Rokh Logo

تجزیه حسابداری مدیریت استراتژیک ؛ بررسی عناصر تشکیل دهنده آن

این روزها برای اینکه بتوان تمرکز را بر روی مواردی همچون مسئولیت‌پذیری افزایش داد، نیاز است تا از حسابداری مدیریت استراتژیک استفاده کرد. این روش از حسابداری می‌تواند باعث بهبود و بهره‌وری اثربخشی یک سازمان یا شرکت شود. این مدل از حسابداری را می‌توانیم در بین روش‌های نوین جای دهیم که با عملکرد خود باعث بهبود شرکت‌ها می‌شود. در این مقاله قصد داریم به شما یک بینش بسیار عمیق را در رابطه با این روش بدهیم و به شما بگوییم که چگونه می‌توان از آن در نحوه بهبود دادن شرکت استفاده کرد؛ پس تا انتها همراه ما باشید.

درباره تاریخچه حسابداری مدیریت استراتژیک چه می‌دانید؟

فهرست مطالب

از آنجایی که مطالعات انجام‌شده در این زمینه بسیار محدود هستند، قصد داریم تا به بررسی ارتباطی که بین حسابداری مدیریت استراتژیک و تکنیک‌های حسابداری وجود دارد، بپردازیم؛ اما پیش از آن بد نیست مروری بر تاریخچه داشته باشیم. اگر به گذشته نگاهی بیندازیم، متوجه می‌شویم که حسابداران مدیریت سنتی برای تصمیم‌گیری یک سری از اطلاعات را ارائه می‌دادند. در واقع وظایف آن‌ها تنها در همین موارد خلاصه می‌شدند. بر اساس تحقیقاتی که اخیرا انجام شده‌اند، به این موضوع پی برده شده که نقش حسابداران معاصر فراتر از تصورات است. در واقع این حسابداران تبدیل به یک جزء جدایی‌ناپذیر از فرایند تصمیم‌گیری استراتژیک شده‌اند. هدف از به کار گرفتن حسابداری مدیریت این بوده که بتوان استراتژی‌ها را در توسعه کسب‌وکارها به کار برد.

در واقع می‌توانید انعکاس حسابداری مدیریت استراتژیک را در کسب‌وکارهای مختلف مشاهده کنید. هدف این بوده که بتوان غلبه لازم را بر روی شرکت‌های رقیب داشت. نتیجه این کار حفظ و توسعه فرایند کسب‌وکار در شرکت‌ها و سازمان‌های گوناگون است. برای اینکه بتوان بین تمام فعالیت‌های شرکت با استراتژی کلان کسب‌وکارها یک ارتباط عمیق را پایه‌گذاری کرد، حسابداری استراتژیک به میدان می‌آید. در نهایت شاهد افزایش رقیب‌پذیری شرکت خواهید بود. در شیوه‌های حسابداری مدیریت بازنگری‌های گوناگونی انجام شده‌اند که نتایج آن‌‌ها را می‌توانید در موارد زیر مشاهده کنید:

  • تکنیک‌های نوین در زمینه هزینه‌یابی
  • تصمیم‌گیری در قالب استراتژیک
  • کنترل و همچنین مدیریت عملکرد استراتژیک
  • ارزیابی کردن انواع رقبا و مشتریان

زمانی که تکنیک‌های منحصربه‌فردی از حسابداری مدیریت معرفی شدند، اصطلاحات جدیدی نیز پا به عرصه حضور گذاشتند. یکی از آن‌ها حسابداری مدیریت استراتژیک است. این روش از حسابداری نوین می‌تواند به کمک تیم بیاید. به این شکل که داده‌های حسابداری را در ابتدا شناسایی، جمع‌آوری و سپس تجزیه و تحلیل کند. تمامی این فرایندها در نهایت منجر به تصمیم‌گیری استراتژیک و همچنین ارزیابی اثربخشی سازمان خواهند شد.

سیستم‌های حسابداری مدیریت از نوع استراتژیک

در حسابداری مدیریت استراتژیک یک سری از سیستم‌ها را می‌توانید مشاهده کنید که تشکیل‌شده از شیوه‌‌ها و تکنیک‌های گوناگونی هستند. این روش‌ها به عنوان پارامترهایی شناخته شده‌اند که می‌توانند بر محدودیت‌های موجود در حسابداری سنتی غلبه کنند. همچنین در برخورد با مسائل استراتژیک نیز از این سیستم‌ها کمک گرفته می‌شود. از حسابداری مدیریت مدل استراتژیک می‌توانیم به عنوان یک مفهوم جهانی و البته یکپارچه یاد کنیم که می‌توان آن را از چندین جهت مورد بررسی و ارزیابی قرار داد. از جمله این جنبه‌ها می‌توانیم موارد زیر را نام ببریم:

  • رویکرد بازاریابی
  • جهت‌گیری آینده
  • دیدگاه رقبا
  • جنبه‌های غیرمالی
  • مدیریت کیفیت جامع

برای ارزیابی حسابداری مدیریت استراتژیک از تکنیک‌های گوناگونی بهره گرفته می‌شود. برای اینکه بتوان از این تکنیک‌ها بهره برد، نیاز است تا در ابتدا دو شرطی که در مفهوم استراتژی وجود دارند، تحقق پیدا کنند. اولین شرط چارچوب زمانی است. مدت زمان باید طولانی‌مدت باشد و از شیوه آینده‌نگر بودن استفاده شود. دومین شرط نیز به داشتن چشم‌انداز متمرکز خارجی اشاره دارد که در واقع همان برونگرا بودن است.

بهره بردن از تکنیک‌های حسابداری مدیریت استراتژیک

اگر بخواهیم به معرفی تکنیک‌های حسابداری مدیریت استراتژیک بپردازیم، باید آن‌ها را در پنج گروه کلی تقسیم‌بندی کنیم. این پنج گروه شامل موارد زیر می‌شوند:

  • هزینه
  • برنامه‌ریزی
  • کنترل
  • اندازه‌گیری عملکرد
  • تصمیم‌گیری استراتژیک حسابداری (حسابداری می‌تواند به دو شکل رقابتی و یا مشتری باشد)

شرکت‌ها دارای جنبه‌های مختلفی هستند. مشارکت نمونه‌ای از این موارد است که در مدیریت استراتژی دارای اهمیت زیادی است. همچنین لازم به ذکر است از حسابداران مدیریت استراتژیک به عنوان افرادی یاد می‌شود که ارائه‌دهنده اطلاعات گوناگون هستند. به عبارت دیگر می‌توانیم اینطور بیان کنیم آن‌ها یک سری از بازیگران فعال در حوزه مربوطه هستند. اگر به چارچوب نظام راهبری نگاهی بیندازید، متوجه خواهید شد که حاکمیت شرکتی نیاز به پشتیبانی دارد. این فرایند توسط ویژگی‌ها و فعالیت‌هایی که در هیئت مدیره و مدیران به چشم می‌خورند، انجام می‌شود. در واقع مدیرانی که در این فرایند کمک‌کننده هستند، به عنوان نمایندگی شروع به کار می‌کنند. حاکمیت استراتژی ارائه‌دهنده این نمایندگی است.

حالا شاید این سوال مطرح شود که نظام راهبردی دقیقا چه کاری انجام می‌دهد؟ بین حاکمیت شرکتی و حسابداری مدیریت استراتژیک باید تعادل وجود داشته باشد. این تعادل منجر به تطابق‌پذیری بیشتر و در نهایت مدیریت کسب‌وکار بهینه‌تر خواهد شد. هیئت استانداردهای حسابداری مالی بر اساس بررسی‌هایی که انجام داده‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند که اصلی‌ترین ویژگی حاکمیت شرکت شامل گزینه‌های زیر می‌شوند:

  • استقلال هیئت مدیره و در کنار آن کمیته حسابرس
  • مالکان نهادی
  • هیئت مدیره فعال

بودجه‌بندی در حسابداری مدیریت

در حسابداری مدیریت، پشت انجام بودجه‌بندی اهداف مختلفی نهفته شده‌اند. کنترل تولید و عملیات‌های تولید در آینده نمونه‌ای از این اهداف هستند. استفاده از حسابداری مدیریت برای هر صنعتی جایز خواهد بود اما بیشترین کاربرد آن را می‌توانید در محیط‌هایی که تولید محور بوده و از قابلیت سنجش برخوردار هستند، مشاهده کنید. برای اینکه بتوان از نیروی کار در جهت انجام وظایف بهره برد، نیاز است به پارامترهای گوناگونی توجه خود را معطوف کنید. از جمله:

  • هزینه‌هایی که مواد اولیه دارند.
  • هزینه‌هایی که نیروهای کار دارند.
  • ساعاتی که نیروهای کار به انجام وظایف مشغول هستند.

این بودجه‌بندی به مرور زمان به عنوان یک ابزار برای اندازه‌گیری مورد استفاده قرار می‌گیرد. برای اینکه بتوان از از پایبندی به بودجه اطمینان حاصل کرد و به ارائه اطلاعات در زمینه اصلاح انحرافات پرداخت، از تحلیل واریانس کمک گرفته می‌شود.

منظور از مالکان نهادی و حسابداری مدیریت استراتژیک چیست؟

اگر بخواهیم به معرفی یکی از مهم‌ترین بازیگرهای نظام حاکمیت شرکتی بپردازیم، باید به سهامداران شرکتی اشاره کنیم؛ چرا که این افراد مسئولیت تامین سرمایه شرکت را برعهده می‌گیرند. یکی از موارد بسیار ضروری حفظ اعتماد این دسته از افراد است. از آنجایی که سهامداران، اعضای هیئت‌مدیره را انتخاب می‌کنند، از این رو می‌توانیم بگوییم در تصمیم‌گیری‌های شرکت نیز به صورت غیرمستقیم تاثیرگذاری خود را اعمال می‌کنند. سهامداران می‌توانند در دو شکل نهادی و عمده وجود داشته باشند. هر یک از آن‌ها در کاهش دادن هزینه‌های نمایندگی بسیار موثر هستند. از آنجایی که مالکان نهادی سرمایه بیشتری را در شرکت‌ها دارند، از این رو حیطه نفوذ آن‌ها نیز بالاتر خواهد بود. این دسته از مالکان به منظور نظارت بر روی رویه‌های شرکت و همچنین استفاده از انواع تکنیک‌ها، دارای رویه‌های حسابداری گوناگون هستند.

وجود مالکان نهادی در سازمان می‌تواند همراه با خود تغییراتی را نیز داشته باشد. به عنوان مثال این مالکان باعث می‌شوند تا درصد استفاده از حسابداری مدیریت استراتژیک افزایش پیدا کند. این درصد از استفاده در مقایسه با سایر مکانیسم‌های راهبردی شرکت بسیار بیشتر است. همانطور که تا الان متوجه شدید، بزرگترین بخش تشکیل‌دهنده سهامداران، مالکان نهادی هستند؛ از این رو می‌توانیم اینطور بیان کنیم این دسته از افراد بر روی رویه‌های اتخاذ شده از جانب مدیران نظارت دارند. نظارت این گروه بسیار پراهمیت است و نباید از این موضوع غافل شد. با این تفاسیر سازمان‌ها این انتظار را دارند تا مالکان نهادی بتوانند تاثیرگذاری ویژه‌ای را بر روی رویه‌های شرکت و در نهایت تکنیک‌های حسابداری داشته باشند. باتوجه‌به تمامی توضیحات ارائه‌شده، می‌توانیم به این نتیجه دست پیدا کنیم در شرکت‌هایی با مالکیت نهادی بالا از حسابداری مدیریت استراتژیک بیشتر بهره گرفته می‌شود.

منظور از استقلال هیئت مدیره چیست؟

حالا به بحث استقلال هیئت مدیره و ارتباط آن با حسابداری مدیریت استراتژیک می‌رسیم. یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های اثربخشی هیئت‌مدیره، استقلال این افراد است؛ چرا که تحقیقات نشان داده‌اند استقلال مالی ارتباط بسیار کمتری را با تقبلات مالی دارد. مسائلی وجود دارند که در ارتباط با منافع مالی سهامداران هستند. این مسائل باید در جلسات هیئت‌مدیره به صورت کامل پوشش داده شوند. برای اطمینان از این موضوع پیشنهاد می‌شود تا سازمان‌ها دست به انتصاب رئیس هیئت مدیره غیرموظف بزنند. نمایندگی‌ها یک سری تئوری و نظریه دارند. این نظریه‌ها نشان می‌دهند اگر یک شرکت نسبت به استفاده از حسابداری مدیریت استراتژیک اقدام کند، در آن صورت به مرور زمان استقلال هیئت مدیره و در کنار آن ویژگی‌های حاکمیت شرکت، اهمیت بیشتری پیدا کرده و پررنگ‌تر می‌شوند. این در حالی است که با افزایش استفاده از حسابداری مدیریت از نوع استراتژیک شاهد کم‌رنگ شدن دوگانگی وظیفه مدیرعامل خواهید بود.

برای اینکه سلامت مالی بنگاه به ارمغان آورده شود، نیاز است تا مدیران مستقل نسبت به نقش نظارتی راهبری خود درک درستی را داشته باشند. همچنین با عملکرد خود باید یک مانع را در برابر ایجاد تضاد منافع در میان بازیگران موجود در نظام حاکمیت شرکتی قرار دهند. تکنیک‌هایی که در حسابداری مدیریت استراتژیک وجود دارند، باعث می‌شوند تا اعضای هیئت مدیره انسجام بیشتری داشته باشند. همچنین شهرت مدیرانی که مستقل هستند نیز تحت‌الشعاع این تکنیک‌ها قرار می‌گیرد. باتوجه‌به این موارد انتظار می‌رود بین میزان استقلال هیئت مدیره با تصمیم‌گیری‌های استراتژیک شرکت یک ارتباط مثبت وجود داشته باشد. نتیجه‌ای که می‌توانیم برداشت کنیم این بوده شرکت‌هایی که دارای استقلال هیئت مدیره بالایی هستند، بیشتر از تکنیک‌های حسابداری استراتژیک بهره می‌برند.

درباره هیئت مدیره فعال و ارتباط آن با حسابداری مدیریت استراتژیک چه می‌دانید؟

در برگزاری جلسات هیئت مدیره نیاز است تا تیم هیئت مدیره حد معقولی را تعیین کنند. این امر تنها زمانی به وقوع می‌پیوندد که اعضای هیئت مدیره فعالیت زیادی را از خود به نمایش بگذارند. البته قابل‌توجه است گاهی اوقات با این جلسات می‌توانند منافع اقتصادی گوناگونی را به دست بیاورند و این دستاورد کاملا بستگی به محیط و شرایط شرکت دارد. بر اساس نظریه‌هایی که آدامز و همکاران او ارائه داده‌اند، می‌توانیم اینطور بگوییم اگر تعداد جلسات برگزار شده توسط هیئت مدیره بیشتر باشد، ارزش شرکت نیز رشد صعودی را تجربه خواهد کرد.

فرض کنید یک شرکت در طول مدتی عملکرد بسیار بدی را داشته باشد. برای اینکه بتوان با سرعت بیشتری این عملکرد بد را پشت سر گذاشت، وافیاس پیشنهاد داده است تا جلسات هیئت مدیره افزایش پیدا کنند. علاوه بر این موضوع دو تن دیگر از محققان با نام‌های تیراچی و ساپاتیف نیز بیان کرده‌اند که اگر اعضای هیئت مدیره فعال باشند، در آن صورت تمایل بیشتری به استفاده از تکنیک‌های حسابداری مدیریت استراتژیک دارند. پس نتیجه‌گیری که می‌توانیم اتخاذ کنیم این است:

شرکت‌هایی که دارای هیئت مدیره فعال بیشتری هستند، در مقایسه با شرکت‌های دارای هیئت مدیره غیرفعال از حسابداری مدیریت استراتژیک بهره بالاتری می‌برند.

اصلی‌ترین مبحث؛ تعریف و چیستی حسابداری مدیریت استراتژیک

حالا به اصلی‌ترین مبحث یعنی حسابداری مدیریت استراتژیک رسیدیم. در این نوع از حسابداری، اطلاعات خارجی مختلفی که در ارتباط با پارامترهای گوناگون همچون رقبا، بازار، سیاست‌های پولی و… هستند، مورد ارزیابی قرار می‌گیرند. تمامی این موارد می‌توانند بر روی روند فعلی قیمت‌ها تاثیر خود را اعمال کنند. نتایجی که از این ارزیابی به دست می‌آیند، در منابع خارجی شرکت مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ از این رو می‌توانیم اینطور بیان کنیم مدیریت از این قابلیت برخوردار است تا دست به تعیین پاسخ‌های مورد نیاز سازمان بزند. برای اینکه تحلیل‌های لازم به انجام برسند، مدیریت از سه عنصر اساسی بهره می‌برد که شامل موارد زیر می‌شوند:

  • کیفیت
  • هزینه
  • زمان

شرکت‌ها در ابتدا هر یک از سه این عامل را ارزیابی می‌کنند تا به ارزش‌گذاری آن‌ها دست پیدا کنند. علاوه بر آن به بررسی اهمیتی که این سه عامل بر روی مشتریان و کل بازار دارند، می‌پردازند. شرکت‌ها با این کار می‌توانند به یک سری از راه‌های استراتژیک دست پیدا کنند. با کمک تجزیه و تحلیل رفتاری می‌توان اقدامات مورد نیاز را در صدر انجام کارها قرار داد. برای اینکه بتوان به یک سری از اطلاعات برای مبارزه با رقبا دست پیدا کرد، می‌توان از دو ابزار بسیار مهم بهره برد. این دو ابزار شامل برنامه‌ریزی استراتژیک و تجزیه و تحلیل SWOT می‌شوند. حالا شاید این سوال برای شما مطرح شود که نقش حسابداران مدیریت چیست؟ برای اینکه چنین ابزارهایی تهیه و به‌ روز شوند، باید حسابداران دست به کار شوند.

اصلی‌ترین مهارت یک حسابدار

اگر بخواهیم اصلی‌ترین مهارت یک حسابدار را بیان کنیم، باید به نحوه استفاده از تکنیک‌های حسابداری مدیریت استراتژیک اشاره داشته باشیم. در سازمان‌ها و کسب‌وکارهای پویا، این نوع از حسابداری بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرد. در این شرایط حسابدار که یک فرد حرفه‌ای است، با تیم مدیریت سازمان وارد همکاری و مشارکت می‌شود. سپس استراتژی‌های لازم را توسعه داده و پیاده‌سازی می‌کند. هدف از انجام این کار، ایجاد ارزش برای گروهی از سهامداران و مشتریان است. در نهایت این امر باعث می‌شود تا موقعیت رقابتی سازمان تقویت شود. در محیط‌های عملیاتی معاصر، شاهد اهمیت این شاخه از حسابداری به همراه تجزیه و تحلیل آن خواهید بود. همچنین نیاز اساسی به منظور استفاده از حسابداری مدیریت استراتژیک در مدیریت پروژه وجود دارد.

درباره استقلال کمیته حسابرسی چه می‌دانید؟

در این بخش قصد داریم به بررسی نقش و ارتباط بین استقلال کمیته حسابرسی و حسابداری مدیریت استراتژیک بپردازیم. زمانی که کمیته حسابرسی با حسابداران تماس برقرار می‌کند، اطلاعات به موقعی را پیرامون موارد گوناگون در اختیار اعضایی هیئت مدیره خواهند گذاشت. این اطلاعات می‌توانند در دسته‌بندی‌های زیر جای بگیرند:

  • اطلاعاتی که پیرامون وضعیت مالی شرکت هستند.
  • اطلاعاتی که برای ارزیابی کارایی اهمیت دارند.
  • اطلاعاتی که برای دستکاری مدیریت مورد نیاز هستند.

کمیته حسابرسی مسئولیت کارهای مختلفی را برعهده می‌گیرد که از جمله آن‌ها می‌توانیم به گزینه‌های زیر اشاره داشته باشیم:

  • نظارت بر راهبری شرکتی
  • فرایند گزارشگری مالی
  • ساختار کنترل داخلی
  • عملکرد حسابرسی داخلی
  • فعالیت حسابرسان مستقل

کمیته حسابرسی به نیابت از هیئت مدیره تمامی این کارها را انجام می‌دهد. این کمیته باید اعتماد لازم را نسبت به پاسخگویی از جانب شرکت داشته باشد. در واقع با این کار می‌توان از سرمایه‌گذاران حمایت لازم را به عمل آورد. تیراچی و ساپاتیف اینطور بیان می‌کنند که:

هر چند در کمیته حسابرسی شاهد اعضای مستقل هستیم، اما با این وجود شاهد افزایش استفاده از تکنیک‌های حسابداری مدیریت استراتژیک هستیم. پس می‌توانیم به این نتیجه دست پیدا کنیم شرکت‌هایی که دارای استقلال کمیته حسابرسی بالایی هستند، از این تکنیک بیشترین استفاده را می‌برند.

نقشی که تغییرات محیطی بر حسابداری مدیریت استراتژیک دارند

یکی از عواملی که در حسابداری مدیریت استراتژیک به چشم می‌خورد، تغییر محیطی است؛ به همین علت باید توجه بسیار زیادی به آن شود. چند تغییری که در چند ساله گذشته در محیط‌های اقتصادی رخ داده‌اند، باعث شده‌اند تا در عملیات‌های حسابداری یک سری اصطلاحات و فعل و انفعالات اعمال شوند. در ادامه قصد داریم چند نمونه از اساسی‌ترین تغییرات را با شما به اشتراک بگذاریم.

تغییر اول: تولیدات جدید به همراه تکنولوژی اطلاعات

برای اینکه بتوان در دنیای رقابت جهانی همچنان باقی ماند، سازمان‌ها یک سری از تولیدات و تکنولوژی‌های جدید را به کار گرفته‌اند. یکی از این تکنولوژی‌ها تحت عنوان JIT خوانده شده و برای کاهش بهای تمام‌شده مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنین برای جلوگیری از نگهداری بیهوده موجودی‌ها نیز استفاده از این تکنولوژی‌ها پیشنهاد می‌شود. شرکت‌های آمریکایی وجود دارند که در تولیدات خود روش‌هایی را به کار می‌برند که در ژاپن مورد استفاده قرار می‌گیرند. این روش‌ها توسط تیم کیفیت و کنترل آماری به کار گرفته شده و نتیجه آن کاهش هزینه‌ها است. البته کیفیت نیز افزایش پیدا می‌کند. تغییرات جدیدی نیز مربوط به این حوزه می‌شوند که از جمله آن‌ها می‌توانیم گزینه‌های زیر را نام ببریم:

  • تکنیک‌هایی برای تولید انعطاف‌پذیر
  • کاهش دادن زمان شروع
  • صادر کردن مجوز برای درخواست‌های مختلف مشتریان

تغییر دوم: اهمیتی که رضایت مشتری دارد

دومین تغییر حسابداری مدیریت استراتژیک، اهمیت رضایت مشتری است. یکی از عواملی که منجر به مدیریت نوین می‌شود، رضایت مشتری است. در همه چیز رضایت مشتری باید در اولویت قرار بگیرد. رضایت مشتری دقیقا در مرکز و یا کانون فعالیت‌های مدیریت جای داده می‌شود. امروزه سازمان‌هایی که پایه و اساس تاسیس آن‌ها مشتری‌مداری است، در حال افزایش هستند. مهم‌ترین سرمایه‌ای که هر سازمانی می‌تواند داشته باشد، مشتریان خود است. سازمان برای پیشرفت خود نیاز به پارامترهایی دارد. تعداد مشتریان و میزان خرید آن‌ها نمونه‌ای از این موارد هستند.

اگر به مدیریت کیفیت جامع توجه داشته باشیم، به این نتیجه می‌رسیم که یک سازمان باید دغدغه‌های گوناگونی را داشته باشد. پوشش دادن نیازهای مشتریان نمونه‌ای از این دغدغه‌ها است. اگر این پوشش‌ها از حد انتظارات نیز فراتر بروند، در آن صورت می‌توانید رضایت فوق‌العاده مشتریان را مشاهده کنید. برای اینکه بتوان یک تجارت جدید و البته موفق را پایه‌گذاری کرد، باید نیازها و توقعات مشتریان را برآورده کرده و آن‌ها را حفظ کرد. یک سازمان باید در تلاش باشد علاوه بر تولید کالاهای باکیفیت، قیمت مناسبی را نیز برای آن‌ها در نظر بگیرد.

تغییر سوم در حسابداری مدیریت استراتژیک: افزایش پیدا کردن سطح رقابت

سومین تغییری که قصد معرفی آن را در حسابداری مدیریت استراتژیک داریم، افزایش سطح رقابت است. از اصلی‌ترین عوامل توسعه‌یافته که باعث ایجاد تغییرات پرهزینه می‌شوند، رشد تجارت و همچنین بازارهای جهانی هستند. این تغییرات در محیط‌های تجاری به چشم می‌خورند. دنیای امروزی پر از رقابت است و به همین دلیل مفهوم بازار تنها به یک منطقه خاص محدود نمی‌شود. از آنجایی که در سطح بین‌المللی رقابت سنگینی وجود دارد، سازمان‌ها مجبور می‌شوند تا باکیفیت‌ترین کالاها را تولید و عرضه کنند. زمانی که رقابت در محیط‌های تجاری افزایش پیدا می‌کند، شرکت‌ها نیاز دارند تا انواع اطلاعات مالی و غیرمالی درباره تجارت را جمع‌آوری کرده و از آن‌ها استفاده کنند.

اگر بخواهیم به یکی از کلیدی‌ترین تغییرات در محیط‌های اقتصادی اشاره داشته باشیم، باید اینطور بیان کنیم که انتظارات مصرف‌کننده از کیفیت بسیار افزایش پیدا کرده‌اند. نتیجه این امر کوتاه‌تر شدن چرخه عمر محصولات است. در این شرایط شرکت‌ها سعی می‌کنند نیازهای آتی شرکت را با سرعت بالاتری انجام دهند تا بتوانند نیازها را به خوبی برآورده کنند. هدف از انجام این کار، افزایش دادن قدرت رقابتی است.

تغییر چهارم: نوآوری و ظهور انواع فناوری‌های جدید

یکی از پیش‌شرط‌های مهمی که باعث موفقیت بیشتر سازمان‌ها می‌شود این بوده که محصولات و خدمات به صورت مستمر جریان داشته باشند. امروزه شاهد اهمیت بسیار بالای تغییرات تکنولوژیک در زمینه‌های گوناگونی همچون کسب‌وکار، تحقیقات و در نهایت سیاست‌گذاری خواهید بود. در سطح بنگاه نیاز است تا از سنجش نوآوری کمک گرفته شود؛ چرا که با کمک آن‌ها می‌توان منابع را به فعالیت‌های نوآوری تخصیص داد. همچنین با کمک آن‌ها می‌توان حوزه‌هایی را انتخاب کرد که به نوعی بازده اقتصادی بالایی را به ارمغان می‌آورند. برای اینکه بتوان استراتژی‌های نوآوری درونی سازمانی را مدیریت کرد، به حضور سنجش نوآوری نیاز خواهد بود.

صاحب‎‌نظران مختلفی وجود دارند که درباره این تغییر از حسابداری مدیریت استراتژیک تعاریفی را به اشتراک گذاشته‌اند؛ به همین علت شاهد تفاوت در انواع تعریف‌ها خواهید بود. البته با وجود تفاوت‌ها، محور اصلی آن‌ها مشترک است. نوآوری می‌تواند در دو قالب محصول و فرایند باشد. نوآوری در محصول می‌تواند یا از جنس کالا و یا خدمات باشد. در واقع این نوع نوآوری به این سوال پاسخ می‌دهد که چه چیزی تولید شده است. نوآوری در فرایند نیز از جنس تکنولوژیک، سازمانی یا مدیریتی است. این نوآوری نیز به این سوال پاسخ می‌دهد که فرایند تولید چگونه طی شده است؟

تغییر پنجم: نوآوری و ظهور در فرایند

نوآوری در فرایند به حالتی اشاره می‌کند که باید یک سری از تغییرات اساسی در تکنولوژی و همچنین تولید محصول رخ دهند. این تغییرات می‌توانند در قالب تجهیزات جدید و یا ارائه روش‌های جدید سازمانی و مدیریتی باشند. البته به کارگیری هر دو مورد نیز امکان‌پذیر است. نوآوری فرایند و محصول وابستگی و ارتباط بسیار زیادی با یکدیگر دارند. اگر نرخ نوآوری محصول کاهش پیدا کند، در آن صورت نرخ نوآوری فرایند افزایش پیدا خواهد کرد.

تغییر ششم در حسابداری مدیریت استراتژیک: نوآوری در انواع محصولات

دو حالت را می‌توانید در تغییر ششم حسابداری مدیریت استراتژیک مشاهده کنید: تغییرات یا ممکن است رادیکالی باشند یا تدریجی. در حالت اول شاهد این خواهید بود که یک محصول جدید با یک محصول قدیم جایگزین می‌شود. این محصول از منظر تکنولوژی تفاوت بسیار زیادی با نمونه قدیمی دارد. حالا در نوع دوم تغییر، یعنی تدریجی، بهبود و پیشرفت‌های اساسی که در عملکرد موجود هستند، مد نظر قرار داده می‌شوند. دست ‌اندرکاران اولیه صنایع بدون اینکه به فشارهای استانداردهای بین‌المللی توجهی داشته باشند، آزادانه عمل کرده و نیازهای یکنواخت بازار را رفع می‌کنند.

تغییر هفتم: نوآوری در فناوری‌های گوناگون

این نوآوری از حسابداری مدیریت استراتژیک، به خلق فرایندها و محصولات جدید اشاره دارد. همچنین در تکنولوژی تغییرات عمده‌ای رخ می‌دهند. از تغییرات، زمانی می‌توانیم به عنوان نوآوری یاد کنیم که به بازار عرضه شده باشند. در آن صورت به آن نوآوری محصول می‌گویند. همچنین اگر نوآوری‌ها در فرایند تولید به کار گرفته شوند، تحت عنوان نوآوری فرایند خوانده می‌شوند؛ بنابراین می‌توانیم اینطور بیان کنیم نوآوری تشکیل‌شده از فعالیت‌های علمی، اقتصادی، سازمانی و بازرگانی است. 

تغییراتی که در تیم‌های مدیریت به چشم می‌خورند

در تیم‌های حسابداری مدیریت استراتژیک یک سری از تغییرات ممکن است به چشم بخورند. تیم‌های مدیریتی برای اینکه بتوانند به تغییراتی که در فرایندهای گوناگون پیش آمده‌اند، پاسخ دهند خود نیز تغییر کرده‌اند. این فرایندها می‌توانند شامل مدیریت بازاریابی، مدیریت فروش، مشاوره فروش و بازاریابی و مدیریت تولید شوند. برای اینکه بتوان بر روی رضایت‌مندی مشتری تمرکز بیشتری را داشت، تاکید از معیارهای عملکرد مالی که تنها بر اساس سود بوده‌اند به معیارهای غیرمالی تغییر پیدا کرده است. برای اینکه بتوان در مقابل چنین تغییری به پاسخ رسید، نیاز است تا عملیات حسابداری مدیریت استراتژیک نیز تغییر پیدا کند. این عملیات می‌تواند گزارش‌هایی را ارائه دهد. این گزارش‌ها دارای نقش‌های کاربردی بوده و ارائه‌دهنده انواع اطلاعات به شکل مالی و غیرمالی هستند. از جمله این گزارش‌ها می‌توانیم به گزینه‌های زیر اشاره داشته باشیم:

  • کیفیت محصول
  • بهای تمام‌شده برای هر واحد
  • رضایت مشتریان
  • گلوگاه‌های تولید

عقل متعارف تنها استراتژی و حسابداری مدیریت را شناسایی می‌کند و سپس محتوای اصطلاح را بررسی می‌کند.

همانطور که لانگ فیلد اسمیت اظهار کرد، برای ارائه یک اساس استراتژیک و استفاده از آن در حوزه حسابداری مدیریت استراتژیک در آینده، باید عناصر تشکیل دهنده آن را بررسی کنیم: استراتژی، مدیریت و حسابداری.

این رویکردی جدید است که با عقل متعارف متفاوت است. عقل متعارف تنها استراتژی و حسابداری مدیریت را شناسایی می‌کند و سپس محتوای اصطلاح را بررسی می‌کند. به نظر می رسد که در حسابداری مدیریت استراتژیک موضوعی جدید و قدرتمند است، در نتیجه حسابداری مدیریت به عنوان یک امر بدیهی و واضح است. در تلاشی که برای حرکت فرایند به جلو انجام می‌شود، با استراتژی و حسابداری آغاز نمی‌کنیم، بلکه با ایده مدیریت آغاز می‌کنیم.

مدیریت

در اینجا تنها به جوانب اصلی و خاص مدیریت توجه می‌کنیم و مدیریت را به عنوان یک سری فعالیت می‌دانیم که به دنبال رسیدن به اهداف خاص هستند. علاقه ما، به جای توجه به مدیریت به عنوان یک فعالیت، توجه به مبانی ایدئولوژیکی و عقلانی مدیریت است. در تجارت و محیط‌های آموزشی مدیریتی افراد با صفات مختلف اصطلاح مدیریت آشنایی دارند. اخیراً تعداد این صفات به سرعت افزایش یافته است. رویکردهای بلند مدت و دور از دسترس مدیریت مثل مدیریت تولید، مدیریت پرسنل (یا منابع انسانی) و مدیریت بازاریابی اکنون به وسیله رویکردهایی همچون مدیریت کیفیت، مدیریت چرخه تأمین، مدیریت اطلاعات و مدیریت دانش تکمیل شدهاند. اخیراً نامگذاری‌های عجیب و غریبی مثل مدیریت امکانات و مدیریت پایداری به لیست تخصص‌های مدیریت اضافه شده‌اند. در بسیاری از موارد این انواع جدیدتر گستردگی کمتری نسبت به انواع قدیمی‌تر دارند، اگرچه لزوماً در عمل از اهمیت کمتری برخوردار نیستند.

در سال‌های اخیر تصور رویکردهای مختلف مدیریت امری عادی است. این رویکردها از طریق مکانیزم زنجیره ارزش با هم ارتباط دارند (پورتر، 1980، 1985). در حسابداری مدیریت، روش‌شناسی مدیریت برپایه فعالیت کاپلان و کوپر این موضوع را تضمین کردند که عملکردهای مدیریتی مختلف دخیل در ارزش آفرینی و فعالیت‌های تحویل از روش‌های صرفه‌جویی هزینه استفاده می‌کنند (کاپلان و کوپر، 1998) و همچنین چارچوب مدیریت هزینه استراتژیک شانک و گووین داراجان به جای زنجیره ارزش شرکت بر صنعت تمرکز دارد (شانک و گوین داراجان، 1992b، 1993).

الزام در مفهوم زنجیره ارزش تلویحاً ذکر شده است. الزام بدین معنی که عملکردهای مدیریت مختلف که ارزش آفرینی و فرایند تحویل هر سازمانی را ایجاد می‌کنند، آماده کاهش هستند، البته به طور کامل رها نمی‌شوند، مثل رویکرد مبتنی بر سیلو فعالیت‌های مدیریت که به طور سنتی اجرا شدند. ارزش آفرینی و تحویل به شیوه ای مبتنی بر همکاری انجام شده‌اند، هیچ کس علاقه ندارد که به تنهایی کار کرد و جدا از اطرافیانش باشد. به هر حال در عمل شناسایی افرادی که بر این پیش درآمدها مقاومت می‌کنند امری رایج است. این مقاومت‌ها اغلب به بهای آزادی خود و سازمان گسترده‌تر انجام می‌شود، در نتیجه عنصر اصلی چالش کنترل مدیریت حفظ می‌شود.

آنچه که گاهی اوقات در مورد تفکر مدیریت مدرن نادیده گرفته می‌شود، مثل بعضی از شیوه‌های مدیریت، مخصوصاً شیوه‌هایی که مدت‌هاست ایجاد شده‌اند، شیوه رایج در سازمان‌ها را نشان داده است. حسابداری، در پوشش مدیریت مالی و در کنار دیگر موارد مثل مدیریت بازاریابی و مدیریت منابع انسانی در این گروه قرار دارد.

استراتژی

در حسابداری مدیریت استراتژیک ، بیشتر همکاران مثل ویلسون (1995)، لورد (1996) و تیلز (2010) با صحبت در مورد معانی اصطلاح استراتژی بحث خود را آغاز می‌کنند. همچون اصطلاح مدیریت (یا حسابداری مدیریت استراتژیک) تصور این موضوع که امکان ارائه تعریف برای استراتژی وجود دارد بیهوده است. با این وجود، برسر این موضوع توافق است که استراتژی مربوط است به اینکه چگونه بعضی از اهداف پیشین باید با موفقیت تحقق یابند. در مورد مفهوم نظامی از استراتژی می‌توان گفت که استراتژی یعنی چونگی شکست دادن دشمن.

چاندلر یکی از نظریه‌پردازان استراتژی تأسیس، در مورد “پذیرش فعالیت‌ها و اختصاص دادن منابع لازم برای رسیدن به اهداف سازمان” صحبت می‌کند. دیدگاه استراتژی پورتر که به حوزه حسابداری مدیریت استراتژیک نزدیک است، همان‌طور که در نوع شناسی استراتژی‌های مزیت رقابتی مشهود است، نسخه‌هایی در مورد این موضوع ارائه می‌دهد که چگونه یک شرکت باید در مورد عملکرد بهتر نسبت به رقبای خود برنامه‌ریزی کند: رهبری هزینه؛ تمایز محصول؛ یا تمرکز. دیدگاه مبتنی بر منابع مکمل (RBV) استراتژی بر توسعه و به‌کارگیری منابع سازمانی تمرکز دارند

دیدگاه متداول استراتژی از بالاترین رده سازمان سرچشمه می‌گیرد، از موقعیت‌هایی که دیدگاه وسیع‌تری نسبت به اینکه سازمان به کجا می‌رود دارد، یعنی اهداف آن و چگونگی بهتر دنبال کردن این اهداف، یعنی استراتژی. این دیدگاه یک مفهوم مشترک را ارائه می‌دهد که زمانی که موضوعی به عنوان استراتژیک نام گذاری می‌شود، در نتیجه امری مهم، گسترده و خطیر است.

 یک استراتژی توافق شده در یک سازمان ارائه شده است و توسط کسانی که در پست‌های مدیریتی متوسط و بالا قرار دارند اجرا می‌شود، کسانی که در برابر دستیابی به اهداف مسئول هستند. همیشه این موقعیت وجود دارد که یک رویکرد خاص به مدیریت، مثل مدیریت بازاریابی یا مدیریت مالی، فرایند اجرا و تکمیل را شکل می‌دهد. این عمل مدون با حسابداری مدیریتی در سیستم‌های کنترل بودجه آشناست، نمایش نموداری که در بسیاری از کتاب‌های درسی کنونی، این دیدگاه را به خوبی نشان می دهد.

در اواخر دهه 70 دیدگاه متداول استراتژی توسط مینتزبرگ به چالش کشیده شد. او ادعا داشت که شکل استراتژی آشکار را می‌توان به عنوان استراتژی مورد نظر توصیف کرد (مینتزبرگ، 1978). او اظهار داشت که شناسایی استراتژی، همانطور که از سطوح پایین‌تر در سازمان پدیدار می‌شود، در عمل امری رایج است، و استراتژی در حال ظهور نامیده می‌شود. در نتیجه، هرچه استراتژی در عمل تکامل می‌یابد، استراتژی درک شده نام گذاری می‌شود.

مینتزبرگ و همکاران او معتقد نبودند که مدیران ارشد به طور کلی در عمل در اختیار کسانی قرار دارند که وظیفه‌شان تصویب دستورالعمل است، به جای آن تکمیل هر استراتژی باید به عنوان یک فرایند دموکراتیک یا جامع که قبلا پیش بینی شده است، درک شود. این امر پیامدهایی از جمله از بین بردن عملکرد استراتژی از صلاحیت منحصر به فرد مدیران ارشد و ادغام آن از طریق کل ساختار مدیریت دارد.

دلیل کلیدی این تجدید نظر از دیدگاه بالا به پایین استراتژی این است که حفظ موقعیتی که قبلاً طرح‌ریزی شده در ارتباط با عملکردهای مدیریتی مختلف سخت است. اگر اکثریت مدیران قدرت یابند تا مشارکتی فعال در فرایند استراتژی داشته باشند، انگیزه چندانی برای فکر در مورد اصطلاحات مدیریت سیلو وجود نخواهد داشت، در نتیجه تضعیف پیگیری مدیریت به عنوان یک فرایند رقابتی برای نفوذ سازمانی، با وجود مداوم مدیریت سیلو زیان آور است. اساس اجرای استراتژی موفق همکاری است تا رقابت.

همکاری بین عملکردهای مدیریت مختلف به جای رقابت بین عملکردی برای برتری. این امر بدین معنا نیست که همه مدیران مشتاقانه پیگیری پروژه‌های کاری شخصی خود را معلق گذاشته‌اند، در بعضی موارد به نام نفوذ عملکردی، به این امید که طلب کمک از همکاران تازه کار و ارشد. چنین انگیزه‌هایی ممکن است تا حدی با اعطای پاداش به کسانی که متعهد به اجماع ضروری هستند، کنترل شود، همان‌طور که در مقوله گنجاندن و همکاری نشان داده شد. این سناریو در ادبیات حسابداری مدیریتی و در چالش‌های کنترل مدیریت به خوبی درک می‌شود.

از اواخر دهه 70 مدیریت استراتژیک در ادبیات استراتژی به طور گسترده‌ای نمود پیدا کرد. در همان زمان بود که آنچه که به عنوان استراتژی نامگذاری شد به سمتی که در بالا ذکر شد تکامل یافت و مفهومی بالغ‌تر نسبت به استراتژی به آن داده شد. اینگونه بود که عصر مدیریت استراتژیک به عنوان عصر بعد از استراتژی پیش بینی شد، عصری که در آن چالش استراتژی، به طور گسترده‌ای با چالش مدیریت ادغام شد و در نتیجه تعداد بیشتری از شرکت کنندگان سازمانی، نسبت به کسانی که رده‌های بالاتری در سازمان بودند باقی ماندند.

حسابداری

در حسابداری مدیریت استراتژیک اصطلاح حسابداری مربوط است به حسابداری داخلی یا مدیریتی. حسابداری مربوط است به ارائه اطلاعات حسابداری به مدیریت به دلیل یکسری اهداف. حسابداری هزینه، عملکرد مدیریت مالی را با اطلاعات لازم برای ارزش سهام و اهداف خانواده ارائه می‌دهد. حسابداری مدیریت، به عنوان یکی از پیشرفت‌های اخیر، اطلاعات گسترده‌ای را برای عملکردهای مدیریتی زیادی ارائه می‌دهد. به همین ترتیب، اطلاعات کنترل مدیریت شامل اطلاعات در مورد معاملات داخل شرکتی، ارزیابی‌های اجرایی متقابل شرکتی و جبران مدیریتی را نیز ارائه می‌دهد. به طور سنتی این اطلاعات کمی هستند و اعدادی را ارائه می‌دهند که مربوط به حسابداری مالی و گزارش دهی هستند. به طور کلی حسابداری سهام در تجارتی است که ممکن است حسابداری مدیریت نام بگیرد.

همان‌طور که در بالا ذکر شد، حرکت از عصر استراتژی به سمت عصر مدیریت استراتژیک پیامدهای مهمی برای حسابداری مدیریتی و همه کسانی که از آن استفاده می‌کردند داشت. دیری نپایید که مقررات با استعمار تفکر مدیریت ارشد در مرحله عمل قرار گرفتند. فرایند مدیریت استراتژیک سازمانی یعنی انتظارات جدیدی وجود دارند. حسابداری مدیریتی اکنون تبدیل به یک عنصر مدیریت استراتژیک شده است و به عنوان یک رویکرد چندکارکردی برای چالش‌های مدیریت موثر در نظر گرفته شده است.

اکنون حسابداری مدیریت استراتژیک به عنوان ارائه اطلاعات حسابداری (مديريتی) در حمايت از فرآيند مديريت استراتژيک است. از آنجا که شیوه‌های ممکن زیادی وجود دارند که فرایندهای بعدی می‌توانند در عمل از آنها استفاده کنند، شیوه‌های ممکن دیگری نیز وجود دارند که اطلاعات حسابداری لازم آنها را می‌پذیرند. از آنجا که عملکرد مدیریت مالی قادر است که اطلاعات مفید و مرتبطی در حمایت از مدیریت استراتژیک ارائه کند، تأثیر آن به طور اجتناب‌ناپذیری کاهش می‌یابد. دیگر عملکردهای مدیریتی ممکن است بتوانند اطلاعات حسابداری جایگزین را برای این هدف ارائه کنند، براساس درک و تجربه‌شان از آنچه که حسابداری اکنون شامل می‌شود. در عصر مدیریت استراتژیک دیگر هیچ قطعیتی وجود ندارد که اطلاعات حسابداری مدیریتی سنتی، براساس کاربرد آن در گذشته، پذیرفته خواهند شد. در نتیجه، حسابداری مدیریت استراتژی به عنوان حسابداری برای مدیریت استراتژیک در بسیاری از صورت‌بندی‌ها وجود دارد.

نوشته‌های تازه

آخرین دیدگاه‌ها

دسته‌ها

تازه ها

آنچه مدیر منابع انسانی بهتر است بداند

آنچه مدیر مالی و بهای تمام شده بهتر است بداند

آنچه مدیر بازاریابی بهتر است بداند

آنچه مدیر تولید بهتر است بداند

آنچه مدیر توزیع و فروش بهتر است بداند

آنچه مدیر زنجیره تامین بهتر است بداند

آنچه مدیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بهتر است بداند

آنچه مدیر ارتباط با مشتری بهتر است بداند

انتشار در شبکه‌های اجتماعی!

دیدگاه خود را بنویسید

رفتن به بالا