شاخصهای کلیدی عملکرد یا KPI میتواند به سازمان یا بخش شما در موفقیت کمک کند. به 18 نمونه تعریف شده نگاهی بیندازید. اگر تیمی را مدیریت میکنید، در مورد شاخصهایکلیدی عملکرد (KPI) شنیدهاید. صرف نظر از اینکه شما با آنها آشنا هستید یا هنوز سؤال میکنید، “KPI دقیقا چیست؟”
قبل از اینکه نمونههای زیادی را طرح کنیم، به تعریف KPI نگاهی بیاندازیم. در سادهترین شکل، KPI نوعی اندازهگیری عملکرد است که به شما کمک میکند تا نحوه عملکرد سازمان یا بخش خود را بفهمید. یک KPI خوب باید به عنوان قطبنما عمل کند، و به شما و تیم شما کمک میکند تا درک کنند که آیا شما در مسیر صحیح اهداف استراتژیک خود هستید یا خیر. برای مؤثر بودن، KPI باید:
به خوبی تعریف شده و قابل سنجش باشید.
در کل سازمان و بخش خود ارتباط برقرار کنید.
برای رسیدن به هدف خود بسیار مصمم باشید.
در مورد خط مشاغل یا بخش خود عملی باشید.
مشکل این است که هزاران KPI وجود دارد که میتوانید انتخاب کنید. اگر اشتباهی انتخاب کردید، در حال اندازهگیری چیزی هستید که با اهداف شما مطابقت ندارد. پس چگونه باید در انتخاب KPIهای مناسب برای سازمان خود اقدام کنید؟
بهترین راه برای دستیابی به این امر با تحقیق و درک برخی از مهمترین KPI ها است. با این روش، میفهمید که کدام یک مخصوص صنعت شماست و کدام یک از آنها فایدهای ندارند.
18 مثال شاخص کلیدی عملکرد
معیارهای مالی
سود: توجه به این نکته همچنان حائز اهمیت است، زیرا این یکی از مهمترین شاخصهای عملکرد در سازمان است. فراموش نکنید که حاشیه سود ناخالص و خالص را تجزیه و تحلیل کنید تا درک کنید که سازمان شما در تولید بازده بالا چه موفقیتی دارد.
هزینه: اثربخشی هزینه را اندازهگیری کرده و بهترین راهها را برای کاهش و مدیریت هزینههای خود پیدا کنید.
مقایسه درآمد LOB هدف: این مقایسه بین درآمد واقعی شما و درآمد پیشبینیشده شما است. تعیین و تجزیه و تحلیل اختلافات بین این دو به شما کمک خواهد کرد تا مشخص کنید که دپارتمان شما چطور عمل میکند.
هزینه فروش محصولات: با شمارش تمام هزینههای تولید برای محصولی که شرکت شما فروش میکند، شما میتوانید ایده بهتری از هر دو قیمت محصولتان داشته باشید و حاشیه سود واقعی شما را به دست آورید. این اطلاعات در تعیین این که چگونه رقیبتان را کنترل کنید، کلیدی است.
روزهای فروش معوق (DSO): حسابهای دریافتی خود را در نظر بگیرید و آنها را با تعداد کل فروش اعتباری تقسیم کنید. این عدد را در نظر بگیرید و آن را چند روز در چارچوب زمانی که بررسی میکنید ضرب کنید. تبریک میگویم – شما تازه با شماره DSO امده اید! هرچه تعداد کمتر باشد، سازمان شما در جمعآوری حسابهای دریافتی بیشتر کار میکند. این فرمول را هر ماه، یک چهارم و یا سال اجرا کنید تا ببینید چگونه در حال پیشرفت هستید.
فروش براساس منطقه: از طریق تجزیه و تحلیل اینکه کدام منطقه اهداف فروش را تحقق می بخشد، میتوانید بازخوردهای بهتری را برای مناطق تحت فشار ارائه دهید.
مقایسه هزینههای LOB بودجه: مخارج واقعی خود را با بودجه پیشبینیشده خود مقایسه کنید. درک جایی که از برنامه شما منحرف شدهاست میتواند به شما در ایجاد یک بودجه دپارتمانی موثرتر در آینده کمک کند.
معیارهای مشتری
ارزش عمر مشتری (CLV): به حداقل رساندن هزینه تنها روش (یا بهترین راه) برای بهینهسازی اکتساب مشتری نیست. CLV به شما کمک میکند به ارزش سازمان خود نگاه کنید و از یک رابطه بلند مدت مشتری آگاه شوید. از این شاخص عملکرد برای محدود کردن آن استفاده کنید که به شما کمک میکند بهترین مشتریان را برای بهترین قیمت به دست آورید.
هزینه مالکیت مشتری (CAC): تقسیم کل هزینههای خرید به وسیله تعداد مشتریان جدید در چارچوب زمانی که شما در حال بررسی آن هستید. بفرمایید! مرکز CAC را پیدا کردهاید. این یکی از مهمترین معیارهای در تجارت الکترونیک محسوب میشود، زیرا میتواند به شما کمک کند اثربخشی هزینه کمپین های بازاریابی خود را ارزیابی کنید.
رضایت و حفظ مشتری: ساده است: مشتری را خوشحال کنید و آنها همچنان مشتری شما خواهند بود. با این حال، بسیاری از شرکتها استدلال می کنند که این بیشتر از ارزش سهامداران است. شما می توانید چندین شاخص عملکرد برای اندازه گیری CSR، از جمله نمرات رضایت مشتری و درصد مشتریانی که یک خرید را تکرار میکنند، استفاده کنید.
امتیاز خالص شبکه (NPS): پیدا کردن NPSتان یکی از بهترین روشها برای نشان دادن رشد شرکت بلندمدت است. برای مشخص کردن امتیاز NPS، نظرسنجیهای سه ماه را به مشتریان خود ارسال کنید تا ببینید که به احتمال زیاد سازمان شما را به فردی که میشناسید، توصیه میکنند. یک اساس با اولین بررسی خود ایجاد کنید و معیارهایی را در جایی قرار دهید که به آن اعداد کمک میکند تا یک چهارم به یک چهارم رشد کنند.
تعداد مشتریان: مشابه سود، این شاخص عملکرد نسبتا ساده است. با تعیین تعداد مشتریانی که به دست آوردهاید و از دست دادهاید، میتوانید درک کنید که آیا نیازهای مشتریان را برآورده کردهاید یا نه.
معیارهای فرآیند
بلیطهای پشتیبانی مشتری: تجزیه و تحلیل تعداد بلیط جدید، تعداد بلیطهای حل نشده و زمان حل آن به شما کمک میکند تا بهترین بخش خدمات مشتری را در صنعت خود ایجاد کنید.
درصد نقصهای محصول: تعداد واحدهای معیوب را بردارید و آن را با تعداد کل واحدهای تولید شده در بازه زمانی که در حال بررسی هستید تقسیم کنید. این به شما درصد محصولات معیوب را میدهد. واضح است که هر چه کمتر میتوانید این عدد را به دست آورید، بهتر است.
بهرهوری LOB : بهرهوری را میتوان در هر صنعت به طور متفاوتی اندازهگیری کرد. بیایید از صنعت ساخت به عنوان مثال استفاده کنیم. شما میتوانید کارایی سازمان خود را با تجزیه و تحلیل اینکه چه تعداد واحد شما هر ساعت تولید میکنید، و چه درصد زمانی که واحد صنعتی شما بالا و پایین میرود، اندازهگیری کنید.
معیارهای مردم
نرخ گردش مالی کارمندان (ETR): برای تعیین ETR خود، تعداد کارمندانی را که از شرکت خارج شده اند، بگیرید و آن را با میانگین کارمندان تقسیم کنید. اگر ETR بالایی دارید، مدتی را صرف بررسی فرهنگ محل کار، بسته های اشتغال و محیط کار خود کنید.
درصد پاسخگویی به مشاغل آزاد: هنگامی که درصد بالایی از متقاضیان واجد شرایط درخواست برای شغلهای آزاد خود را دارید، می دانید که در حال انجام کار خوب هستید و حداکثر قرار گرفتن در معرض جویندگان شغل مناسب را به حداکثر می رساند. این امر منجر به افزایش مصاحبه شوندگان نیز خواهد شد.
رضایت کارمندان: کارکنان شاد سختتر کار میکنند – به همین سادگی است. سنجش رضایت کارکنان از طریق نظرسنجیها و معیارهای دیگر برای سلامت بخش و سازمان شما بسیار مهم است.
13 KPI و تعاریف
معیارهای مردم
نرخ بازنشستگی: این معیار برای هر سازمانی که یک برنامه نیروی کار استراتژیک را توسعه میدهد، مهم است. این میتواند با نگاه به تعداد کارمندانی که به عنوان درصدی از سرشماری کلی بازنشسته شدهاند، محاسبه شود. اگر نیروی کار سن پیری نداشته باشید، گردش مالی نیز یک اندازه خوب است.
دانش حاصل از آموزش: به شرکت در مشاهده اثربخشی آموزش کارکنان کمک میکند. این مساله را میتوان با ایجاد یک امتحان و نظارت بر نرخ عبور آزمون در درصد، به طور متوسط درصد، تعیین کرد. اگر سازمانی بزرگتر هستید، ممکن است قبل از آموزش، یک آزمون پیش از آزمون انجام دهید تا به طور خاص به آنچه یاد گرفتید، مراجعه کنید.
تبلیغات داخلی در مقابل استخدامهای خارجی: این نسبت تعداد افرادی که در یک شرکت کار میکنند برای تبلیغات داخلی در مقابل تعداد استخدامهای خارجی در نظر گرفته میشود. این میتواند به ویژه زمانی موثر باشد که به برنامهریزی جانشینی سازمانی نگاه کنید.
نسبت رقابت پذیری حقوق (SCR): برای ارزیابی رقابت گزینه های جبران خسارت استفاده می شود. این نسبت با تقسیم متوسط حقوق شرکت با میانگین حقوق ارائه شده توسط رقبا یا بقیه صنعت شما تعیین می شود.
معیارهای مشتری
نرخ ریزش مشتری: این معیار بیانگر درصد مشتریانی است که در طول یک دوره مشخص، یا خرید مجدد را تکرار یا توقف نمیکنند. فرمول: (تعداد مشتریان گمشده در دوره خاص)/ (تعداد مشتریان در آغاز دوره)= (نرخ ریزش مشتری). دقت کنید که به تعداد مشتریانی نگاه کنید که باید در طول این دوره تجدید شوند.
حجم تماس با شبکه: پیگیری تعداد درخواستهای پشتیبانی از طریق تلفن و ایمیل به شما این امکان را میدهد تا ببینید که کدام روش مشتریان را ترجیح می دهد و همچنین تعداد درخواست های پشتیبانی از ماه به ماه.
درصد مشتریانی که “بسیار” یا “بسیار” رضایت دارند: تعیین این معیار فرصتی را برای بررسی بیشتر در مورد رضایت مشتریان عزیز فراهم میکند. این همچنین یک معیار خوب برای بررسی با گذشت زمان است، بنابراین سوالات خود را در نظرسنجیهای خود ثابت نگه دارید. فرمول: (مشتریانی که خود را “بسیار” یا “بسیار رضایت بخش” میدانند) / (کل پاسخدهندگان نظرسنجی) = (درصد مشتریانی که “بسیار” یا “بسیار رضایت دارند”).
تعداد جدید در مقابل تکرار بازدیدهای سایت: به شرکتها اجازه میدهد تا ترافیک وب سایت خود را از یکدیگر متمایز کرده و بینش مشتریهای آینده نگر ایجاد کنند. فرمول: (بازدید وب سایت توسط بازدیدکنندگان جدید) / (کل بازدیدهای وب سایت) = درصد بازدید کنندگان جدید.
معیارهای مالی
جریان نقدی ناشی از فعالیتهای تأمین مالی: این معیار قدرت مالی یک سازمان را نشان میدهد. فرمول: (وجه دریافتی از صدور سهام یا بدهی) – (نقدی که به عنوان سود سهام و پرداخت بدهی/سهام پرداخت می شود) = (جریان نقدی ناشی از فعالیت های تأمین مالی).
متوسط هزینههای سالانه برای خدمت به یک مشتری: این میزان متوسط برای خدمت به یک مشتری است. فرمول: (کل مشتریها) / (کل هزینهها) = (متوسط هزینههای سالانه برای خدمت به یک مشتری).
سود قبل از بهره، مالیاتها، استهلاک و استهلاک (EBITDA): درآمد بعد از در نظر گرفتن هزینهها را اندازه گیری میکند و بهره، مالیات و استهلاک از این امر مستثنی میشوند. فرمول: (درآمد) – (هزینههای بدون بهره، مالیات و استهلاک) =EBITDA
هزینههای نوآوری: این معیار مقدار پولی را نشان میدهد که یک سازمان صرف نوآوری میکند. برخی از سازمانها این بودجه را تحقیقات و توسعه میدانند و برخی دیگر عبارات حسابداری متفاوتی دارند. در نهایت، اگر از این اندازهگیری استفاده کنید، شما نوآوری را به عنوان یک فشار استراتژیک کلیدی ارزشگذاری میکنید.
(هزینه تحصیل مشتری) / (ارزش عمر مشتری): نسبت ارزش طول عمر مشتری به هزینه تحصیل مشتری در حالت ایدهآل باید بیشتر از یک باشد، زیرا مشتری اگر سود حاصل از سود بیشتر از سود حاصل از آنها باشد ، سودآور نیست. شرکت. فرمول: (سود سود خالص پیش بینی شده از مشتری) / (هزینه برای به دست آوردن مشتری).
چگونه تعیین کنم که کدام KPI باید استفاده شود؟
KPI مناسب برای شما ممکن است KPI مناسب برای یک سازمان دیگر نباشد. دقت کنید که درباره بسیاری از شاخصهای عملکرد کلیدی تحقیق کردهاید و میتوانید مشخص کنید که کدام یک از آنها برای صنعت شما مناسب هستند. از آنجا، تعیین کنید که کدام اهداف KPI به شما کمک خواهند کرد تا بیشتر درک کنید و اهداف خود را برآورده کنید و سپس آنها را در تمام بخش خود ادغام کنید. KPI باید با استراتژی شما مطابقت داشته باشد، نه فقط به صنعت تان.
مظاهری میگه:
Mz میگه:
مشاوره مدیریت رخ میگه: