مفهوم تفکر استراتژیک
فهرست مطالب
- 1 مفهوم تفکر استراتژیک
- 2 مدلهای تفکر استراتژیک
- 3 تفکر استراتژیک هوشمند
- 4 ساختار تفکر استراتژیک
- 5 ویژگی های مدیران با طرز تفکر استراتژیک
- 6 تفاوت تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک
- 7 بقای سازمان با تفکر استراتژیک
- 8 مشخصات و ویژگی های تفکر استراتژیک
- 9 ۴ راه برای داشتن تفکر استراتژیک بهتر
- 10 نتیجه گیری
- 10.1 داشبورد شاخص های کلیدی عملکرد تولید و برنامه ریزی | KPI
- 10.2 داشبورد فروش و بازاریابی – Sales Dashboard in Power BI
- 10.3 داشبورد مالی و بهای تمام شده – Working Capital in Power BI
- 10.4 قالب اکسل داشبورد مدیریت منابع انسانی
- 10.5 داشبورد تولید، برنامه ریزی تولید، نگهداری و تعمیرات
- 10.6 داشبورد منابع انسانی – HR Analytics in Power BI
- 10.7 قالب داشبورد شاخص های مدیریت عملکرد منابع انسانی
- 10.8 داشبورد مدیریت فروش، مشتری، محصول، مالی و حسابداری
- 10.9 بسته کامل شرح شغلی برای سازمان ها و شرکت ها
- 10.10 بسته کامل فرم ها، شاخص ها و شرح شغل های کسب و کاری
- 10.11 قالب اکسل داشبورد مدیریت کارکنان
- 10.12 داشبورد کالاهای مصرفی تندگردش – Brand and Product Portfolio Analysis Power BI Template
- 10.13 قالب اکسل داشبورد درآمد و هزینه
تفکر استراتژیک یکی از مهمترین نکاتی است که در توسعه کسب و کار نقش اساسی دارد. هر چقدر که تفکر استراتژیک کارساز باشد به همان اندازه کسب و کار شما چند برابر پیشرفت خواهد کرد. تغییر در جهت گیری سازمان را می توان با تفکر استراتژیک محقق کرد.
تفکر استراتژیک، تفکری متفاوت بوده و با تعامل مستمر با محیط و خلاقیت اجرا شده و توسعه می یابد. با این روش می توان، تمامی ابهامات و پیچیدگی های محیط را ساده کرد. بهبود تفکر استراتژیک توسط مدیر موجب می شود تا عملکردهای کارکنان در داخل سازمان موثر واقع شود.
تفکر استراتژیک روشی سازمانی است که راهکارهای منطقی و همگرا با تفکر خلاق را عملی میکند. با این نوع تفکر، مسائل پیچیده ساده می شود، و با امید به آینده، مثبت اندیشی، خوش بینی و با تلاش مستمر می توان تمام مسائل پیچیده را حل کرد. با تمرکز بر نحوه تفکر افراد و گروه ها می توان در سطح خرد، و تغییر در تفکر سازمانی در سطح کلان، تغییرات لازم را ایجاد کرد.
تفکر استراتژیک تعامل بین افراد و سازمان ها را نشان می دهد و به تغییر تفکر فردی و سطوح سازمانی می انجامد. تفکر استراتژیک فقط خاص مدیران نیست و همه اعضای سازمان می توانند این چنین تفکری را داشته باشند. با تفکر استراتژیک می توان در داخل سازمان تغییرات بنیادین را ایجاد کرد. لازم است که تفکر استراتژیک در سطوح پایین تر هم ایجاد شود. تفکر استراتژیک در رفتار کنونی و آینده تاثیر به سزایی دارد. با این طرز تفکر می توان کسب و کار را به بهترین روش ممکن مدیریت کرد. حتی در منابع انسانی نیز کاربرد دارد. این طرز تفکر باعث موفقیت های بیشماری برای مدیران کسب و کار می شود.
مدلهای تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک در سطح سازمانی بررسی می شود. در این نوع تفکر، عوامل محتوا و فرایندی مد نظر گرفته می شود. خلاقیت، چشم انداز و تفکر سیستمی در محتوا به عنوان عوامل محتوا مدنظر گرفته می شود. ارتباطات و تجزیه و تحلیل استراتژیک در عوامل فرایندی لحاظ شده اند.
تفکر استراتژیک از 5 عنصر، تمرکز بر هدف، دیدگاه سیستمی، فرصت سازی هوشمندانه، تفکر فرضیه مبتنی بر محور، تفکر در طول زمان تشکیل شده است. با روش های تعریف معیار، توجه و تمرکز، استفاده از چندین منبع برای تجزیه و تحلیل، متعادل سازی روش های تجزیه و تحلیل و آزمایش تجزیه و تحلیل می توان تفکر استراتژیک را بهبود بخشید.
دلیل اهمیت این طرز تفکر این است که مدیریت می تواند با روش های خلاقانه ای، کسب و کار خود را دگرگون کرده و با روش های جدیدی، فعالیت های لازم را انجام دهد. نوآوری و خلاقیت در کسب و کار موجب استفاده از منابع جدید می شود.
این طرز تفکر بر اقدامات و فعالیت های استراتژیک تاثیر می گذارد. تفکر تحلیلی، خلاقیت و توانایی حل مسائل از ویژگی های این نوع طرز تفکر به شمار می رود. یادگیری جزء مشخصات اصلی این نوع طرز تفکر به شمار می رود.
تفکر استراتژیک هوشمند
تفکر استراتژیک هوشمند، موضوعی چالش برانگیز است. با لحاظ کردن دانش و اطلاعات در تفکر استراتژیک می توان موفقیت کسب و کار را رقم زد. از آن جایی که بحث برنامه ریزی استراتژیک مطرح است، بنابراین با این تفکر می توان در کسب و کار تغییرات دلخواه را ایجاد کرد.
واکنش لازم به تغییرات استراتژیک موجب می شود که کسب و کار در مسیر موفقیت قرار گیرد. نظریه پردازان تفکر استراتژیک، نظریات کلاسیک را مورد انتقاد قرار داده و نظریات جدیدی را مطرح می کنند. مینتزبرگ که از ایده پردازان و استراتژیست های تفکر استراتژیک است، بر این باور است که برنامه ریزی نوعی فرایند تحلیلی است. تفکر استراتژیک حاصل ترکیب مدل های ذهنی است. با تفکر هوشمندانه می توان تفکر استراتژیک را ایجاد کرد. هر چقدر که دانش و اطلاعات، به روش هوشمندانه ای با هم ترکیب شوند، تفکر استراتژیک نیز در روش عالی می توان از آن استفاده کرد. استراتژیست های دیگری مانند گریگور به نقد و بررسی تفکر استراتژیک پرداخته است.
با این روش می توان در مورد بازار و تحولات آن هوشمندانه تصمیم گیری کرد. البته تفکر زیاد هم خوب نیست و لازم است که بعد از تصمیم گیری درست، اقدامات لازم صورت گیرد. این نوع طرز تفکر می تواند بر روش های بازاریابی، فروش و خدمات بعد از فروش هم تاثیر بگذارد. براساس چشم انداز کسب و کار، این طرز تفکر را انتخاب کرده و روش های اجرایی آن را پیدا کنید.
شما می توانید با روش های خلاقانه ای، بخش بازاریابی و فروش کسب و کار خود را متحول کنید. در این نوع تفکر می توانید کلیه منابع و رقبا خود را مدنظر قرار دهید. با توجه به منابع شناخته شده، اقدامات و فعالیت های کسب و کار خود را مشخص کنید. مدیران کسب و کار لازم است که قبل از این که فرصت ها از بین بروند، از آن ها استفاده کنند. متفکر استراتژیست تمامی منابع و عوامل موجود را بررسی می کند. بدون این چنین تفکری توسعه و گسترش کسب و کارها غیر ممکن است. با این طرز تفکر می توانید کسب و کار خود را توسعه و گسترش دهید.
فرصت آفرینی و شناسایی فرصت های تجاری
فرصت آفرینی و شناسایی فرصت های تجاری موجب گسترش و توسعه کسب و کار خواهد شد. مدیران میانی و ارشد کسب و کار لازم است که در مورد توسعه و گسترش کسب و کار با هم تبادل نظر کنند. با این تفکر می توان مفروضات سازمانی را به چالش کشید. با آینده نگری می توان نحوه تفکر هیئت مدیره را تغییر داد، طوری که نسبت به ایجاد تغییر در آن تشویق شوند. با این طرز تفکر می توان وقایعی که در کسب و کار اتفاق نیفتاده را پیش بینی کرد.
با این روش می توان نتایج پیش بینی نشده ای را انتظار داشت. فرضیات کنار گذاشته شده و از روش های غیر معمول استفاده می شود. مدیران از دیدگاه های مختلف و متفاوت به روندهای کسب و کار توجه می کنند. مدیران می توانند فرصت های را شناسایی کنند. شناسایی فرصت ها در میانه مشکلات و بحران ها می تواند نشانه درک بالای وضعیت از طرف مدیران باشد. با این طرز تفکر می توان با وجود منابع محدود بازهم از آن ها برای توسعه کسب و کار استفاده کرد.
براساس این نوع طرز تفکر، لازم است که از منابع با احتمال موفقیت بیشتر استفاده کرد. از ارتکاب اشتباهات پر هزینه در این طرز تفکر اجتناب کرد. با این طرز تفکر می توان تغییرات را پیش بینی کرد و نسبت به آن ها واکنش نشان داد.
کسب و کار به بازی شطرنج شبیه است. در کسب و کار نیز مانند بازی شطرنج، وضعیت ها تغییر می کند. مدیران دوراندیش می توانند وضعیت را در هر لحظه به نفع خود تغییر دهند. مدیران با این طرز تفکر می توانند بر سایر اعضای سازمان نیز تاثیر بگذارند. کسب و کارهایی که به طور دائمی تحت فشار قرار دارند، نسبت به سایرین بیشتر پیشرفت می کنند. این چنین کسب و کارها با مزایای رقابتی منحصر به فرد بیشتر موفق هستند.
استقبال از تغییرات
کسب و کارهایی با این طرز تفکر در مقایسه با سایرین از تغییرات استقبال می کنند. مدیران کسب و کارهایی که شجاعانه از تغییرات استقبال می کنند، بیشتر موفق می شوند. این چنین مدیرانی می توانند در سازمان تغییرات زیاد و بنیادینی ایجاد کنند. استقبال از تغییرات خیلی بهتر از این است که با اکراه از تغییرات جدید در کسب و کار استفاده شود.
ساختار تفکر استراتژیک
توجه به ساختار تفکر استراتژیک موضوع مهمی است که مدیران لازم است به آن توجه کنند. توجه محض به تفکر استراتژیک یکی از نقاط ضعف به شمار می رود. این روش تفکر موجب می شود که بسیاری از فرصت ها نادیده گرفته شود. تفکر استراتژیک برای همه مدیران ارشد لازم و ضروری است. نهادینه شدن تفکر استراتژیک موجب پیشرفت سازمانی می شود.
با تفکر استراتژیک می توان فرصت های بازار را شناسایی کرد، پیشرفت های کسب و کار را می توان تشخیص داد، می توان روش های تجاری را شناسایی کرد، توجه به روش ها و راهکارهایی خلاق و مبتکرانه می توان فرصت های جدیدی را خلق کرد.
مدیر با تفکر استراتژیک می تواند اهداف کسب و کار را محقق سازد. برای مشتریان ارزش آفرینی می کند. کارکنان با تفکر استراتژیک به هدف سازمانی دید به دیدگاه واقع گرایانه ای دست می یابند. بدون این دیدگاه، استفاده از منابع مادی و غیر مادی نمی تواند تضمینی برای موفقیت باشد. کنای چیایومی در کتاب تفکر استراتژیست بر این باور است که بدون درک موضوعات مهم و اساسی، پیشرفت کسب و کار سخت و بی معنی است. سردرگمی و شکست نتایجی است که در نتیجه عدم توجه به تفکر استراتژیک حاصل می شود.
فرآیند خلاقانه
تفکر استراتژیک روشی موثر برای توسعه کسب و کار تلقی می شود. تغییر شرایط هرگز نمی تواند در تفکر استراتژیک مانع جدی تلقی شود. استفاده از هوش کسب و کار در تفکر استراتژیک نقش اساسی دارد.
مدیر می تواند از منابع مختلف و متفاوتی استفاده کند تا در نهایت بتواند تصمیمات درست مالی، انسانی و فیزیکی سازمان خود را تدوین کند. با استفاده از تفکر استراتژیک و هوش کسب و کار می توان، کسب و کار را در برابر تغییرات ناخواسته بیمه کرد.
این چنین تفکر به واکنش های مثبت و درست در برابر تغییرات ناخواسته کمک می کند. واکنش های مثبت موجب می شود که کسب و کار بتواند در هر شرایطی پیشرفت کند. این نوع تفکر در دراز مدت باعث ترقی و توسعه کسب و کار در همه سطوح ملی تا بین المللی خواهد شد. با این نوع تفکر می توان موفقیت کسب و کار را در بلند مدت تضمین کرد و نکات مهم کسب و کار را مشخص کرد. ارزش آفرینی برای مشتریان، مهمترین هدفی است که در تفکر استراتژیک وجود دارد.
این چنین تفکر موجب پیشرفت کسب و کار در بلند مدت می شود. تاکید بر هوش رقابتی موجب می شود تا منابع و اطلاعات لازم را شناسایی کرده و در اختیار متقاضیان قرار داد. هر چه قدر که دانش سازمانی بروز و غنی باشد به همان اندازه پیشرفت سازمان نیز فراتر از موارد پیش بینی خواهد بود.
تفکر استراتژیک به شرکت ها کمک می کند تا بتواند فرصت ها را شناسایی کرده و تهدید ها را کنار بگذارد و با این روش می توان کسب و کار را در بلند مدت توسعه داد. این چنین تفکر به شناسایی عوامل موفقیت و شکست شرکت ها کمک می کند. مدیران با این روش، تصمیم های استراتژیک را دقیق و سریع شناسایی کرده و اجرایی کنند.
نقش هوش کسب و کار نسبت به توسعه استراتژیک
تفکر استراتژیک به یافتن راه ها و روش های موثر کسب و کار کمک می کند. با این نوع تفکر می توان تحت هر شرایطی، انگیزه را در مدیران میانی و ارشد و کارکنان ایجاد کرد. به کارگیری هوش کسب و کار در تفکر استراتژیک موجب پیشرفت کسب و کار خواهد شد.
تفکر استراتژیک به اتخاذ تصمیمات فروش، تولید و مالی کمک می کند. این نوع تصمیمات در سازمان مهم است. تفکر استراتژیک به تفکر درباره منابع مختلف سازمان کمک می کند. منابع انسانی، فیزیکی و مالی بسیار مهم است. بنابراین هر چقدر که مدیران به این نوع تفکر مجهز باشند می توانند نسبت به تغییرات ناخواسته، واکنش درستی نشان بدهند. این نوع تفکر باعث موفقیت کسب و کار در بلند مدت می شود.
مدیریت دانش و اطلاعات
این چنین تفکر به حل مسائل مهم و استراتژیک کمک می کند و باعث شناسایی فرصت های حیاتی و مهم خواهد شد. برنامه ریزی، شناسایی خطرات، شناسایی شاخص های عملکردی و دستاوردهای، ارزیابی عملکردهای، مقایسه و بروز رسانی دانش فنی، در تفکر استراتژیک نقش اساسی دارد. با شناسایی و بروز رسانی این عوامل می توان چشم انداز بلند مدت را مشخص کرد. هدایت سازمان به چشم انداز مورد نظر وظیفه مدیران محسوب می شود.
بهروز رسانی دانش و علوم به جای تاکید بر عمل گرایی صرف موجب پیشرفت بعدی کسب و کار خواهد شد. هر چقدر که دانش فنی سازمانی عمیق و بروز باشد، به همان اندازه سازمان نیز پیشرفت خواهد کرد. تفکر استراتژیک به مدیریت کمک می کند تا بتواند روش فکری کارکنان را تغییر دهد. مدیریت سازمان موظف است که دانش بروز را در اختیار کارکنان قرار دهد. شناخت مدیریت استراتژیک و تغییر طرز تفکر مدیران و کارکنان موجب تغییرات بنیادین در سازمان می شود.
تفکر استراتژیک می تواند به تغییر طرز تفکر مدیریت کمک کند. مدیریت لازم است که با شناخت طرز تفکر کارکنان، روش تفکر آن ها را تغییر دهد. تفکر استراتژیک مدیریت موجب موفقیت بنیادین شرکت ها خواهد شد. هر چقدر که مدیران، نقشه راه سازمان را دقیق و با جزئیات کامل ترسیم کنند، به همان اندازه موفقیت شرکت چند برابر خواهد بود.
هر چقدر که مدیریت، منابع فکری و دانش و علم روز را در اختیار کارکنان قرار دهد به همان اندازه موفقیت سازمان دو صد چندان خواهد شد. تغییر طرز تفکر مدیران در مقایسه با کارکنان از اهمیت بسزایی برخوردار است. مدیران می توانند در تغییر روش فکری کارکنان نقش بسزایی دارند. تغییر روش فکری مدیران در موفقیت کنونی و آتی سازمان نقش موثری دارد. هر چقدر که روش فکری کارکنان به روش بنیادین تغییر کند به همان اندازه موفقیت سازمان نیز عمیق و ریشه ای تغییر خواهد کرد.
تفکر استراتژیک در سلسله مراتب تغییر طرز تفکر سازمانی
مدیران لازم است که در ابتدا طرز تفکر خود را تغییر دهند به همان اندازه طرز تفکر کارکنان نیز تغییر خواهد کرد. به عبارتی تغییر در ابتدا از مدیریت و رهبری شرکت شروع شده و به لایه های پایینی آن سرایت می کند. بنابراین مدیران لازم است که تفکر استراتژیک را در لایه های مختلف سازمانی به اشتراک بگذارند تا این نوع طرز تفکر در کل بدنه سازمان انتشار یابد. به اشتراک گذاری دانش سازمانی، وجود بسترهای مناسب برای ایجاد و به اشتراک گذاری آن، میزان تعاملات اجتماعی، پاداش و ساختار سلسله مراتبی در میزان باز نشر تفکر استراتژیک نقش بسزایی دارد. با این روش می توان چشم انداز روشنی را برای آینده سازمان پیش بینی کرد.
تفکر استراتژیک و انواع هوش استراتژیک
تفکر استراتژیک با انواع هوش مانند هوشمندی بازاریابی، هوشمندی کلان محیطی، هوشمندی منابع انسانی، هوشمندی دانش سازمانی، هوشمندی سازمانی توسعه می یابد. هر کدام از این نوع هوشمندی ها در جایگاه خود در توسعه و گسترش تفکر استراتژیک نقش بسزایی دارند.
تفکر استراتژیک با هوشمندی بازار، با شناسایی روند های کنونی و آتی بازار، نیازهای مشتریان، بازارهای مختلف و جدید، خلاقیت و ابتکار در بازار، شناسایی تغییرات بازار، اطلاعات شرکاء و توزیع کنندگان و مشتریان گردآوری و تجزیه و تحلیل می شود.
در این نوع تفکر هوشمندی محصول، رقبا، میزان درک مشتریان و بازار بررسی می شود. در این نوع تفکر، کلیه نظام های بازار بررسی می شود. براساس تحقیقات مشخص شده که اکثر سازمان ها دوست دارند که نظام های بازار را بررسی کنند. بخش بازاریابی و فروش شرکت ها در این صورت رشد و توسعه خواهد یافت. بازاریابی و فروش یک استراتژی بوده و در اکثر مواقع به عنوان مزیت رقابتی مورد استفاده قرار می گیرد.
تفکر بازارگرایی نقطه مقابل تولید گرایی قرار دارد. در این نوع تفکر بر تولید محصول تاکید می شد و هنوز فروش مهم تلقی نمی شد. در تفکر بازار گرایی بر سلایق و خدمات مشتریان تاکید می شود و مهم است که خدمات و کالاهای تولید شود که مشتری پسند باشد.
امروزه تفکر بازار گرایی و اهمیت دادن به نظرات مشتریان خیلی بیشتر از مواد اولیه تولید مهم است، محصولی که تولید می شود لازم است به فروش برسد. مشتریان وفادار به شرکت تنها گروهی هستند که تحت هر شرایطی، از کالاها و خدمات شرکت استفاده می کنند.
توجه به عوامل کلان و برونی
با تفکر استراتژیک می توان اطلاعات کافی و مناسبی را درباره سازمان بدست آورد. در این نوع تفکر، عوامل بیرونی تجزیه و تحلیل شده و نقش آن ها در تصمیمات داخل سازمانی مشخص می شود. در این نوع تفکر، عوامل محیطی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، قانونی، زیست محیطی، تکنولوژی، و فرهنگی، تجزیه و تحلیل می شود. هر سازمانی که بتواند این عوامل را به درستی تجزیه و تحلیل کرده و در همه بخش ها به خصوص بازاریابی و فروش استفاده کند، می تواند به موفقیت هایی دست یابد. توانایی تفسیر رخدادهای پیش بینی نشده برای نائل شدن به موفقیت می تواند توانمندی مدیران سازمان تلقی شود. با این نوع تفکر و استراتژی می توان بدون تحت تاثیر قرار گرفتن از عوامل بیرونی، سازمانی را به موفقیت رساند.
با این تفاسیر مشخص می شود که تفکر استراتژیک در موفقیت درون و برون سازمان چقدر نقش موثری دارد.
استفاده از منابع
تفکر استراتژیک به مدیریت منابع انسانی، مالی، فیزیکی و زنجیره تامین و تولید کمک می کند. اگرچه می توان از تمامی دادهای ذکر شده استفاده کرد ولی هنوز لازم است که از سایر منابع هم برای اتخاذ استراتژی مناسب استفاده کرد. لزوم هماهنگی هر یک از منابع با استراتژی مورد نظر لازم بوده و تنها در این صورت می توان به موفقیت استراتژی امیدوار بود.
با استفاده همزمان از منابع انسانی، فیزیکی و مالی می توان استراتژی دقیقی را مشخص کرد. سبک مدیریت لازم است که با استراتژی اتخاذ شده هماهنگ باشد، تنها در این صورت است که می توان به موفقیت سازمان امیدوار بود. در موفقیت سازمانی، نه تنها طرز تفکر مدیر، بلکه شرایط زمانی، نیازها، اولویت های کارکنان و ویژگی های سازمان نیز عوامل تعیین کننده ای به شمار می روند. به همین دلیل شناسایی نیازهای منابع انسانی در پیشرفت و موفقیت سازمان نقش تعیین کننده ای دارد.
استفاده از منابع اطلاعاتی
تفکر استراتژیک به نحوه استفاده از منابع اطلاعاتی بین بخش های سازمان و مدیریت اشاره می کند. به همین دلیل وجود پایگاه داده و تجزیه و تحلیل داده ها و اطلاعات امری ضروری است. استفاده از اطلاعات در زمان درست باعث می شود که آشفتگی های سازمانی از بین رفته و در نهایت بتوان از تفکر استراتژیک بهره برد. تفکر استراتژیک به مدیریت منابع انسانی، مدیریت پروژه، مدیریت مالی، مدیریت تولید، مدیریت استراتژی، مدیریت فروش، مدیریت بازاریابی به روش اصولی کمک می کند. مدیر لازم است که منابع اطلاعاتی لازم را در اختیار کارکنان قرار دهد. با این روش می توان طرز تفکر کارکنان و مدیران میانی و ارشد را بدون مقاومت ذهنی افراد تغییر داد. با تغییر روش تفکر مدیران می توان در داخل سازمان، تغییرات بنیادین ایجاد کرد.
کارکنان همیشه از مدیران پیروی می کنند، به همین دلیل سنگ بنای تغییر سازمانی، مدیران میانی و ارشد محسوب می شود. طرز تفکر درست و اصولی لازم است در بین کارکنان به اشتراک گذاشته شود. مدیران لایق و شایسته سازمان می توانند این کار را اصولی انجام دهند. طرز تفکر استراتژیک مدیران و کارکنان در دست یابی به چشم اندازهای جدید، برتری مزیت رقابتی و ایجاد چشم اندازهای جدید برای مشتریان و شرکاء، سنگ بنای موفقیت نامحدود سازمانی محسوب می شود.
هر چقدر که منابع اطلاعاتی بیشتر باشد به همان اندازه احتمال موفقیت کسب و کار هم بیشتر خواهد بود. البته استفاده از منابع اطلاعاتی موثق موجب خواهد شد تا احتمال شکست کسب و کار هم کمتر شود.
ویژگی های مدیران با طرز تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک به مدیران کمک می کند تا با تجزیه و تحلیل عوامل درونی و برونی سازمان و عوامل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیک، سازمان را به اهداف مورد نظر خود نائل کند. از آن جایی که عوامل مختلفی به موفقیت کسب و کار کمک می کنند، بنابراین شناسایی و استفاده از این منابع از اهمیت بسزایی برخوردار است. هر چقدر که انتخاب منابع دقیق باشد به همان اندازه احتمال موفقیت بیشتر خواهد بود. تجزیه و تحلیل اصولی هر یک از عوامل توسط کارشناسان به تنهایی در موفقیت کسب و کار می تواند موثر باشد.
آینده نگری، مهم ترین ویژگی مدیرانی است که طرز تفکر استراتژیک دارند. این مدیران می توانند مشکلات احتمالی را پیش بینی کنند. با برنامه پیش بینی شده می توانند نسبت به تغییرات احتمالی، واکنش درستی داشته باشند. ذهن کنجکاو، موجب می شود که از چالش ها هراسی نداشته باشند. سوال درست موجب یافتن جواب درست خواهد بود. نگرش منعطف موجب می شود که بتوانند از تمامی چالش ها عبور کنند. تمامی ایده ها را بررسی می کنند. در نهایت ایده مورد نظر خود را از بین آن ها برگزیده و اجرایی می کنند.
این چنین مدیرانی می توانند روندهای فراگیر و جامع را یافته و آن ها را اجرا می کنند. این نوع مدیران می توانند براساس اطلاعات گذشته، و حال نسبت به آینده تصمیم گیری کنند.
سوالات چالشی موجب خواهد شد تا مدیران بتوانند راجع به وضعیت پیش رو راهکارهایی را ارائه دهند. در کار تیمی، به نظرات اعضای تیم گوش فرا می دهند و اطلاعات لازم را گردآوری می کنند. در مورد وضعیت موجود به بینش های جدیدی دست می یابند. آن ها موارد مهم را اولویت بندی می کنند. با این روش می توانند فقط بر موارد مهم تمرکز کنند. با این روش کار می توانند چالش و مشکل را برطرف کرده و به وضعیت جدیدی دست یابند. ارتباطات قوی و موثر از دیگر ویژگی های این مدیران محسوب می شود. مدیر به همراه اعضای تیم می تواند نسبت به حل مشکل، تاثیرگذاری موثری را داشته باشد.
روندهای سازمان
تفکر استراتژیک به نظارت و بررسی و بهینه سازی فرایندهای سازمانی کمک می کند. همچنین در کشف روش های جدید نیز موثر واقع می شود. با این نوع تفکر می توان مشکلات موجود در فرایندهای سازمانی را شناسایی کرد. در نهایت حل مشکلات موجب دست یابی به اهداف می شود.
تفکر استراتژیک به حل مشکلات مربوط به عدم قطعیت، ابهام و رقابت و حفظ آرامش در زمان بحران، تغییر سریع امورات کمک می کند. با این طرز تفکر می توان همواره وضعیت های حال و آینده کسب و کار را بررسی کرد. حرکت به چشم اندازه های مورد انتظار موجب انگیزه بیشتر در مدیران و کارکنان خواهد شد. در نتیجه عملکرد بهتری و صحیحی را از خود به نمایش می گذارند. مدیران با بررسی فرایندهای سازمانی می توانند تصمیمات درستی را اتخاذ کنند. سنجش وضعیت سازمان تحت هر شرایطی توسط مدیران امری ضروری تلقی می شود.
تفاوت تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک
تفکر استراتژیک لازم است که در کنار سایر عوامل قرار گیرد. با این طرز تفکر می توان به عنوان مکملی استفاده کرد. این نوع تفکر برای خلق چشم انداز و برای اجرای آن می توان از برنامه ریزی استراتژیک استفاده کرد. هنری مینتزبرگ، بین متفکران و استراتژیست ها، تفاوت بسیار زیادی قائل است. وی معتقد است که متفکران، چشم انداز را مطرح کرده ولی برنامه ریز استراتژیست آن را اجرا کرده یا در پیاده سازی آن مشارکت می کند. در این نوع طرز تفکر، دیدگاه کلی و جامع در مورد کسب و کار ایجاد می شود. شناخت مشتریان باعث اثربخشی طرح های تفکر استراتژیک خواهد بود. با توجه دقیق به داده ها می توان تفکر استراتژیک را اصولی اجرا کرد. تفکر استراتژیک جهت گیری سازمانی را مشخص کرده و برنامه ریزی استراتژیک، سازمان در مسیر حفظ می کند.
تفکر استراتژیک و تجزیه و تحلیل عوامل درونی و برونی موجب می شود تا کسب و کار یکپارچه شود، تا بتوان متناسب با نیازهای مشتریان، محصولات و خدمات را ایجاد کرده و به فروش رساند. می توان اهداف کسب و کار را به دوره های زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت تقسیم کرده و در دوره های زمانی به اهداف دست یافت. برنامه ریزی استراتژیک در اجرای تفکر استراتژیک نقش موثری دارد و نباید نادیده انگاشته شود.
بنابراین مدیریت می تواند با رویکرد تحلیلی و عقلانی خود از روش های مدیریتی بی نقصی استفاده کند. تیموتی اوناشاناسی، این نوع تلفیق را واگرا و همگرا تلقی می کند. استفاده از خلاقیت در دنیای واقعی، موجب می شود که بتوان از تمامی ابتکارهای مدیران و کارکنان استفاده کرد. قدرت تحلیل نیز کمک می کند تا بتوان کلیه عوامل درونی و برونی را تجزیه و تحلیل کرد. با تلفیق تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک می توان تمامی روش های خلاقانه را محقق کرد.
نقش برنامه ریزی
مدیران با برنامه ریزی استراتژیک می توانند اجرای این طرز تفکر را محقق کنند. این طرز تفکر موجب کارآمدتر شدن کارکنان خواهد شد. نتیجه این روش در بلند مدت مشخص خواهد شد. شما با این روش می توانید نتایج فعالیت های تیم خود را ارزیابی کنید.
نحوه برنامه ریزی استراتژیک در این طرز تفکر جایگاه ویژه ای دارد. از این روش در بسیاری از کشورهای آسیایی استفاده می شود. به کارگیری زمان؛ انرژی و منابع در این روش بسیار مهم است. با نهادینه سازی این طرز تفکر می توانید این چنین طرز تفکری را در داخل سازمان خود ایجاد کنید.
شناخت کسب و کار، عوامل تاثیرگذار بر آن، عوامل درونی و برونی، چشم انداز قانع کننده، اهداف قابل سنجش برای این طرز تفکر لازم و ضروری است. با برنامه ریزی می توان بهترین عملکرد را داشت، هر چقدر که روش برنامه ریزی شما درست و اصولی باشد به همان اندازه موفقیت بیشتری را کسب خواهید کرد. این نوع طرز تفکر باید در بین تمامی کارکنان وجود داشته باشد، این نوع طرز تفکر باید به عادت تبدیل شود.
نوآوری و خلاقیت
نوآوری و خلاقیت به خروج از منطقه امن کمک می کند تا بتوان کالاها و خدمات مورد نیاز مشتریان را فراهم کرد. نوآوری ها در قالب خلاقیت بیان می شود. این فرایند بخشی از برنامه ریزی استراتژیک محسوب می شود. نیازهای مشتریان، کارکنان و سازمان را می توان با این طرز تفکر برآورده کرد. مشارکت کارکنان در این روش امری حیاتی محسوب می شود. کارکنان می توانند در برنامه ریزی عملیاتی به کار گرفته شوند. با برنامه ریزی استراتژیک می توان در تمام بخش های سازمان از کارکنان استفاده کرد. با این کار نیازهای مشتریان و سازمان برآورده می شود.
اندازه گیری نتایج فعالیت ها، مهم ترین بخش برنامه ریزی استراتژیک است. می توان با این روش نتایج فعالیت ها را اندازه گیری کرد.
با محک زدن می توان اقدامات انجام شده را با نیازهای اولیه سنجید. تغییر استراتژیک نتیجه ثمر بخش این روش قلمداد می شود. استفاده از این روش در همه بخش های سازمان ضروری خواهد بود. کار بر اساس اصول و ارزش ها و سنجش براساس اهداف سازمانی می تواند حرکت در این مسیر و روند باشد.
بقای سازمان با تفکر استراتژیک
روش های هوشمند موجب دوام و بقای سازمان خواهد شد. تغییر رفتارهای فردی و اجتماعی موجب تغییرات گسترده در کسب و کار خواهد شد. با این روش می توان روش های جدیدی را آزمود. تفکر سیستمی، ایجاد چشم انداز و مدیران و کارکنان خلاق به توسعه و گسترش تفکر استراتژیک کمک می کند.
تجزیه و تحلیل عوامل مختلف موجب تقویت تفکر استراتژیک خواهد شد. شناخت و تجزیه و تحلیل عوامل مختلف موجب می شود که بتوان این طرز تفکر را در کسب و کار اجرایی کرد. با این روش می توان از روش های کلاسیک و مدرن استفاده کرد و در نهایت استراتژی یکپارچه ای را اجرا کرد.
مشخصات و ویژگی های تفکر استراتژیک
تفکر استراتژیک با ویژگی ها و مشخصات منحصر به فردی شناخته می شود. شناخت ویژگی ها و مشخصات موجب می شود که بتوان راحت تر آن را اجرا کرد.
- پلی بین گذشته، حال و آینده
متفکران استراتژیست با این نوع تفکر می توانند گذشته، حال و آینده را به هم ارتباط دهند. با شناخت گذشته و حال می توان، آینده را پیش بینی کرد. پیش بینی، تجزیه و تحلیل روندهای بازار و تجزیه و تحلیل وضعیت های مشابه گذشته و آینده در این ویژگی لحاظ شده است.
- هوشمندانه و فرصت آفرینی
با این نوع تفکر، روابط افراد هوشمندانه خواهد بود. با این روش می توان استراتژی های جدید و فعلی را با هم ترکیب کرد. این روش نوعی شبیه سازی بوده و می توان تمامی آزمون و خطاها را به انجام رساند.
- فرضیه محور
با روش های علمی می توان تفکر استراتژیک و برنامه ریزی استراتژیک را اجرایی کرد. در این روش می توان فرضیات را آزمود و آن را تجزیه و تحلیل کرد. با تجزیه و تحلیل می توان صحت و سقم این نوع تفکر را آزمود.
- هدف گرایانه
اجرای برنامه ها و اهداف، مهمترین طرز تفکر استراتژیک است. روش هایی را باید متناسب با اهداف مدنظر گرفت و اجرایی کرد.
- دیدگاه جامع و یکپارچه
در این نوع تفکر، کلیه جنبه ها مدنظر گرفته می شود. با روش های مختلف می توان این نوع دیدگاه را محقق کرد.
برای بهبود تفکر استراتژیک باید اطلاعات روز را حداقل در زمینه کاری خود بهدست بیاورید و روزانه مدتی را صرف تحقیق و بررسی در این زمینهها کنید.
اگر مدیر مجموعه و تیمی هستید، احتمال دارد در بین بازخوردهایی که به شما دادهاند، گفته باشند که باید تفکر تصویر بزرگ داشته باشید و بیشتر استراتژیک فکر کنید. ولی چگونه میتوان تفکر استراتژیک را در خودمان ایجاد کنیم و یا تفکر استراتژیک را در خودمان بهبود ببخشیم؟ در این مطلب قصد داریم ۴ راه را معرفی کنیم که به کمک آنها میتوانید دید و تفکر استراتژیک را تغییر دهید و مطمئناً در کار خود نیز بهتر عمل کنید.
۴ راه برای داشتن تفکر استراتژیک بهتر
۱) بدانید: پیگیر اتفاقات روز باشید
گاهی اوقات اینقدر سرمان شلوغ میشود که از پیگیری اخبار و اتفاقات روز غافل میشویم و عقب میمانیم. این دلیل خوبی برای ناآگاهی ما نیست. نباید اطلاعات اساسی و کلیدی را که میتواند در روند کاری و فکری ما مؤثر باشد، از دست بدهیم؛ اطلاعاتی که میتواند در اولویتبندی کارهایمان مؤثر باشد، به دید ما برای انجام کارها کمک کند، و به ما کمک کند تا در زمینههای مناسب تمرکز کنیم. اگر شما مسئول استخدام سازمانی باشید، احتمالاً با این روند نمیتوانید افراد مناسب را انتخاب کنید.
برای اینکه تفکر استراتژیک داشته باشید، باید درک درستی از صنعت و زمینه کاری خود داشته باشید. باید اطلاعات روز را حداقل در زمینه کاری خود بهدست بیاورید و روزانه مدتی را صرف تحقیق و بررسی در این زمینهها کنید. همچنین:
- این موضوع را برای خود به یک عادت روزانه تبدیل کنید که هر روز زمانی را به تحقیق و جستجو و مطالعه در زمینه کاری خود، چه داخل شرکت و چه بیرون از شرکت، اختصاص دهید.
- سعی کنید همتایان خود را در صنعتتان بررسی کنید و فعالیتها و عملکردهایشان را به دقت مشاهده کنید و نتیجه را در تیم خود نیز گزارش دهید.
- اطلاعات و نگرشی که باعث میشود عملکردتان پیشرفت داشته باشد، شناسایی کنید و تأثیرشان را بر استراتژیتان بررسی کنید.
۲) فکر کنید: سؤالات سخت بپرسید
با داشتن دانش و آگاهی از اتفاقات روز، میتوانید استفاده از تفکر استراتژیک را تمرین کنید و از خود بپرسید: چگونه میتوانم آنچه را که در نظر دارم گسترش دهم؟ سؤالات در واقع زبان استراتژی هستند. بیشتر کنجکاو شوید و به دنبال اطلاعات متعدد از دیدگاههای مختلف باشید. اینگونه میتوانید با احتمالات مختلف، روشهای مختلف و خروجیهای بالقوه بیشتر آشنا شوید.
۳) صحبت کنید: استراتژیک به نظر بیایید
متفکران استراتژیک میدانند که چطور استراتژیک صحبت کنند. آنها تفکرات خود را اولویتبندی میکنند. آنها ارتباطات نوشتاری و کلامی خود را طوری ساختاربندی میکنند تا به مخاطب خود برای تمرکز روی پیام خود کمک کند.
باید سعی کنید ارتباطات کلامی و نوشتاری خود را ساختاربندی کنید. منظور کلام خود را منطقی دسته بندی کنید و سعی کنید آن را به طور مختصر بیان کنید. ابتدا سعی کنید اطلاعاتی را از موضوع مورد نظرتان به مخاطب بدهید و توجه آنها را جلب کنید تا بتوانید آنها را درگیر موضوع کنید. سعی کنید پاسخها را در ابتدای موضوع بدهید و بعد هسته اصلی مطلب خود را بسازید.
۴) عمل کنید: برای فکر کردن وقت بگذارید
اگر بخواهید برنامه کاری خود را فشرده تنظیم کنید و مدام از این جلسه به آن جلسه بروید، مطمئن باشید وقتی برای فکر کردن استراتژیک در مورد مسائل نخواهید داشت. برنامهها و وظایف خود را دوباره ارزیابی و ارزشگذاری کنید و با اولویتبندی آنها، یک برنامهریزی درست برای خود داشته باشید نا بتوانید برای بهبود و پیشرفت تفکر استراتژیک خود زمانبندی کنید.
از چالشها استقبال کنید و با پرسیدن سؤالات سخت خود را به چالش بکشید. بیشتر از اینکه بر روی افراد تمرکز کنید، بر روی موضوع متمرکز شوید و از آدمهایی که در موضوع مورد نظرتان خنثی و بیطرف هستند، برای به چالش کشیدن تفکرات خود استفاده کنید.
نتیجه گیری
تفکر استراتژیک هوشمندانه روشی موثر برای اجرای ایده ها است. با این روش می توان کلیه عوامل درونی و برونی سازمان را بررسی کرد. تجزیه و تحلیل روندهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و تکنولوژیک در این نوع طرز تفکر از اهمیت بسزایی برخوردار است.
با این نوع طرز تفکر می توان روندهای بازار را شناسایی کرده و مطابق نیازهای مشتریان، کالاها و خدمات را تولید کرد. با تفکر استراتژیک می توان چشم اندازه های پیش بینی شده را محقق کرد. با روش های آزموده شده لازم است که اهداف کسب و کار را اجرایی کرد.
با ارزش آفرینی برای مشتری می توان مزایای رقابتی کسب و کار را تقویت کرد. با روش های منحصر به فرد می توان نظام های بازار را شناسایی کرده و در همان جهت به مشتریان خدمات رسانی کرد.
مطالعه نظام های جدید تفکر استراتژیک موجب می شود که بتوان از این روش برای اجرایی کردن روش های جدید استفاده کرد. مدیر لازم است که تغییرات زودگذر را به خوبی متوجه شده و مطابق پیش بینی های خود در کسب و کار، تغییرات لازم را ایجاد کند. با شناسایی فرصت ها و ارزش آفرینی برای مشتریان می توان کسب و کار را به مردم و مشتریان معرفی کرد.
با تفکر استراتژیک می توان این روش را محقق کرد. مدیران با تفکر استراتژیک می توانند از روش های خلاقانه ای استفاده کرده و برای مشتریان ارزش آفرینی کنند. با این روش تفکر می توان خود را از سایر رقبا متمایز کرد. با ارزش آفرینی و مزیت بخشی می توان این طرز تفکر را محقق کرد.
تفکر استراتژیک موجب بقاء و دوام سازمان در دنیای پر رقابت امروز می شود. مزایای رقابتی متعدد و پر قدرت موجب متمایز شدن نسبت به رقبا خواهد شد. تفکر استراتژیک هوشمند در ابعاد و روش های مختلف موجب توسعه کسب و کار خواهد شد.
منبع: hbr
مظاهری میگه:
Mz میگه:
مشاوره مدیریت رخ میگه: