامه ریزی و طرح استراتژیک دارد، بر تدوین استراتژی است. مباحثی که در ارتباط با اجرای استراتژیها هستند، معمولا توسط مدیران رده پایینتر انجام میشود. مدیریت ارشد یک سازمان نیز با توجه به بازه اطلاعاتی که دارد، برنامه های پنج سال را تهیه و توسعه می دهد.
- جاری سازی تفکر استراتژیک در تمامی سطوح
آخرین مرحله از تکامل مدیریت و طرح استراتژیک جاری سازی تفکرات استراتژیک در تمامی سطوح موجود است. اگر بخواهیم موضوع مدیریت استراتژیک را بیشتر درک کنیم، میتوانیم اینطور بگوییم که برنامه ریزیهای استراتژیک اگر توسط مدیران سطح پایین هم نظردهی نشود، در آن صورت بیارزش تلقی میشود. با توجه به این موضوع میتوانیم بفهمیم که مدیریت ارشد در کنار گروههای برنامه ریزی، کارهای مختلفی را به سرانجام میرسانند.
گروههای برنامهریزی در تلاش هستند تا با کمک یکپارچهسازی و توسعه دادهها به برنامههای مدیریت استراتژیک و همچنین اهداف اساسی دست پیدا کنند. مدیریت و طرح استراتژیک میتوانند جزئیات کارهای مختلفی از جمله اجرا، ارزیابی و کنترل را تحت تسلط خود در بیاورند. این افراد تلاش نمیکنند تا آینده را پیش بینی کنند، بلکه تمرکز و تاکید اساسی آنها بر روی سناریوهای پیش رو است. در مراحل قبلی که برنامههای استراتژیک پنج ساله تنها در مدت زمان یک سال جمع آوری میشدند، حالا جای خود را با جاری سازی تفکر استراتژیک در همه سطح ها عوض کردهاند.
تفاوتهای مرحله چهارم تکامل مدیریت و طرح استراتژیک با سایر مراحل رشد
در این مرحله اطلاعات استراتژیک تنها در اختیار مدیریت ارشد قرار نمیگیرند، بلکه از طرق مختلف همچون شبکههای اجتماعی، شبکههای محلی و به طور کلی بستر اینترنت به دست تمامی سازمان میرسند. در این مرحله دیگر نیازی نیست تا یک ستاد عظیم که متمرکز بر برنامه ریزی است تشکیل شود؛ چرا که مشاوران برنامه ریزی (هم داخلی و هم خارجی) در دسترس قرار میگیرند و هدف آنها نیز کمک کردن به بحثهایی است که در ارتباط با طرح های استراتژی هستند.
استراتژیهایی که انتخاب میشوند، ممکن است از هر جای مختلف سازمان مطرح شده باشند ولی برنامه ریزی مدیریت استراتژیک حتما باید توسط مدیریت ارشد استارت زده شود. اگر بخواهیم به این قضیه به طور معمول نگاهی داشته باشیم، برنامه ریزی حالتی تعاملی داشته و بین چند سطح محدود از سازمان انجام میشود. در نهایت به منظور پیاده سازی مدیریت استراتژیک نیاز است تا تمامی سازمان با یک دیگر مشارکت و تعامل داشته باشند.
اصلی ترین تعریفی که استراتژی دارد
اولین گروهی که از کلمه استراتژی استفاده کردند، یونانیها بودند. تدوین برنامه جنگی توسط ژنرالها تحت عنوان استراتژی شناخته شده بود. همچنین استراتژی را میتوان یک نقشه به حساب آوریم که به منظور رسیدن به عمل یا هدف مورد استفاده قرار میگیرد. آگاه نبودن از مسیری که در آن در حرکت هستیم، به این معنا است که دیگر هیچ فرقی ندارد چه راهی را دنبال کنیم. در نگاهی دیگر استراتژی را میتوانیم به چشم یک برنامه جامع نگاه کنیم که این توانایی را دارد تا به تعیین جهت گیریهای عمده سازمان بپردازد. همچنین رهنمودهایی را ارائه میدهد که به منظور تخصیص منابع در رسیدن به اهداف بلند مدت ضروری و مورد نیاز هستند.
استراتژی میتواند یک الگو برای تصمیمهایی باشد که در سازمان گرفته میشود. این تصمیمها میتوانند شکل دهنده فعالیتها و نتایج باشند. همچنین یک ابزار رقابتی به شمار میروند. در صورتی که راهبردها نامناسب باشند، یک ضعف بزرگ برای سازمان خواهند بود. با تعاریفی که از استراتژی داشتیم، میتوانیم به موارد زیر دست پیدا کنیم:
تمامی این گزینهها از جمله مواردی به حساب میآیند که استراتژی میتواند به تشخیص آنها بپردازد و مستلزم توجه زیادی است.
فرآیند و مراحل مدیریت و طرح استراتژیک
یکی از مواردی که در رابطه با موضوع مدیریت و طرح استراتژیک بسیار حائز اهمیت بوده، فرآیند و مراحل مربوطه است. برنامه ریزی استراتژیک کاملاً جدا از تجارت سازمان است ولی مدیریت استراتژیک تمامی مراحل از جمله برنامه ریزی، تدوین، اجرا و ارزیابی را با یک دیگر ترکیب میکند و بین آنها ارتباط برقرار میکند. فرآیندی که مدیریت استراتژیک به خود اختصاص داده، در 4 مرحله تقسیم بندی میشود که شامل موارد زیر هستند:
در ادامه به صورت کامل به توضیح و تشریح هر یک میپردازیم. ما را همراهی کنید.
- تحلیل وضعیت و بررسی محیطی
بررسی محیطی یا به عبارتی Initial Analysis اشاره به فرآیندی دارد که اطلاعات برای اهداف استراتژیک به صورت دقیق بررسی و جمع آوری می شوند. این فرآیند میتواند عوامل خارجی و داخلی که بر یک سازمان تاثیرگذار هستند را به صورت کامل تجزیه و تحلیل کند. بعد از اینکه فرآیند تجزیه و تحلیلی محیطی به صورت کامل انجام شد، مدیریت این وظیفه را بر عهده دارد تا به صورت مستمر به ارزیابی آنها بپردازد و در نهایت تلاش خود را برای بهبود آنها به کار بگیرد.
- تعیین و تدوین استراتژی
تدوین استراتژی یا Strategy Formulation شروع به لیست کردن استراتژیهایی می کند که قابل استفاده هستند. سپس برای انتخاب آنها به موارد و عوامل مختلفی توجه میشود. نتایجی که در تحلیل وضعیت مرحله اول به دست آمدهاند، یکی از این عوامل هستند. همچنین انتخاب کردن استراتژی برتر با کمک مدلهای مختلف مرتبط با مدیریت و طرح استراتژیک نیز انجام میشود.
برای اینکه این مرحله پشت سر گذاشته شود، نیاز است تا مدیران میانی و حتی رده پایین نیز به مشارکت بپردازند تا انگیزه در آنها افزایش پیدا کند. فرمولاسیون یا تدوین استراتژی یک فرآیند تصمیمگیری است که در آن میتوانید شاهد بهترین عملکرد به منظور رسیدن به اهداف سازمانی باشید. بعد از اینکه بررسی محیطی صورت گرفت، مدیران دست به تعیین راهبردهای شرکتی، تجاری و در نهایت عملکردی میزنند.
- پیادهسازی و اجرای استراتژی
اجرای استراتژی یا Strategy Implementation به این معناست که استراتژی مورد نظر سازمان در نظر گرفته شود و یا استراتژیهایی که توسط سازمان انتخاب شدهاند، به اجرا در بیایند. پیاده سازی استراتژی خود شامل مراحل و فرآیندهای گوناگونی است که میتوانیم به گزینههای زیر اشاره داشته باشیم:
برای اینکه فرهنگ سازمانی ایجاد شده با استراتژی جدید سازمان متناسب باشد و شاهد یک اجرای موفقیت آمیز باشید، نیاز است تا مدیران تمامی بخشها و همچنین واحدهای وظیفهای سازمان با یک دیگر همکاری داشته باشند.
- کنترل و ارزیابی استراتژی ها
آخرین مرحله نیز کنترل و ارزیابی استراتژی ها است. به کنترل و ارزیابی استراتژی ها Strategy Evaluation نیز میگویند. همانطور که اشاره کردیم این مورد مرحله نهایی چهارگانه به حساب میآید. ارزیابی استراتژی دارای یک سری فعالیت های کلیدی است که مهم ترین آنها شامل موارد زیر میشوند:
ارزیابی بسیار حائز اهمیت است؛ چرا که این اطمینان را ایجاد میکند که استراتژیها با اهداف سازمان کاملا مطابقت دارند. همچنین اقدامات اصلاحی که به منظور پیدا کردن اطمینان از عملکردها انجام میشوند، با برنامههای پیش بینی شده در تطابق هستند. اطلاعات مختلفی از این مرحله به دست میآیند. این اطلاعات باید در جهتی باشند که بتوانند به تسهیل عملیات و اقدامات بپردازند. همچنین این اطلاعات باید افراد و یا واحدهایی که نیازمند اصلاح هستند را معرفی کنند.
مواردی که ذکر کردیم اجزای مدیریت و طرح استراتژیک به شمار می روند. کسب و کارهایی که مدیریت استراتژیک را مطرح می کنند، باید به این مراحل چهارگانه ارجاع داده شوند و سپس با بررسی و پشت سر گذاشتن دقیق آنها، تغییرات ضروری و مورد نیاز را اعمال کنند.
شرکتهایی که در زمینه مدیریت استراتژیک پیشگام هستند
اولین شرکتی که میتوانیم از آن به عنوان پیشگام مدیریت استراتژیک یاد کنیم، جنرال الکتریک است. این شرکت در سال 1980 توانست با موفقیت از مرحله برنامه ریزی استراتژیک عبور کند و سپس به بخش مدیریتی آن دست پیدا کند. تا دهه 1990 شرکتهای گسترده ای وجود داشتند که پا در دنیای مدیریت و طرح استراتژیک گذاشته بودند. می تاگ یکی از شرکتهای تولید کننده لوازم خانگی بوده که از آن نیز به میتوانیم به عنوان یکی از پیشگامان این عرصه یاد کنیم. بعد از سخنرانیهایی که این شرکت در خصوص مدیریت و پیشبینیهای آینده داشت، توانست باعث گسترش شرکت خود شود.
این موفقیت به قدری گسترده بود که توانست شرکت هوو (Hoover) را نیز خریداری کند و سهم قابل توجهی از بازار لوازم خانگی را از آن کند؛ بدون شک مهمترین اصل موفقیت آنها پیش گرفتن مدیریت استراتژیک بود.
مدیریت و طرح استراتژیک چه منافعی دارد؟
مدیریت استراتژیک این قابلیت را دارد تا باعث نوآوری و خلاقیت شود. در صورتی که یک شرکت یا سازمان قصد داشته باشد تا آینده روشنی را برای خود بسازد، نیاز دارد تا از حرکات و نقشههای انفعالی کاملا دور باشد. برای این امر طرح استراتژیک میتواند بسیار جوابگو باشد. به طور کلی شیوههای مدیریتی که میتوانید با کمک این طرح از آنها بهرهمند شوید، ابتکار عمل را با خود به همراه خواهند داشت. این شیوهها میتوانند به صورت کامل آینده را تحت کنترل خودشان در بیاورند و در برابر کنشها، واکنش مناسبی را از خود به نمایش بگذارند.
شاید این سوال برای شما پیش بیاید که طرح و مدیریت استراتژیک چه منافعی میتواند برای سازمان داشته باشد. از اصلیترین منافع این طرح میتوانیم به راهکارهایی اشاره داشته باشیم که بسیار منطقی، منظم و معقولتر هستند.
خواه یا ناخواه مدیران و سایر کارکنان نیز در این طرح ورود پیدا میکنند و به همین علت آنها نیز در برابر شیوههای مدیریتی خودشان را مسئول میبینند و سعی میکنند قدمهای بسیار بزرگی را به منظور رسیدن به موفقیت طی کنند. پس دیگر منفعتی که این طرح با خود به همراه دارد این بوده که کارکنان متعهدتر خواهند بود و تفاهم بیشتری را بین آنها مشاهده خواهید کرد.
بهره مندی از تفویض اختیار با کمک مدیریت استراتژیک
مدیریت و طرح استراتژیک میتواند باعث شود که کارکنان از عملی تحت عنوان تفویض اختیار بهره ببرند. شاید این سوال برایتان مطرح شود که منظور از تفویض اختیار چیست. تعریف زیر مناسبترین پاسخ برای تفویض اختیار است:
“تفویض اختیار را می توانیم بین اعمالی قرار دهیم که کارکنان با کمک آن به اشتیاق زیادی دست پیدا میکنند و رغبت زیادی دارند تا در تصمیم گیریها شرکت کنند”
افرادی که دارای تفویض اختیار هستند، از نوآوری ها و خلاقیت ها استفاده می کنند تا بتوانند اثرگذاری خودشان را بیش از هر وقت دیگری افزایش دهند.
اصلیترین مزیتهای مدیریت استراتژیک
علاوه بر منافع ذکر شده، مزیتهای زیادی دبگری هم وجود دارد؛ از جمله این امتیازات می توانیم به گزینههای زیر اشاره داشته باشیم:
دیگر مزیتهایی که باید از آنها آگاه باشید
مواردی که ذکر کردیم تنها بخشی از مزیتهایی به شمار میروند که شما می توانید از طرح و مدیریت استراتژیک شاهد باشید.
استفاده از مدیریت استراتژیک در تصمیم گیری های مدیران ضرورت دارد
اگر به مفهوم مدیریت و طرح استراتژیک نگاهی دقیقتر بیندازیم، می توانید به ضرورت استفاده از آن پیببرید. در حال حاضر تغییرات محیطی که ممکن است رخ دهند، شتاب زیادی را به خود اختصاص دادهاند. در کنار آن تصمیمات سازمانی نیز بسیار پیچیده شدهاند؛ به همین علت برای اینکه بتوان با این دسته از مشکلات راحتتر مقابله کرد، نیاز است تا یک برنامه جامع در نظر گرفته شود.
منظور از این برنامه، برنامه ریزی مدیریت استراتژیک است و هیچ چیزی بهتر از آن نمیتواند با مشکلات پیش رو مقابله کند. از آنجایی که مدیریت و طرح استراتژیک بر اساس پارامترهایی همچون ذهنی پویا، آینده نگر و جامعه نگر رو به جلو در حرکت هستند، پس میتوانیم از آنها به عنوان برترین راه حلهای سازمانی یاد کنیم. در نهایت میتوانیم اینطور بیان کنیم که از مهمترین ابزارهایی که سازمانها میتوانند از آن برای دستیابی به موفقیت در آینده استفاده کنند، مدیریت استراتژیک است.
تحلیل محیط کسب و کار در مدیریت استراتژیک نقش دارد
تحلیل محیط کسب و کار و همچنین استراتژی بنگاه، تشکیل شده از دو بخش است:
- تحلیل صنعت
- تحلیل استراتژی
غالبا از تحلیل صنعت به عنوان اولین گام یاد میکنند؛ چرا که چشم انداز و ساختاری که یک صنعت دارد، میتواند سوددهی بنگاه را تعیین کند. برای تحلیل صنعت از یک چارچوب تحت عنوان “تحلیل زنجیره ارزش” استفاده میشود. این چارچوب از سال 1980 تا 1985 طراحی شد و از جانب پورتر بود.
برای استفاده از این چارچوب در ابتدا نیاز است تا صنعت که مشابه با رقبا است، در نظر گرفته شود. رقابت و مبارزهای که در این راه صورت میگیرد بر سر به دست آوردن قدرت چانه زنی در برابر مشتریان و تامین کنندگان است. تحلیل صنعت باید این قابلیت را داشته باشد تا به پیش بینی آینده صنعت مربوطه بپردازد و هم بتواند میزان رقابت بالقوه و بالفعلی که بنگاه با آنها مواجه است را پیش بینی کند.
میزان اهمیتی که طرح و مدیریت استراتژیک در سازمانها دارند
فرقی نمیکند هر سازمان یا شرکت به چه میزان از مدیریت استراتژیک بهره میبرد؛ هر چقدر باشد میتوانید سودمندی زیادی را از آن شاهد باشید. این مدیریت یک فضای ویژهای را برای رشد سازمانها فراهم میکند و با شناساندن نقاط قوت، کاری میکند که آنها تبدیل به سرمایه شوند. مهمترین موردی که در رابطه با مدیریت استراتژیک باید بدانید این بوده که اگر میخواهید همواره تاثیر مثبت را مشاهده کنید، نیاز است تا این طرح و مدیریت استمرار داشته باشد و تنها در روزهایی از سال به سراغ آن نروید. طرح استراتژیک میتواند از طریق تنظیم چالشهای مختلف، افراد را برای رسیدن به اهداف شخصی هدایت و یاری کند.
علاوه بر آن بر اساس آمارهایی که منتشر شد، به این نتیجه دست پیدا کردند که چالشهای خارجی نیز میتواند بر روی موفقیت تاثیر بگذارد و آنها را به سمت شرایط مساعد هدایت کند. در این شرایط، تهدیدهای موجود نیز باید مورد بررسی قرار گیرند و سپس از آنها به عنوان یک فرصت ایده آل بهره ببرند.
پیامدهای مثبتی که استفاده از طرح استراتژیک در سازمانها با خود به همراه دارد
همانطور که اشاره کردیم مدیریت و طرح استراتژیک این قابلیت را به سازمانها میدهد تا بتوانند برای داشتن بهترین عملکرد از نوآوری و خلاقیت بهره ببرند. این سازمانها فعالیتهای خودشان را بر اساس ابتکار عمل به پیش میبرند و از این طریق سعی میکنند آیندهای روشن را برای خود رقم بزنند. استفاده از مدیریت استراتژی میتواند همراه با خود پیامدهای گوناگونی را داشته باشد؛ مهمترین این پیامدها شامل گزینههای زیر میشود:
با مدیریت استراتژیک، مزیت رقابتی را به دست آورید
مزایای رقابتی متعددی وجود دارند که سازمانهای گوناگون میتوانند از آنها استفاده کنند و از آنها برای پیدا کردن جایگاه بهتر نسبت به رقیبان خود بهره ببرند. در صورتی که یک شرکت از مزایای رقابتی برخوردار باشد، در مقایسه با بسیاری از صنایع عملکرد بهتری را از خود به نمایش خواهد گذاشت و میتوانید شاهد عملکرد مالی بسیار بهتری باشید.
البته شرکت های مختلفی وجود دارند که بدون وجود مدیریت استراتژی نیز میتوانند به مزایای رقابتی دست پیدا کنند ولی برخی از شرکتها تنها با وجود این طرحها میتوانند از این مزیتها بهره ببرند. نکتهای که باید ذکر کنیم این بوده که ممکن است یک شرکت یا سازمان با وجود طرح استراتژیک نیز نتواند مزایای رقابتی را کسب کند؛ مگر اینکه استفاده از آن به صورت مستمر باشد. در این صورت شرکت میتواند بقاء خود را حفظ کند.
نقشی که فرهنگ سازمانی در مدیریت استراتژیک خواهد داشت
فرهنگ سازمانی از جمله مولفههایی است که میتواند بر روی موفقیت یا شکست یک تجارت تاثیر خود را بگذارد. فرهنگ از جمله عوامل اصلی به شمار میآید که در نحوه انجام موارد زیر تاثیر خود را میگذارد:
- نحوه تشریح اهداف
- نحوه انجام وظایف
- نحوه سازماندهی منابع
مدیرانی که از سیستم فرهنگ سازمانی استفاده میکنند، میتوانند حضور مثبتتری در ایجاد کردن انگیزه بر روی کارکنان داشته باشند. تصور کنید یک کارمند تلاشزهایی که برای پیشرفت یک سازمان کرده است را به صورت ثبت شده در سیستم مشاهده میکند؛ در آن صورت به منظور پیشبرد استراتژی و دسترسی به اهداف سازمان، تلاش بیشتری را از خود به اشتراک خواهد گذاشت. بین فرهنگ سازمانی و اهداف استراتژیک باید تطابق مشاهده شود. اگر بین این دو گزینه هیچگونه تطابقی به چشم نخورد، در آن صورت سازمانها و کارکنان نیز نمیوانند به نتایج مطلوبی دست پیدا کنند و در نهایت با شکست رو به رو می شوند.
تفاوتی که بین مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک وجود دارد
اگر بخواهیم یک نگاه کلی بین مدیریت و برنامه ریزی استراتژیک بیندازیم، می توانیم اینطور بیان کنیم که هر دو یک معنا را به دوش می کشند. مدیریت استراتژیک یک فرآیند مدیریتی به شمار می رود که به منظور دست پیدا کردن به اهداف برنامه ریزی شده و همچنین استراتژی های گوناگون، به کار گرفته شده و در دسترس سازمانها قرار می گیرد. این عبارت را می توانید بیشتر در فضاهایی که آموزشی و دانشگاهی هستند، مشاهده کنید. در صورتی که برنامه ریزی استراتژیک در دنیای کسب و کار بسیار به کار می رود.
تفاوتی که بین استراتژی و استراتژیک وجود دارد
شاید این سوال برای شما پیش بیاید که آیا بین استراتژی و استراتژیک تفاوتی وجود دارد یا خیر. افراد برای اینکه به اهداف عملیاتی خود که می توانند کوتاه یا بلند مدت باشند دست پیدا کنند، میتوانند از روشهای مختلفی که پیش روی آنها قرار میگیرد، بهره ببرند. به عنوان مثال گاهی اوقات برای اینکه بتوان به ظرفیت مورد نظر دست پیدا کرد، نیاز است تا تجهیزات و نیروهای کاری جدیدی را به سازمان و برنامه خود اضافه کرد. با این کار می توانیم برای رسیدن به مزایای رقابتی مسیر را ایجاد و به مرور هموارتر کنیم. به بیان دیگر استراتژیها میتوانند به ما کمک کنند که اهداف خود را به چه شکل در سازمان به نتیجه برسانیم.
مفهومی که باید از استراتژیک بدانید
در ابتدای کار باید بگوییم که استراتژیک به عنوان یک صفت شناخته می شود که نقش آن پسوند است. ریشهای که این لغت از آن نشات گرفته، استراتژی است. در این صورت میتوان آن را به بسیاری از لغاتی که در نقش مدیریتی هستند، اضافه کرد. یک مفهوم کلی از استراتژیک به شکل رو به رو است: خلق کردن یک آینده به شکلی مطلوب و هدفمند.
برای اینکه این موضوع را برای شما روشنتر کنیم، یک مثال برای شما خواهیم زد. زمانی که شما از عبارت بازاریابی استراتژیک استفاده میکنید، یعنی قصد دارید یک نوع بازاریابی را به انجام برسانید که نتایج مطلوبی را در آینده داشته باشد. همچنین زمانی که حرف از مدیریت یا طرح استراتژیک به میان می آید، یعنی نوعی از روش مدیریتی را پیش خواهید گرفت که بر اساس آینده نگری است. این پیش بینی برای آینده کاملا آگاهانه بوده و میتواند افراد را برای رسیدن به موفقیت و مسیری که دلخواه آنها است، راهنمایی کند.
تفاوتی که بین برنامه ریزی مدیریت استراتژیک و برنامه ریزی بلند مدت وجود دارد
خیلی اوقات شاهد این بودهایم که برنامه استراتژیک با برنامه ریزی بلند مدت اشتباه گرفته شده است و معنا و مفهوم آنها را یکسان تصور کردهاند؛ در صورتی که چنین نبوده و میتوانید شاهد تفاوتهای عمیق بین هر کدام از آنها باشید. مهمترین موردی که باعث تفاوت بین این دو گزینه میشود، محدودیت منابع است. عامل تعیین کننده در مدیریت استراتژیک در واقع محدودیت منابع است. از اساسیترین رکنی که میتوانیم در برنامه ریزی از آن نام ببریم، تخصیص منابع بوده که بر فعالیتهای کلیدی استوار محدود شده است.
اهمیت این موضوع به قدری زیادی بوده که تحقیقات بسیار گستردهای در رابطه با آن صورت گرفتهاند. به عنوان مثال در یک تحقیق صورت گرفته در 27 دسامبر 1982 در مجله فورچون، هر ده شرکتی که استراتژیهای مختلفی را برای پیشبرد اهداف خود به کار گرفتهاند، تنها یک مورد از آنها توانسته است آنها را به صورت درست پیش ببرد و به موفقیت دست پیدا کند. همچنین در یک بررسی مشابه دیگر نیز مشخص شد که 72 درصد از مدیران این موضوع را باور دارند که تدوین کردن استراتژیها در مقایسه با اجرای موفق آنها بسیار راحتتر و ملموستر است.
برنامه ریزی استراتژیک بخشی از فرآیند مدیریتی است
برنامه ریزی استراتژیک را میتوانیم بخش مهمی از فرآیند مدیریت استراتژیک در نظر بگیریم. در مدیریت و طرح استراتژیک ضرورتی وجود دارد که با توجه به آن نیاز است تا استراتژیها به صورت کامل پیاده سازی شوند و سپس اثربخشی آنها مورد ارزیابی قرار بگیرد. همچنین در صورت نیاز باید اقدامات اصلاحی را نیز بر روی آنها اعمال کرد. حالا شاید این سوال برای شما مطرح شود که چه زمانی مدیریت استراتژیک میتواند معنا پیدا کند.
در صورتی که استراتژیهای تدوین شده بتوانند به مرحله اجرا برسند و سپس به خوبی کنترل شوند و بعد از آن نتایج نیز مورد اصلاح قرار بگیرند، می توانیم اینطور بگوییم که مدیریت و طرح استراتژیک معنا پیدا کردهاند. اگر هر چیزی بر خلاف این موارد باشد، یعنی از استراتژی تنها به عنوان یک شعار استفاده کردهاید. صاحب نظران زیادی وجود دارند که بر این باور هستند اجرا و کنترل استراتژیهای موجود بسیار مهمتر و با ارزشتر از تدوین کردن آنها است.
تفاوتی که بین مدیریت استراتژیک و سیاست کسب و کار وجود دارد
به علاوه موارد گفته شده، مدیریت استراتژیک با موارد دیگری نیز تفاوت دارد که از مهمترین آنها میتوانیم به سیاست کسب و کار اشاره داشته باشیم. تصمیمها و اقدامات مدیریتی میتوانند مدیریت استراتژیک را شکل دهند و تعیین کننده اهداف بلند مدت یک شرکت هستند. مدیریت و طرح استراتژیک شامل موارد زیر می شوند:
با توجه به موارد ذکر شده میتوانیم اینطور بیان کنیم که مطالعه کردن مدیریت و طرح استراتژیک میتواند به شما کمک کند تا فرصتها را به صورت کامل نظارت و ارزیابی کنید و به بررسی تهدیدهای خارجی بپردازید. تمامی این بررسیها باید زیر سایه قوتها و همچنین ضعفهای داخلی انجام گیرند. مطالعه مدیریت استراتژیک کاملا بر روی این موضوع تاکید داشته و نباید نسبت به آن هیچگونه غفلتی را در پیش گرفت.
اگر خاطرتان باشد گفتیم که در ابتدا به جای عبارت مدیریت استراتژیک، عبارت سیاست کسب و کار به گرفته میشد. سیاست کسب و کار که با نام Business Policy نیز شناخته شده بود، دربرگیرنده موضوعات مختلفی همچون برنامه ریزی بلند مدت و استراتژی می شد.
جهت گیری کلان مدیریتی چیزی است که سیاست کسب و کار از آن برخوردار بوده و یک نگاه کلی را درون سازمان دارد. این سیاست قصد دارد تا بیشتر فعالیت های اصلی و کارکردی یک سازمان را به صورت کاملا مناسبی واحد و یکپارچه سازد. مدیریت و طرح استراتژیک نیز یک حوزه مطالعاتی است و بر موقعیتهای استراتژیک و همچنین محیطی تاکید زیادی دارد و بخشی از سیاست کسب و کار را احاطه میکند؛ بخشی از این احاطه گری به دلیل وجود ملاحظات یکپارچه ای است.
ویژگیهای خاصی که باید از مدیریت استراتژیک بدانید
مدیریت و طرح استراتژیک توانستهاند ویژگیهای خاصی را به خود اختصاص دهند. در یک نگاه کلی مدیریت ویژگیهای بسیار زیادی را دارد که مدیریت استراتژیک میتواند تمامی آنها را در بر بگیرد. خارج از این موضوع یک سری از ویژگی ها وجود دارند که خاص مدیریت استراتژیک است. از جمله این ویژگی ها می توانیم به گزینه های زیر اشاره داشته باشیم:
- معطوف به آینده است
از ویژگی های خاص مدیریت و طرح استراتژیک می توانیم به این مورد اشاره داشته باشیم که کاملا معطوف به آینده بوده و در ارتباط با اهداف بلند مدت سازمان است. این برنامه مدیریتی به این فکر است که در افق زمانی که مشخص شده، سازمان چه آینده ای را پیش روی خود خواهد داشت و برای اینکه بتواند نتایج مناسبی را به دست بیاورد، چه کارهایی را باید به انجام برساند.
- به هدایت مدیران پایین رده میپردازد
از اساسیترین ویژگیهای خاص مدیریت میتوانیم به توانایی آن در هدایت مدیران پایین رده اشاره داشته باشیم. مدیریت استراتژیک میتواند در داخل سازمان اهداف، تصمیمها و فعالیتهایی را مشخص کند که از شروع تا انتها مورد نیاز هستند. در واقع این امر تعیین کننده نقطه شروع است.
- یک وظیفه مدیریتی بلند پایه است
مدیریت استراتژیک تمامی تمرکز خود را بر روی فعالیتهایی میگذارد که در ارتباط با آینده سازمان هستند. این مدیریت سعی دارد تا راستا و جهت اهداف و آینده را مشخص کرده و به همین علت اینطور بیان میشود که اصلی ترین وظیفه آن توجه به مدیران بلند پایه است.
- به سازمان به عنوان یک سیستم باز نگاه میکند
سازمانها باید تعامل و همبستگی با محیطی که در آن قرار دارند، داشته باشند. در واقع هر گونه تغییری که در یک محیط به وجود بیاید، بر روی تک تک اجزا و فعالیتهای سازمان نیز تاثیر میگذارد؛ از این رو میتوانیم اینطور بیان کنیم که مدیریت استراتژیک از این قابلیت برخوردار است تا به صورت کاملا نزدیک به تعقیب محیط بپردازد.
چالشهای طرح ریزی مدیریت و طرح استراتژیک در سازمان
در این زمینه مشکلات مختلفی نیز وجود دارند که باید از آنها آگاه شد. سازمانها ممکن است باعث ایجاد موانع مختلف شوند. همین موانعی که در راه توسعه مدیریت و طرح استراتژیک وجود دارند، در بین اولین مشکلات جای داده میشوند. در واقع این موانع باعث میشوند که روند انجام کار به صورت کاملا سست دنبال شود. یک سری از دلایل وجود دارند که باعث شدهاند بسیاری از مدیران و سازمانها تمایل زیادی به ایجاد استراتژیهای مدیریتی نداشته باشند. از مهمترین دلایل موجود میتوانیم به گزینههای زیر اشاره کنیم:
تمامی اینها در بین اساسیترین مشکلاتی جای میگیرند که باعث میشوند بسیاری از افراد تمایل چندان زیادی را از خود به منظور استفاده از مدیریت و طرح استراتژیک نشان ندهند.
آینده شغلی رشته مدیریت استراتژیک
در رابطه با مدیریت و استراتژیک موارد بسیار مهمی وجود دارند که آشنایی با آنها حوزه اطلاعاتی شما را افزایش خواهد داد. آینده شغلی که این رشته با خود به همراه دارد، نمونه ای از این موارد به شمار می رود. در ابتدا باید بگوییم که دوره کارشناسی ارشد در زمینه مدیریت کسب و کار و گرایش مدیریت استراتژیک با اهداف مختلفی شکل گرفته است. از جمله این اهداف می توانیم مورد زیر را متذکر شویم:
- پرورش کادر مدیریت اجرایی بنگاه های تولیدی و خدماتی خصوصی
- پرورش کادر مدیریت اجرایی تعاونی و دولتی
- تامین مدیر و استراتژیست برای پروژه ها و طرح های بزرگ عمرانی
برای اینکه این امر بتواند به تحقق بپیوندد، نیاز است تا برخی وابستگی ها به صورت کامل تامین شوند. در نگاهی دیگر می توانیم اینطور بیان کنیم که انجام شدن این کار وابسته به پارامترهای گوناگون است. مهارت های جانبی و عملی دانش آموختگان مهم ترین متغیری به حساب می آید که باید از آن یاد کرد. پس برای موفق شدن در این زمینه نیاز است تا داوطلبان و دانش آموزان به تقویت مهارت های خود بپردازند و در زمینه های مختلفی تجربه کسب کنند. از مهم ترین مهارت ها می توانیم به زبان، Ms Project، ICDL و… اشاره داشته باشیم. با بیان این مهارت ها می توانیم بگوییم که تنها دریافت مدرک تحصیلی نمیتواند از شما یک مجری بالقوه بسازد.
مدیریت اجرایی دارای مجموعه گرایش های مختلفی است. هر کدام از این گرایش های سعی می کنند تا مدیران کارآمد زیادی را پرورش دهند. این مدیران نیز باید از مهارت های مختلفی بهره مند باشند. ارتقا دادن بهره وری سازمان به صورت مستمر و طرح ریزی مناسب، نمونه ای از این مهارت ها هستند.
چگونگی تعیین اهداف استراتژیک
برای اینکه بتوانید اهداف مدیریت و طرح استراتژیک مورد نظر خودتان را به خوبی ارزیابی کنید، می توانید از روش SMART کمک بگیرید. یکی از بهترین روش ها برای تنظیم و تعیین اهداف روش اسمارت است. برای این کار باید به موارد مختلفی توجه داشته باشید. در ابتدا فکر کنید که آیا این اهداف واقعی هستند یا خیر.
سپس اهداف خود و همچنین طرح هایی که برای اهداف استراتژیک در نظر دارید را بر روی کاغذ پیاده کنید و بنویسید؛ این کار از آن جهت ضرورت دارد که بتوانید به صورت مستمر آنها را دنبال کنید. زمانی که اهداف خود را تنظیم میکنید، نیاز است تا یک سری از موارد و نکات را در نظر بگیرید تا از این طریق بتوانید بهترین عملکرد و نتیجه را کسب کنید. در ادامه برخی از مهم ترین این نکات را با شما به اشتراک خواهیم گذاشت.
آیا با تعریف مشخص بودن یا Specific آشنایی دارید؟
مهم ترین نکته ای که شما باید همواره آن را در نظر داشته باشید این بوده که اهداف شما نباید هاله ای از ابهام را با خود حمل کنند. در واقع باید کاملا بر روی یک موضوع خود تمرکز خود را حفظ کنند. پشت تمرکز نیز نکات دیگری نهفته هستند. به عنوان مثال باید بدانید که با کمک این اهداف در نهایت به چه چیزی می خواهید دست پیدا کنید.
اگر می خواهید به صورت کامل این ابهام برای شما رفع شود، به این مثال توجه داشته باشید. شما نمی توانید به عنوان یک مدیر یا راهنما به یک کارمند بگویید که از او انتظار پیشرفت دارید. اگر قصد دارید کارمند شما در حوزه فعالیت های شما پیشرفت کند، باید روش و حوزه ای که او را به این مرتبه و جایگاه می رساند به صورت کامل روشن سازید.
آیا با تعریف قابل سنجش یا Measurable آشنایی دارید؟
اگر می خواهید درباره میزان تحقق هدف خود قضاوت کنید، در ابتدا باید آن را اندازه گیری کنید. این قابلیتی بوده که به شما یک استاندارد ویژه را ارائه می دهد تا با کمک آن بتوانید میزان پیشرفت خودتان را اندازه گیری کنید. در انتها از طریق این قابلیت به این نتیجه دست پیدا می کنیم که با هر قدم چه میزان پیشرفتی داشته ایم و چقدر به هدف خود رسیده ایم.
آیا با تعریف قابل دستیابی یا Achievable آشنایی دارید؟
بعد از اینکه هدف خود را مشخص کردید و ابهامات لازم را کنار گذاشتید، باید به این فکر کنید که آیا پول، زمان و یا منابع کافی برای دست پیدا کردن به آن را دارید یا خیر. تعریف قابل دستیابی بدین شکل است که شما باید بررسیها و ارزیابیهای لازم را انجام دهید و به این نتیجه دست پیدا کنید که آیا واقعا هدف شما از این ویژگی (قابل دستیابی) برخوردار است یا خیر. فعالیت ها و عملکردهای گوناگونی باید در این راه صورت بگیرند که بتوانند در انتها به یک نتیجه قابل قبول دست پیدا کنند. انجام این فعالیت ها باید به گونه ای باشد که بتوان توسط آنها چیز جدیدی را خلق کرد و یا وضعی را تغییر یا بهبود داد.
آیا با تعریف مرتبط بودن یا Relevent آشنایی دارید؟
مربوط بودن هدف به خود شما مورد دیگری است که در مدیریت و طرح استراتژیک اهمیت بالایی را به خود اختصاص داده است. هر تصمیم و یا هدفی که در سر دارید باید دارای ویژگی هایی باشند که در شما وجود دارند. در واقع خصوصیات فردی در تعیین اهداف بسیار حائز اهمیت است. اگر دچار یک سری از کمبودها هستید، مشکلی وجود ندارد. شما زمان دارید تا این کمبودها را از بین ببرید و به خودتان آموزش های لازم را بدهید. هر زمان که در رسیدن به اهداف خود با کمبود منابع مواجه شدید، کافیست یک راهی ویژه برای تامین آنها پیدا کنید.
اهداف متداولی که در مدیریت و طرح استراتژیک وجود دارند
در زمینه مدیریت و طرح استراتژیک هفت هدف وجود دارند که در مقایسه با سایر گزینه ها بسیار رایج تر هستند. این اهداف بلند مدت شامل موارد زیر می شوند:
- سودآوری
- بهره وری
- جایگاه رقابتی
- پرورش و تربیت کارکنان
- روابط کارکنان
- رهبری فناوری
- مسئولیت عمومی
به غیر از این اهداف بلند مدت، موارد مختلف دیگری نیز وجود دارند که باید مورد توجه قرار بگیرند. به عنوان مثال هر هدف بلند مدتی باید از قابلیت انعطاف پذیری برخوردار باشد، در طول زمان بتوان آن را مورد سنجش قرار داد، برانگیزاننده باشد و در نهایت ویژگی های مناسب و قابل فهم بودن را با خود به همراه داشته باشد.
از استراتژی های بزرگی که وجود دارند می توانیم به عنوان رویکردهای جامعه یاد کنیم. این استراتژی ها یک سری از راهنمایی هایی اساسی به حساب می آیند که می توانند باعث دستیابی به اهداف بلند مدت شوند. 15 گزینه وجود دارند که در رابطه با استراتژی بزرگ باید مورد بحث قرار بگیرند. این گزینه ها شامل موارد زیر می شوند:
رشد متمرکز | یکپارچگی عمودی | تسویه |
توسعه بازار | تنوع همگون | ورشکستگی |
توسعه محصول | تنوع ناهمگون | سرمایه گذاری مشترک |
نوآوری | تغییر جهت | پیمان های استراتژیک |
یکپارچگی افقی | واگذاری | ائتلاف |
حداکثرسازی سود در کوتاه مدت به ندرت میتواند باعث ایجاد بهترین رویکرد در جهت رسیدن به رشد و همچنین سودآوری پایدار سازمانی شود و البته مدیران سازمانها نیز به خوبی از این موضوع آگاه هستند. اگر به یک فرد فقیر غذا دهید چه می کند؟ قطعا به خوردن آن مشغول می شود. حالا اگر به آنها بذر و ابزار برای کار دهید، قضیه کاملا متفاوت خواهد شد. آنها با کمک این ابزارها و تجهیزات می توانند برای همیشه به بهبود شرایط خویش بپردازند. مدیریت و طرح استراتژیک همراه با برنامه ریزی و اهداف بلند مدت نیز به همین شکل خواهد بود.
دلایل استفاده از مدیریت و طرح استراتژیک در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی ها
شاید این سوال به وجود بیاید که چرا باید از مدیریت و طرح استراتژیک در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های خود استفاده کنیم. دلایل مختلفی وجود دارند که شرکت ها را نسبت به این امر ترغیب می کنند. در ادامه آنها را به شما معرفی خواهیم کرد:
- تخصیص منابع
یکی از مواردی که هم در شرکت های کوچک و هم در شرکت های بزرگ به چشم می خورد این بوده که منابع به صورت محدود وجود دارند. اهداف استراتژیک این قابلیت را خواهند داشت تا مشخص کنند چه محصولات و خدماتی را در بازار آینده انتخاب کنیم و چه کارهایی را نباید انجام دهیم. با توجه به اینکه فرض می کنیم منابع محدود هستند و همین محدودیت باعث ایجاد بهترین فرصت ها و دریافت بیشترین سود می شوند، نیاز است تا این تصمیمات اتخاذ شوند.
مدیریت و طرح استراتژیک
- مهارت ها و دانش ها
آگاهی بر این موضوع که بدانید کسب و کار شما در طولانی مدت باید به کجا برده شود و در کنار آن بدانید که چه قابلیت هایی برای رسیدن به اهداف خود دارید، این فرصت را در اختیار شما قرار خواهد داد تا بتوانید به ایده های بهتری دست پیدا کنید. در زمان طراحی سازمانی، اهداف استراتژیک این قابلیت را دارند تا در ابتدا تصمیم گیری های لازم را تعریف و سپس آنها را به خوبی هدایت کنند؛ بنابراین می توانیم به این نتیجه دست پیدا کنیم که اگر دانش و مهارت ها را به صورت پویشگرانه پیگیری کنید، این توانایی را خواهید داشت تا سازمان را برای پا گذاشتن در مراحل آماده کرده و از این طریق شانس رسیدن به موفقیت را بسیار افزایش دهید.
- آنالیز محیطی
مورد دیگری که در مدیریت و طرح استراتژیک بسیار حائز اهمیت بوده، آنالیز محیطی است. برای اینکه محیط خارج را بتوانید به صورت کامل شناسایی کنید و شناخت لازم را از تاثیرات مثبت و منفی که بر روی عملکردها می گذارند به دست بیاورید، نیاز است تا زمان کافی را به آنها تخصیص دهید که متاسفانه مدیران زیادی نسبت به آن بی توجه هستند. زمانی که این خطا از مدیران سر بزند یعنی با مشتریان خود هماهنگی لازم را نداشته و یا آگاهی چندانی از رقابتی که در آن قرار گرفته اند، ندارند. در صورتی که مدیران از تغییرات احتمالی که در بازار یا صنعت وجود دارند به صورت کامل آگاه باشند، در آن صورت می توانند با آگاهی بیشتری اقدامات مناسب را قبل از وقوع تغییرات به انجام برسانند.
- برنامه ریزی
آخرین موردی که درباره مدیریت و طرح استراتژیک می توانیم نام ببریم، برنامه ریزی است. یک ابزار مدیریتی ضروری که هر شرکتی به آن نیاز دارد، ردیابی یک برنامه عملیاتی سالانه است. در رابطه با این موضوع به ارتباط این برنامه ها با آینده توجه چندان زیادی نمی شود. اغلب اوقات شاهد این موضوع هستیم که برای ایجاد برنامه عملیاتی سالانه، از دید به عقب استفاده می شود. به این صورت که در سال گذشته چه اتفاقی افتاده است و حالا باید چه مسیری را طی کنیم. زمانی که از آینده و چیزی که می خواهید به نظر برسید، تصویری ندارید باعث می شود تنها واکنش بیشتری نشان دهید و چندان به داشتن فعالیت کمک نمی کند؛ بنابراین می توانیم اینطور بگوییم که باید حتما یک برنامه عملیاتی 3 تا 5 ساله موجود باشد.
تعریف خط مشی یا سیاست کسب و کار
از سیاست یا خط مشی می توانیم به عنوان ابزاری یاد کنیم که با کمک آن قابلیت دسترسی به اهداف سالانه وجود دارد. یک شرکت برای اینکه بتواند به هدف های اعلان شده دست پیدا کند، نیازمند رعایت برخی نکات از جمله رهنمودها، مقررات و رویه های گوناگونی است که به تمامی این موارد سیاست می گویند. زمانی که تصمیم گیری انجام می شود، سیاست به عنوان یک راهنما در نظر گرفته می شود. سیاست ها می توانند شرایط و رفتاری که در روزمره وجود دارند و تکراری هستند را تعیین کنند.
در واقع تصمیم گیرندگان از خط مشی به عنوان خطوطی بهره می برند که کاربرد راهنما دارند و ارتباطی که ممکن است بین تدوین و اجرای استراتژی وجود دارد را بیان کند. حالا شاید این سوال برای شما پیش بیاید که چرا سازمانها، این سیاست ها را در پیش می گیرند. جواب بسیار ساده است؛ این سازمانها با کمک سیاست های موجود می خواهند به اطمینان اینکه بین تصمیمات کارکنان با چشم انداز، اهداف و در نهایت استراتژی ها همسویی وجود دارند، دست پیدا کنند.
سخن آخر
بحث مدیریت و طرح استراتژیک بسیار حائز اهمیت است. این امر مزیت ها و منافع خاص خودش را دارد و در رابطه با آن موارد مختلفی کمک کننده هستند. مشاوره مدیریت، مشاوره منابع انسانی، مشاور سیستم ها فرآیندها و در نهایت مشاوره فروش و بازاریابی نمونه ای از این موارد به حساب می آیند. دوره های آموزشی سازمانی به مدیران کمک می کنند تا بتوانند راحت تر به درک مدیریت استراتژیک دست پیدا کنند. مدیریت دارای حوزه های مختلفی است و هر کدام از آنها به نحوی می توانند زیر مجموعه کوچکی از مدیریت استراتژیک باشند.
مدیریت پروژه، مدیریت تولید و مدیریت مالی را می توانیم در بین این زیر مجموعه های اساسی جای دهیم. بخشی از این زیر مجموعه ها مراحل و فرآیندی را تشکیل می دهند که مدیریت استراتژیک باید آنها را پشت سر بگذارد. زمانی که قصد برنامه ریزی های کوتاه مدت و بلند مدت را دارید باید درک کاملی از شاخص ارزیابی عملکرد داشته باشید و به کسب آگاهی از مدیریت منابع انسانی برسید.
در این مطلب سعی کردیم تا مهم ترین موارد درباره مدیریت استراتژی و تفاوت آن با مدیریت و طرح استراتژیک را با شما به اشتراک بگذاریم. اگر علاقه زیادی دارید تا به موفقیت در کسب و کار خود دست پیدا کند و هر واحدی با یک دیگر در تعامل باشند، مطالبی که در فوق بیان کردیم، می توانند بسیار کمک کننده باشند.
طرح استراتژیک سندی برای ارتباط با سازمان و اهداف سازمان است، اعمال مورد نیاز برای رسیدن به آن اهداف و دیگر عناصر مهم در طول عمل برنامهریزی توسعه مییابند.
مدیریت استراتژیک مجموعهای جامع از فعالیتها و فرآیندهای در حال انجام است که سازمان بهطور نظاممند برای هماهنگی و همترازی منابع و اقدامات با مأموریت، چشمانداز و استراتژی کل سازمان به کار میبرد. فعالیتهای مدیریت استراتژیک، یک طرح ایستا را به سیستمی تغییر میدهند که بازخورد عملکرد استراتژیک برای تصمیمگیری را ارائه میدهد و همانطور که نیازمندیها و دیگر شرایط تغییر میکنند طرح را قادر به تکامل و رشد میکند. اجرای استراتژی اساساً مترادف با مدیریت استراتژیک است و در برگیرنده اجرای سیستماتیک یک استراتژی است.
مراحل برنامهریزی و مدیریت استراتژیک کدامند؟
چارچوبها و روشهای مختلف زیادی برای برنامهریزی و مدیریت استراتژیک وجود دارد. در حالی که هیچ قوانین مطلقی در رابطه با این چارچوب درست وجود ندارد، اکثراً به دنبال یک الگوی مشابه هستند و ویژگیهای مشترکی دارند. بسیاری از چرخههای چارچوبی برخی از تغییرات را بر برخی از مراحل بسیار اساسی انجام میدهند که عبارتند از:
1) تجزیه و تحلیل یا ارزیابی، که در آن درک درستی از محیطهای داخلی و خارجی حاضر توسعه یافته است.
2) تدوین استراتژی، که در آن استراتژی سطح بالا توسعه مییابد و طرح استراتژیک در سطح یک سازمان اساسی مستند سازی میشود.
3) اجرای استراتژیک، که در آن طرحهای سطح بالا به برنامهریزیهای عملیاتیتر و موارد عمل تفسیر میشوند، و
4) ارزیابی و یا مرحله پایداری یا مدیریت، که در آن پالایش مداوم و ارزیابی عملکرد، فرهنگ، ارتباطات، گزارش دادهها، و دیگر مسائل مربوط به مدیریت استراتژیک رخ میدهد.
ویژگیهای یک چارچوب برنامهریزی خوب چیست؟
انجمن برنامهریزی استراتژیک یک انجمن حرفهای غیرانتفاعی وابسته به ایالات متحده است که مختص پیشبرد اندیشه و عمل در توسعه و استقرار استراتژی است که سرفصلهای رهبری، تفکر، طرح و عمل را توسعه داده است و با همراه کردن بدنه دانش در زمینه برنامهریزی و مدیریت استراتژیک بهترین عمل را بدست آورده و منتشر میکند. انجمن برنامهریزی استراتژیک همچنین معیارهایی برای ارزیابی برنامهریزی استراتژیک و چارچوبهای مدیریت در برابر بدنه دانش را توسعه داده است.
برنامهریزیهای استراتژیک متعدد و چهارچوبهای مدیریتی وجود دارد که این معیارها را برآورده میکند، ازقبیل سیستم عملکرد مدیریت استراتژی گروه مدیریت استراتژی. برای اطلاعات بیشتر در مورد این معیارها لطفاً وب سایت ASP website را ملاحظه کنید.
انواع مختلف استراتژی کسب و کار
یک شرکت کوچک با توجه به موقعیت خود میتواند از تعدادی از استراتژیهای کسب و کار استفاده کند. برای مثال شرکتهای جدید ممکن است با چالشهای متفاوتی نسبت به شرکتهایی که از قبل تأسیس شدهاند مواجه شود. بنابراین، استراتژیهای کسب و کاری که آنها اجرا میکنند ممکن است متفاوت از رقبای اصلی باشد. چهار نوع از استراتژی کسب و کار عبارتند از: رشد، تمایز محصول، دستکاری قیمت و استراتژی کسب.
استراتژی رشد
استراتژی رشد شامل معرفی محصولات جدید و یا اضافه کردن ویژگیهای جدید به محصولات موجود است. گاهی اوقات یک شرکت کوچک ممکن است مجبور باشد خط تولید خود را تغییر و یا افزایش دهد تا با رقبا رقابت کند. در غیر این صورت مشتریان ممکن است شروع به استفاده از تکنولوژی جدید شرکت رقیب کنند. به عنوان مثال، شرکتهای تلفن همراه دائماً در حال اضافه کردن ویژگیهای جدید و یا کشف فنوریهای جدید هستند. شرکتهای تلفن همراه که تقاضای مصرف کننده را برآورده نمیکنند، در کسب و کار برای مدت زیادی باقی نمیمانند. یک شرکت کوچک نیز ممکن است یک استراتژی رشد با پیدا کردن یک بازار جدید برای محصولات خود اتخاذ کند. گاهی اوقات شرکتها بازارهای جدید را برای محصولاتشان تصادفاً پیدا میکنند. به عنوان مثال، یک تولیدکننده کوچک صابون ممکن است با تحقیقات بازاریابی کشف کند که کارگران صنعتی محصولاتش را دوست دارند. از اینرو، علاوه بر فروش صابون در فروشگاههای خرده فروشی، شرکت میتواند صابونها را در بستههای بزرگتر برای کارخانه و کارگران کارخانهها بستهبندی کند.
استراتژی تمایز محصول
شرکتهای کوچک اغلب از یک استراتژی تمایز محصول در زمانی که دارای یک مزیت رقابتی، از جمله کیفیت و یا خدمات برتر هستند، استفاده میکنند. به عنوان مثال، یک تولیدکننده کوچک تهویه هوا ممکن است خود را جدا از دیگر رقبا با طراحی مهندسی برترشان دهد. بدیهی است شرکتها از استراتژی تمایز محصول استفاده میکنند تا خود را از رقبای اصلی جدا کنند. اما استراتژی تمایز محصول همچنین با توجه به مقاله “استراتژیهای عمومی پورتر” به شرکت در ساخت علامت تجاری وفادار کمک می کند.
استراتژی دستکاری قیمت
استراتژی دستکاری قیمت شامل شارژ قیمتهای بالا برای یک محصول، بهویژه در مرحله مقدماتی است. یک شرکت کوچک از استراتژی دستکاری قیمت برای سرعت بهبود تولید و هزینههای تبلیغات خود استفاده میکند. اما باید چیز خاصی از محصول برای مصرف کننده وجود داشته باشد تا قیمت گزافی را پرداخت کند. یک نمونه میتواند معرفی فناوری جدید باشد. یک شرکت کوچک ممکن است اولین شرکتی باشد که نوع جدیدی از پنلهای خورشیدی را معرفی میکند. از آنجا که این شرکت تنها شرکتی است که این محصول را میفروشد مشتریانی که واقعاً خواستار پنلهای خورشیدی هستند ممکن است قیمت بالایی برای آن بپردازند. با توجه به مدیریت کسب و کار کوچک یکی از معایب دستکاری قیمت تمایل آن به جذب رقابت نسبتاً سریع است. با تصدی اقتصادی افراد ممکن است شاهد برداشت سود شرکت باشند و محصولات خود را تولید کنند که بصورت تکنولوژیکی فراهم کردهاند.
استراتژی کسب
یک شرکت کوچک با سرمایه اضافی ممکن است از استراتژی کسب برای بهدست آوردن مزیت رقابتی استفاده کند. استراتژی کسب شامل خرید شرکت دیگر و یا خرید یک یا چند خط تولید آن شرکت است. برای مثال یک فروشگاه کوچک خردهفروش در ساحل شرقی ممکن است یک فروشگاه زنجیرهای مشابه در غرب میانه برای گسترش عملیات خود خریداری کند.
استراتژی سطح کسب و کار
صلاحیتهای اصلی یک سازمان باید بر رضایتبخشی نیازها و یا اولویتهای مشتری بهمنظور دستیابی به میانگین بازده متمرکز شود که این کار با استراتژی سطح کسب و کار انجام میپذیرد. استراتژی سطح کسب و کار اقداماتی را به تفصیل بیان میکند که برای ارائه ارزش به مشتریان پذیرفته شدهاند و با به کارگیری صلاحیتهای اصلی به طور خاص، محصولات فردی و بازارهای خدمات مزیتی رقابتی کسب میکنند. استراتژی سطح کسب و کار در ارتباط با موقعیت یک شرکت در صنعت است و مربوط به رقبا و نیروهای پنجگانه رقابت است.
مشتریان پایه و اساس استراتژیهای سطح کسب و کار سازمان هستند. چه کسی باید خدمت دریافت کند، چه چیزی نیاز است که برآورده شود، نیازهایی که مدیریت ارشد تعیین میکند چگونه برآورده میشوند.
مشتریان چه کسانی هستند؟
انتخابهای جمعیتی، جغرافیایی و شیوه زندگی (سلیقهها و ارزشها)، ویژگیهای شخصیتی، الگوهای مصرف (میزان استفاده و وفاداری نام تجاری)، ویژگیهای صنعت، و اندازه سازمانی است.
کالاها و یا خدماتی که مشتریان بالقوه نیاز دارند کدام است؟
شناخت مشتریان یکدیگر در بهدست آوردن و حفظ مزیت رقابتی بسیار مهم است. توانایی پیشبینی موفق و برآوردن نیازهای آینده مشتری مهم است. ( شاید یکی از اشتباهات کامپک این بود که نمیدانستند مشتریان واقعی آنها کیست و آن مشتری چه می خواهد).
نیازهای مشتری چگونه برآورده میشود؟
سازمان باید تعیین کند که چگونه منابع و تواناییها را ارائه دهد تا صلاحیتهای اصلی را شکل دهد و سپس برای برآوردن نیازهای مشتری با اجرای استراتژیهای ارزشگذاری از این صلاحیتهای اصلی استفاده کند.
استراتژیهای سطح کسب و کار
چهار استراتژی کلی وجود دارد که برای کمک به سازمان در ایجاد یک مزیت رقابتی برای رقبای صنعت استفاده میشود. همچنین شرکتها ممکن است رقابت در سراسر بازار گسترده و یا یک بازار متمرکز را انتخاب کنند. همچنین بهطور خلاصه استراتژی سطح کسب و کار پنجم را که استراتژی یکپارچه نامیده میشود مورد بحث قرار میدهیم.
۱) رهبری هزینه
سازمانها برای مشتریان گسترده بر اساس قیمت رقابت میکنند. قیمت براساس بهرهوری داخلی به منظور داشتن حاشیهای است که بازده متوسط بالا را حفظ خواهد کرد و برای مشتری هزینه میکند تا مشتریان محصول و خدمات شما را خریداری کنند. کار خوب در زمانی که محصولات و خدمات استاندارد شده هستند میتواند کالاهایی کلی داشته باشد که برای بسیاری از مشتریان قابل قبول است و با قیمت پائینی ارائه میشود. تلاش مستمر برای کاهش هزینههای مربوط به رقبا لازم است تا رهبر هزینه موفقی شد. این مسئله شامل:
مدل نيروهای پنجگانه پورتر
پیش از این مدل پورتر را مورد بحث قرار دادیم. استراتژی رهبری هزینه ممکن است کمک کند تا سودآوری حتی با وجود: رقابت، تازه واردها، قدرت عرضهکنندگان، محصولات جایگزین، و قدرت خریداران باقی بماند.
رقابت: رقبا احتمالاً از جنگ قیمت جلوگیری میکنند، زیرا شرکتهای کمهزینه به سودآوری ادامه خواهند داد، پس از این که رقبا سود خود را با رقابت از دست بدهند (هواپیمایی).
مشتریان: مشتریان قدرتمند که شرکت را مجبور به تولید کالا یا خدمات در سود کمتر میکنند، ممکن است از بازار خارج شوند تا اینکه سود متوسط به پایین بهدست آورند و سازمان کمهزینه را در یک موقعیت انحصاری باقی بگذارند. خریداران سپس بیشتر قدرت خرید خود را از دست میدهند.
عرضهکنندگان: رهبران هزینه قادر به جذب افزایش قیمت بیشتر هستند قبل از اینکه قیمتها را برای مشتریان بالا ببرد.
واردشوندگان: رهبران کمهزینه موانعی برای ورود به بازار از طریق استمرار آن که بر کارآمدی و کاهش هزینهها تمرکز دارد، ایجاد میکنند.
جانشینان: رهبران کمهزینه بیشتر مایل به هزینههای پایینتر برای جلب مشتریان هستند تا از محصول خود نگهداری کنند، برای توسعه جانشینان سرمایهگذاری کنند و امتیاز اختراعات را خریداری کنند.
مزیت هزینه چگونه بهدست می آید؟
خطرات
زنجیره ارزش چارچوبی است که شرکتها برای شناسایی و ارزیابی راههایی استفاده میکنند که منابع و تواناییهایشان میتواند بر ارزش بیفزاید. ارزش تحلیل در توانایی ورود عملیات یا فعالیتهای سازمان به فعالیتهای اصلی (از قبیل عملیات، بازاریابی و خرید، و خدمات) و حمایتی (فعالیتهای پرسنل از جمله مدیریت منابع انسانی و تدارکات) قرار دارد. تجزیه و تحلیل زنجیره ارزش شرکت کمک میکند که سازمان خود را با آنچه که از زنجیره ارزش رقبایتان دریافت میکنید، کشف راههایی برای کاهش هزینهها و پیدا کردن راههایی برای افزودن ارزش به معاملات مشتری که مزیتی رقابتی فراهم خواهد کرد ارزیابی کنید.
۲) تمایز:
ارزش از طریق ویژگیهای منحصربه فرد و خصوصیات محصولات یک سازمان به مشتریان ارائه میشود تا بوسیله کمترین قیمت و این از طریق کیفیت بالا، ویژگیها، خدمات زیاد به مشتریان، نوآوری سریع محصول، ویژگیهای پیشرفته فناوری، مدیریت تصویر، و غیره انجام میشود (برخی از شرکتهایی که این استراتژی را دنبال میکنند: رولکس، اینتل، رالف لورن می باشند).
خلق ارزش با:
خطرات استفاده از استراتژی تمایز
مدل نيروهای پنج گانه پورتر: تمایزگذاران مؤثر میتوانند سودآور باقی بمانند حتی زمانی که نیروهای پنجگانه غیرجذاب به نظر میرسند.
۳) هزینه پایین متمرکز:
سازمانها نه تنها بر روی قیمت رقابت میکنند، بلکه بخش کوچکی از بازار را برای ارائه محصولات و خدمات به آن انتخاب میکنند. برای مثال یک شرکت تنها به دولت آمریکا فروش دارد.
۴) تمایز متمرکز:
سازمانها نه تنها براساس تمایز رقابت میکنند بلکه بخش کوچکی از بازار را برای ارائه کالاها و خدمات انتخاب میکنند.
استراتژیهای متمرکز: استراتژیهایی هستند که بهدنبال برآوردن نیازهای بخش مشتریان خاص است ( برای مثال دولت فدرال).
شرکتهایی که از استراتژیهای متمرکز استفاده میکنند خدمات بهتری نسبت به رقبایی که پایگاه وسیعتری از مشتریان را دارند ارائه میدهند (برای مثال مسافران کسب و کار). این امر بهویژه زمانی درست است که نیازهای خاص برای رقبای صنعت گسترده آن را برای برآوردن نیازهای این گروه از مشتریان دشوار میکند. با خدمت به بخشی که پیشتر به طور ضعیفی بخشبندی شده سازمان توانایی منحصربه فردی برای خدمت به این بخش مجزا از بازار را دارد.
خطرات استفاده از استراتژیهای متمرکز:
ممکن است تمرکز آن را رقبا (حتی بخشی کوچک) به هم بریزد.
یک بخش ممکن است مورد علاقه بازار گسترده شرکت (ها) قرار گیرد
۵) استفاده از استراتژی یکپارچه تمایز / کم هزینه
این استراتژی جدید ممکن است با افزایش رقابت جهانی مشهورتر شود. شرکتهایی که از این استراتژی استفاده میکنند، ممکن است تواناییشان در موارد زیر ارتقا یابد:
بنابراین مشتری متوجه ارزش ویژگیهای محصول و هم قیمت پایین آن است. خطوط هوایی جنوب غربی یک نمونه از شرکتی است که از این استراتژی استفاده میکند.
اما سازمانهایی که این استراتژی را انتخاب میکنند باید مراقب باشند که در میانه گیر نیفتند؛ یعنی قادر به مدیریت موفقیتآمیز نیروهای رقابتی پنجگانه نباشند و نتوانند در رقابت استراتژیک موفق شوند. باید بهطور مداوم قادر به کاهش هزینهها باشند، در حالی که ویژگیهای متفاوت را اضافه میکنند.
مظاهری میگه:
Mz میگه:
مشاوره مدیریت رخ میگه: