آیا تا به حال با عبارت Big Picture یا تفکر تصویر بزرگ برخورد کردهاید؟ قبل از اینکه به صورت جزئیتر وارد این بحث شویم، اجازه دهید شما را با یک مثال آشنا کنیم. فرض کنید به دل طبیعت زدهاید و آنجا یک سنجاقک حواس شما را به خود پرت میکند. این سنجاقک بسیار بامزه بوده و دارای چشمهای مرکب است. این حشره با کمک چشمهایی که دارد، میتواند هر طرفی را ببیند و خودش را محدود به جای خاصی نمیکند. اگر بخواهیم به شکل دیگر بیان کنیم، باید بگوییم سنجاقک یک دید همهجانبه را نسبت به محیط اطراف خود دارد. حالا یک مثال دیگر از اجتماع را برای شما خواهیم زد. فرض کنید قصد رانندگی دارید. برای اینکه بتوانید نسبت به اتفاقات اطراف خود آگاه شوید و از تصادف جلوگیری کنید، حواستان را به آینههای به کار رفته شده در ماشین میدهید. پس در یک نگاه کلی میتوانیم اینطور بیان کنیم استفاده از Big Picture به این معنا است که دیدگاه کل را به کار ببریم. به عبارت دیگر بدین معناست که مسئله اصلی را درک کردهایم و سیستمی که با آن سر و کار داریم، کاملا برای ما واضح و آشنا است. زمانی که از این طرز تفکر استفاده میکنیم، یعنی میتوانیم قدرت تخیل خود را نیز به کار بگیریم. حالا شاید این سؤال برای شما مطرح شود که آیا نقطه مقابلی نیز برای این امر وجود دارد یا خیر؟ در پاسخ به این سؤال باید بگوییم افرادی که جزئینگر هستند، توجه خود را معطوف به بخشهایی میکنند که بسیار خاص است. به عنوان مثال در مدیریت پروژه، بخشهای خاصی را انتخاب کرده و تمرکز خود را بر روی آنها میگذارند. اگر به عمل این افراد دقت کنید، ممکن است به این موضوع پی ببرید که آنها دید چندان درستی نسبت به حل مسئله ندارند. فهرست مطالب یک سری از جملات وجود دارند که برای افراد جزئینگر، چندان خوشایند نیستند. از این جملات میتوانیم موارد زیر را نام ببریم: افراد جزئینگر بعد از شنیدن این جملات احساس میکنند در حال هدر دادن وقت خود هستند. حالا واقعا چنین است؟ اجازه دهید نتیجه یک تحقیق را با شما به اشتراک بگذاریم. بر اساس تحقیقاتی که انجام شده است، به این نتیجه دست پیدا شده که استفاده از تفکر تصویر بزرگ میتواند باعث ایجاد یک ارتباط نزدیک با موفقیت افراد شود. کارآفرینها با کمک این دیدگاه میتوانند مسیر موفقیت را طی کنند. آن دسته از افرادی که کارآفرین هستند، در مقایسه با افراد معمولیتر 30 تا 48 درصد بیشتر از Big Picture استفاده میکنند و تفکرات خود را گسترش میدهند. Big Picture تنها برای سوددهی افراد کارآفرین نیست، بلکه تمامی افراد میتوانند از آن بهرهمند شوند. افرادی که در مسیر شغلی محبوب و مناسب خود قرار گرفتهاند، دارای مهارتهای کلیدی متعددی هستند که از جمله آنها میتوانیم به داشتن تفکر تصویر بزرگ اشاره داشته باشیم. این مهارت در برخی از افرادی که قصد برعهده گرفتن رهبری یک سازمان را دارند، نمود بیشتری پیدا میکند. آن دسته از افرادی که جزئینگر هستند، به منظور بهرهمند شدن از این دیدگاه، باید یک راه طولانی و البته کمی دشوار را پشت سر بگذارند. این افراد بر روی هر جزئی که اشتباه است، تمرکز میکنند و تنها نتیجهای که عایدشان میشود، سردردهای مکرر است. اجازه دهید درباره این موضوع یک مثال بزنیم. افرادی که جزئینگر هستند، اگر با کسی قرار داشته باشند و فرد دیر به محل بیاید، کلافگی امان آنها را خواهد برید. اگر آنها یک کتاب به شما بدهند و شما آن را نامرتب پس بدهید، عصبی خواهند شد. در واقع به امانتداری و وفای به قول بسیار حساس هستند. در این راستا گاهی اوقات نیاز است تا سیستم فکری خودمان را دستخوش تغییر و دگرگونی کنیم. اگر تمایل ما بیشتر به سمت کلنگری باشد، در آن صورت موارد جزئی باعث نمیشود تمرکزمان به هم بریزد. ذهن یک فرد جزئینگر باید به اندازه کافی قدرتمند باشد تا بتواند به سوالات مختلفی پاسخ بدهد. به عنوان مثال اگر یک مسئله برای آنها پیش بیاید، چه طرز تفکری را نسبت به آن در طی سه روز یا سه سال آینده خواهند داشت؟ شاید قصد داشته باشید نسبت به تقویت Big Picture اقدامات لازم را به انجام برسانید. نگران نباشید؛ چرا که ما در ادامه راهحلها و مهارتهایی را با شما به اشتراک خواهیم گذاشت که میتوانید با کمک آنها، این تفکر را در خود تقویت کنید. داشتن این قابلیت باعث خواهد شد که راحتتر بتوانید در مسیر برنامههایتان قدم بگذارید. در واقع این تفکر نوعی مدیریت استراتژی به حساب میآید و در انواع کسبوکارها به کار گرفته میشود. با کمک تفکر تصویر بزرگ میتوانید دید بسیار بهتری را به تک تک جنبههای مختلف زندگی داشته باشید. در ادامه قصد داریم جایگاه یک فرد جزئینگر را با فردی که از تفکر تصمیم بزرگ استفاده میکند، با یکدیگر مقایسه کنیم. برای مثال درباره Big Picture تصور کنید که در شمال کشور یک لنج ماهیگیری وجود دارد. این قایق در حال حاضر بخش مهمی از صنعت شیلات شمال کشور را تشکیل میدهد و هر بار نزدیک به چند تن ماهی صید میکند. صیادی کردن با کمک این لنج میتواند اثرات مختلفی را با خود به همراه داشته باشد که جذب کارگران کمتر و ارزش هزینهای نمونهای از این موارد هستند. حالا بیاید با تفکر بزرگ به این دید نگاه کنیم. افراد با این دیدگاه، بیان میکنند که این روش، صید بیرویه از دریا است. این کار باعث میشود تا کسبوکارهای کوچکتر در حوزه شیلات زیان زیادی را ببینند و به مرور زمان از بین بروند. همچنین روستاییهایی که با اقتصاد ماهیگیری زندگی میکنند، دچار زیان میشوند. از دیگر اثرات صید بیرویه میتوانیم موارد زیر را نام ببریم: شاید این سوال برای شما مطرح شود که چه دلیلی مبنی بر استفاده از Big Picture در زندگی فردی وجود دارد؟ آیا این فرایند همراه با خود فایدهای دارد یا خیر؟ میتوانیم اینطور بیان کنیم اگر تفکر تصویر بزرگ و تفکر تصویر کوچک در کنار یکدیگر قرار بگیرند، میتوانند فواید زیادی را برای ما به همراه داشته باشند. در واقع هر دو نقش کمککننده را ایفا خواهند کرد. جزئیات این قابلیت را دارند تا معنابخش تصاویر بزرگ باشند. البته باید این نکته را ذکر کنیم اگر توجه به جزئیات بیش از حد معمول شود، در آن صورت ذهن را درگیر کرده و نتیجهای جز استرس نخواهد داشت. این در حالی است که اگر تصاویر بزرگتر را پیش روی خودتان بگذارید، کمتر پیش خواهد آمد که در جزئیات غرق شوید. این جزئیات غالبا در بلند مدت اهمیت چندانی ندارند. فردی که از دیدگاه Big Picture برخوردار است، به اثرات موانع توجه کرده و سعی خواهد کرد آنها را تبدیل به یک فرصت کند. این یک قابلیت بسیار مهم بوده و تیمهایی همچون مشاوره منابع انسانی و یا مشاوره مدیریت این فرصت را بسیار ارزنده میدانند. دوباره این را تکرار میکنیم تفکر جزئینگر و کلینگر به تنهایی نمیتوانند اثربخش باشند و هر دو باید در راستای یکدیگر مورد استفاده قرار بگیرند. اگر در تیمی کار میکنید که اعضای آن بین این دو تفکر فرق بسیار زیادی قائل میشوند، حتما به آنها تذکر دهید که هر دوی آنها اهمیت بالایی دارند. به عنوان مثال تفکر کلینگر میتواند کمک کند تا کارها خوب پیش بروند؛ در حالی که تفکر جزئینگر میتواند اثربخشی بیشتری را به همراه داشته باشد. هر فردی که تنها بر روی یکی از تفکرات ذکر شده تمرکز خود را بگذارد، در واقع در حال محدود کردن توانمندیهای خود به منظور رسیدن به یک هدف است. برای رسیدن به پاسخ این سوال که شما جزئی نگر یا Big Picture هستید، فقط کافی است به این جمله توجه کنید: “جهان در برابر تفکر خاص” هر چند در ظاهر این جمله بسیار کوتاه است، اما به شما کمک خواهد کرد تا بتوانید هدف از طرح این مقاله را متوجه شوید. اگر با Big Picture آشنایی دارید، باید سعی خودتان را به کار بگیرید تا با تفکر جزئینگری نیز آشنا شوید. توصیفات بسیار جالبی وجود دارند که میتوانند دید بهتری را نسبت به تفکر کلینگر به شما بدهند. از جمله این توصیفات میتوانیم موارد زیر را نام ببریم: چند توصیف نیز درباره تفکر جزئینگر وجود دارند؛ از جمله: برای اینکه بتوانید به سوال مطرحشده پاسخ دهید، در ابتدا باید این موضوع را با خودتان مطرح کنید که شما به مسائل چه نوع دیدی را دارید؟ آیا در هنگام تحویل پروژه روی جزئیات ورودی و خروجی تمرکز میکنید؟ زمانی که یک گزارش را برای مدیر خود ارسال میکنید، توجه شما روی جزئیات بیش از حد است؟ درباره موضوعات اطرافتان دارای چشم عقاب هستید؟ اگر به صورت دقیقتر به این موضوع نگاه کنید، متوجه خواهید شد که هر دو نوع تفکر میتوانند بسیار مفید و کاربردی باشند؛ پس هیچ کدام را نباید دست کم بگیرید. برای اینکه بتوانید باعث تقویت Big Picture شوید، روشهای مختلفی وجود دارند که میتوانید از آنها بهره ببرید. از جمله: برای اینکه بتوانید تاثیرگذاری هر یک از تفکرات را در کسبوکار متوجه شوید، باید نسبت به استفاده از شاخص ارزیابی عملکرد اقدام کنید. با کمک این شاخص مدیریت منابع انسانی، مدیریت مالی، مدیریت تولید و یا مشاور سیستم ها فرآیندها به خوبی انجام خواهند گرفت. هر کسبوکاری میتواند نسبت به استفاده از این روشها اقدام کند. از جمله این بخشها میتوانیم مشاوره فروش و بازاریابی، مدیریت فروش و مدیریت بازاریابی را نام ببریم. شرکت در دوره های آموزش سازمانی نیز بسیار کمککننده خواهد بود. در مطلب قبل (تفکر تصویر بزرگ یا big picture چیست؟ جزئی نگر چه کسی است؟) در مورد تفکر تصویر بزرگ صحبت کردیم و آن را با جزئی نگرها مقایسه کردیم. حالا میخواهیم ببینیم چگونه میتوانیم به این تفکر تصویر بزرگ برسیم. بعضی وقتها به این موضوع فکر میکنیم که چگونه وقتی همیشه به مسائل کوچک فکر میکنیم که این همه هم وقتمان را میگیرند، میتوانیم تفکر تصویر بزرگ داشته باشیم؟ اینکه سرمان را پایین بیندازیم و فقط مسائل کوچک را ببینیم اصلاً اتفاق بدی نیست، اما گاهی اوقات باید سرمان را بالا بگیریم تا ببینیم کارها چجوری پیش میروند و استراتژیهای جایگزین در نظر بگیریم و از خود سؤالات سخت بپرسیم. اما چگونه میتوان یک قدم به عقب رفت و تفکر تصویر بزرگ داشت تا تیمی مؤثرتر داشته باشیم؟ در اینجا میخواهیم در مورد ۵ استراتژی را که میتواند در این زمینه به شما کمک کند معرفی کنیم. شاید این مورد از نظر شما واضح باشد و پیش خود بگویید من این کار را مدام انجام میدهم. اما حقیقتاً اینجوری که ما فکر میکنیم نیست. اگر فقط بخواهیم کاری را که در لیست کار خودمان وجود دارد انجام دهیم، دیگر وقتی برای تفکر تصویر بزرگ نمیماند؛ همیشه کار واجبتری هست که اولویتبندی به ما میگوید اول باید آن را انجام دهیم. زمانی را در تقویم کاری خود به فکر کردن اختصاص دهید. زمانی که ذهن بازتری دارید، این کار را انچام دهید؛ مثلاً ۱۰ تا ۱۲ صبح یا شبها و یا هر زمانی که انرژی و تمرکز بیشتری دارید، بهترین زمان برای این کار است. در زمان فکر کردن ممکن است به بن بست برسید و ذهنتان بیشتر از حدی جلو نرود. نمیتوانید به خودتان بگویید «باشه بیشتر فکر کن». بهترین راه این است که فرد دیگری را هم در زمان فکر کردن با خود همراه کنید و به جلو بروید. افراد تیمتان بهترین گزینه برای همراهی شما هستید. آنها معمولاً فرصت چندانی را برای استراتژی دادن ندارند. بنابراین با انرژی و علاقه بیشتری شما را همراهی میکنند. بعلاوه با این روش افراد حس مالکیت بیشتری را نسبت به نتیجه حاصل شده دارند و با تلاش بیشتری برای تحقق آن حرکت میکنند. تفکر تصویر بزرگ خود را به اهداف مشخص شدهای تقسیم کنید تا بتوانید راحتتر آنها را عملی کنید. در ضمن اگر از هدفنویسی اطلاع داشته باشید، یک هدف اسمارت باید تاریخ مشخصی داشته باشد. اگر هدف بزرگی را انتخاب میکنید، مطئن باشید تا زمان که اولین قدمها شناسایی نشوند، همیشه اجرای آن را به تعویق میاندازید. با برگزاری جلسات متعدد میتوانید گامهای ابتدایی برای رسیدن به هدفتان را شناسایی کنید و آنها را اجرا کنید. فراتر از ذهن خود فکر کنید. نهایت و غایت هدف خود را ببینید تا ابعاد تازهتری را از مسیر پیش رویتان ارزیابی کنید. باید از حریم امن و آرامش خود خارج شوید تا بتوانید دست به کارهای بزرگ بزنید. کارهای روزانه و روتین خود را کنار بگذارید و ایدههای جدید و ناب را خلق کنید. مثلاً فکر کنید اگر ایدهتان عملی شود، دنیا چه شکلی خواهد شد؟ یا چه تأثیری در دنیا خواهد داشت؟ این گونه میتوانید قدمهای نخستین هدف خود را درک خواهید کرد. در واقع به این کار ویژنسازی میگویند. ویژن یکی از مهمترین عوامل موفقیت در هر انسانی است. برای زندگی و کسب و کار خود ویژن بسازید و در راستای آن هدفگذاری کنید. اگر به مشکلی برخوردهاید، تصور کنید با بهترین اشخاص زندگیتان در یک اتاق هستید، در مورد مشکلتان از آنها سؤال کنید. به خود بگویید اگر این فرد بود، چگونه مشکل را حل میکرد؟ تمام مواردی که عنوان کردیم، به شما برای داشتن تفکر تصویر بزرگ کمک خواهد کرد. شاید در دفعات اول کمی مشکل باشد، اما کم کم ذهنتان به داشتن این نوع تفکر عادت خواهد کرد. منبع: fastcompanyاهمیتی که تفکر تصویر بزرگ یا Big Picture دارد
تفکر تصویر بزرگ برای هر فردی دارای اهمیت است
Big Picture را با یک مثال درک کنید
نقشی که تفکر تصویر بزرگ در زندگی فردی دارد
آیا میدانید نوع تفکر شما چیست؟ جزئینگر یا Big Picture؟
روشهایی که به شما کمک خواهند کرد تا تفکر تصویر بزرگ را بهبود ببخشید
گاهی اوقات باید سرمان را بالا بگیریم تا ببینیم کارها چجوری پیش میروند
۱. زمانی را به فکر کردن اختصاص دهید
۲. رفیق پیدا کنید
۳. اهداف مشخص انتخاب کنید
۴. اولین گامهای قابل اجرا را شناسایی کنید
۵. ایده تولید کنید
مظاهری میگه:
Mz میگه:
مشاوره مدیریت رخ میگه: