سازمانهای هلدینگ، به عنوان بازیگران کلیدی در عرصه تجارت مدرن، نقشی حیاتی در هدایت و توسعه شرکتهای زیرمجموعه خود ایفا میکنند. مدیریت استراتژیک هلدینگ، فراتر از یک مفهوم ساده، به مجموعهای از راهبردها و فرایندها اطلاق میشود که هدف آن، ایجاد ارزش افزوده و دستیابی به مزیت رقابتی پایدار است. در این مقاله، به بررسی عمیق مفهوم مدیریت استراتژیک هلدینگ، انواع استراتژیهای کلیدی و نحوه پیادهسازی آنها میپردازیم.
هلدینگ چیست و چگونه تکامل یافته است؟
فهرست مطالب
- 1 هلدینگ چیست و چگونه تکامل یافته است؟
- 2 اهمیت مدیریت استراتژیک هلدینگ
- 3 انواع سازمانهای هلدینگ: تنوع در ساختار و استراتژی
- 4 راهبردهای کلیدی در مدیریت استراتژیک هلدینگ ها: مسیری به سوی تعالی
- 5 مدیریت استراتژیک متمرکز در سازمانهای هلدینگ: کلید هماهنگی و ارزشآفرینی
- 6 فرایند مدیریت استراتژیک هلدینگ ها: چهار حوزه کلیدی
- 7 فرآیندهای کلیدی در حوزه کسب و کار هلدینگها: از فناوری اطلاعات تا مدیریت زنجیره تامین
- 7.1 1. مدیریت فناوری اطلاعات و ارتباطات: زیرساخت اطلاعاتی کارآمد
- 7.2 2. مدیریت دانش: تبادل تجربیات و دانش تخصصی
- 7.3 3. الگوبرداری (بنچمارکینگ): یادگیری از بهترینها
- 7.4 4. مدیریت برند: تقویت هویت و اعتبار
- 7.5 5. مدیریت ادغام: ایجاد همافزایی و کاهش ریسک
- 7.6 6. فروش بین واحدی: افزایش سهم بازار و درآمد
- 7.7 7. مدیریت زنجیره تامین: هماهنگی جریان مواد و اطلاعات
- 8 حوزه مشتری در مدیریت استراتژیک هلدینگ ها: محوریت مشتری در موفقیت سازمان
- 9 حوزه پشتیبانی در مدیریت استراتژیک هلدینگ ها: زیرساختهای ضروری برای موفقیت
- 10 حوزه مالی در مدیریت استراتژیک هلدینگ ها: مدیریت سرمایه و ارزشآفرینی
- 11 انواع روشهای مدیریت استراتژیک هلدینگ ها
- 12 خلق ارزش در هلدینگها: استراتژیهای کلیدی برای موفقیت پایدار
- 12.1 استراتژیهای ارزشآفرینی در هلدینگها
- 12.2 روشهای ارزشآفرینی در هلدینگها
- 12.3 نتیجهگیری
- 12.4 داشبورد شاخص های کلیدی عملکرد تولید و برنامه ریزی | KPI
- 12.5 بسته کامل شرح شغلی برای سازمان ها و شرکت ها
- 12.6 بسته کامل فرم ها، شاخص ها و شرح شغل های کسب و کاری
- 12.7 قالب اکسل داشبورد مدیریت کارکنان
- 12.8 قالب اکسل داشبورد مدیریت منابع انسانی
- 12.9 قالب اکسل داشبورد درآمد و هزینه
- 12.10 داشبورد فروش و بازاریابی – Sales Dashboard in Power BI
- 12.11 داشبورد مالی و بهای تمام شده – Working Capital in Power BI
- 12.12 داشبورد مدیریت فروش، مشتری، محصول، مالی و حسابداری
- 12.13 داشبورد منابع انسانی – HR Analytics in Power BI
- 12.14 قالب داشبورد شاخص های مدیریت عملکرد منابع انسانی
- 12.15 داشبورد کالاهای مصرفی تندگردش – Brand and Product Portfolio Analysis Power BI Template
- 12.16 داشبورد تولید، برنامه ریزی تولید، نگهداری و تعمیرات
هلدینگ، به سازمانی گفته میشود که با تملک سهام کنترلی شرکتهای دیگر، بر آنها اعمال مدیریت و نظارت میکند. این ساختار سازمانی، که ریشه در اروپای پیش از جنگ جهانی دوم دارد، در طول دهههای متمادی دستخوش تحولات چشمگیری شده است.
تصور کنید یک درخت تنومند با شاخههای متعدد. هلدینگ مانند تنه اصلی این درخت است و شرکتهای زیرمجموعه، شاخههای آن. هلدینگ با مدیریت و هدایت این شاخهها، به رشد و شکوفایی کل مجموعه کمک میکند.
این ساختار سازمانی در طول دهههای متمادی دستخوش تحولات چشمگیری شده است:
- دهه 1950: تمرکززدایی و تخصصی شدن: در این دوره، هلدینگها به منظور کاهش ریسک و افزایش کارایی، از تمرکزگرایی فاصله گرفته و به سمت ساختارهای تخصصی و گروهی حرکت کردند. به عبارتی دیگر، مسئولیتها تقسیم و هر بخش بر تخصص خود تمرکز کرد.
- دهه 1960: تنوعگرایی و مشتریمداری: تنوعبخشی به سبد کسبوکار و توجه به نیازهای جامع مشتریان، به عنوان اولویتهای اصلی هلدینگها مطرح شد. در این دوران، هلدینگها تلاش کردند تا با ارائه محصولات و خدمات متنوع، نیازهای مختلف مشتریان را پوشش دهند.
- دهه 1970: محافظهکاری در تخصیص منابع: با افزایش عدم قطعیتهای اقتصادی، هلدینگها رویکردی محافظهکارانهتر در تخصیص منابع اتخاذ کردند. به این معنا که با دقت بیشتری سرمایهگذاری میکردند و از ریسکهای غیرضروری اجتناب میکردند.
- دهه 1980: کاهش سطوح سازمانی و بهرهگیری از فناوری: به منظور کاهش هزینهها و افزایش چابکی، هلدینگها به سادهسازی ساختار سازمانی و استفاده از فناوریهای نوین روی آوردند.
- هزاره سوم: فناوری، مشتریمداری و تعامل: در عصر حاضر، هلدینگها با تکیه بر فناوریهای پیشرفته، مشتریمداری و ایجاد تعاملات مؤثر بین شرکتهای زیرمجموعه، به دنبال کسب مزیت رقابتی هستند.
اهمیت مدیریت استراتژیک هلدینگ
در دنیای پررقابت امروز، مدیریت استراتژیک به عنوان یک ضرورت برای سازمانهای هلدینگ مطرح است. این نوع مدیریت، با کنترل و هدایت عملکرد شرکتهای زیرمجموعه، به ارتقای ارزش کل سازمان کمک میکند. به عبارت دیگر، مدیریت استراتژیک، نقشه راهی است که هلدینگها را به سوی اهداف بلندمدت خود هدایت میکند.
تصور کنید یک ارکستر سمفونیک. هلدینگ مانند رهبر ارکستر است و شرکتهای زیرمجموعه، نوازندگان. رهبر ارکستر با هدایت و هماهنگی نوازندگان، یک قطعه موسیقی زیبا و دلنشین خلق میکند. مدیریت استراتژیک نیز با ایجاد هماهنگی بین شرکتهای زیرمجموعه، به خلق ارزش افزوده برای کل سازمان کمک میکند.
انواع سازمانهای هلدینگ: تنوع در ساختار و استراتژی
سازمانهای هلدینگ، با توجه به اهداف و استراتژیهای خود، به دو دسته اصلی تقسیم میشوند: شرکتهای مادر و شرکتهای مالی و سرمایهگذاری. هر یک از این دستهها، نقش و عملکرد متفاوتی در اکوسیستم کسبوکار ایفا میکنند.
- شرکتهای مادر: این شرکتها، با تملک سهام کنترلی شرکتهای زیرمجموعه، نقش فعالانهای در مدیریت و هدایت آنها ایفا میکنند. هدف اصلی این شرکتها، ایجاد ارزش افزوده برای کل مجموعه از طریق همافزایی و همراستایی استراتژیک است. شرکتهای مادر، معمولاً در تصمیمگیریهای کلان شرکتهای زیرمجموعه مشارکت میکنند و بر عملکرد آنها نظارت دقیق دارند.
- شرکتهای مالی و سرمایهگذاری: هدف اصلی این شرکتها، کسب سود از طریق سرمایهگذاری در سهام شرکتهای دیگر است. این شرکتها، معمولاً دخالت مستقیمی در مدیریت شرکتهای زیرمجموعه ندارند و تمرکز آنها بر بازدهی سرمایهگذاری است. شرکتهای مالی و سرمایهگذاری، ممکن است در هیئت مدیره شرکتهای زیرمجموعه عضویت داشته باشند، اما نقش آنها بیشتر نظارتی و مشاورهای است.
راهبردهای کلیدی در مدیریت استراتژیک هلدینگ ها: مسیری به سوی تعالی
مدیریت استراتژیک هلدینگ، مجموعهای از راهبردها و فرایندها را شامل میشود که هدف آنها، ایجاد ارزش افزوده و دستیابی به مزیت رقابتی پایدار است. در اینجا، به برخی از مهمترین راهبردهای کلیدی در این زمینه اشاره میکنیم:
- راهبردهای فرایندی: بهینهسازی فرایندهای کلیدی در سطح هلدینگ و شرکتهای زیرمجموعه، از جمله راهبردهای اساسی در مدیریت استراتژیک است. این راهبرد، با هدف افزایش کارایی، کاهش هزینهها و بهبود عملکرد، به دنبال ایجاد ارزش افزوده از طریق بهبود فرایندهای داخلی است.
- برنامهریزی و کنترل: ایجاد سیستمهای برنامهریزی و کنترل مؤثر، از دیگر راهبردهای کلیدی در مدیریت استراتژیک هلدینگ ها است. این راهبرد، با هدف اطمینان از همسویی فعالیتها با اهداف استراتژیک، به دنبال ایجاد یک چارچوب منظم و شفاف برای هدایت و نظارت بر عملکرد شرکتهای زیرمجموعه است.
- ارزشآفرینی: تمرکز بر ایجاد ارزش افزوده برای سهامداران و ذینفعان، از طریق همافزایی بین شرکتهای زیرمجموعه، از جمله اهداف اصلی مدیریت استراتژیک هلدینگ ها است. این راهبرد، با هدف بهرهگیری از توانمندیها و منابع مشترک، به دنبال ایجاد یک مزیت رقابتی پایدار برای کل مجموعه است.
- مشتریمداری: در عصر حاضر، توجه به نیازها و خواستههای مشتریان، از اهمیت ویژهای برخوردار است. هلدینگها نیز باید با اتخاذ رویکردی مشتریمدار، به دنبال ایجاد ارزش افزوده برای مشتریان خود باشند. این راهبرد، با هدف افزایش رضایت و وفاداری مشتریان، به دنبال ایجاد یک رابطه بلندمدت و سودآور با آنها است.

مدیریت استراتژیک متمرکز در سازمانهای هلدینگ: کلید هماهنگی و ارزشآفرینی
سازمانها و هلدینگهای بزرگ، با مجموعهای از اهداف، استراتژیها و تشکیلات گسترده، برای تحقق اهداف خود نیازمند هماهنگی بین اجزای سازمانی هستند. در هلدینگها، شرکت مادر نقش هدایت و هماهنگی بین شرکتهای زیرمجموعه را بر عهده دارد، در حالی که در سازمانهای بزرگ، این وظیفه به دفتر مرکزی سپرده میشود.
البته، این تمرکز به معنای سلب استقلال و مدیریت از شرکتهای زیرمجموعه یا واحدهای مربوطه نیست. به ویژه در ساختار سازمانی، هر شرکت زیرمجموعه دارای شخصیتی مستقل است و نحوه عملکرد آن نیز توسط مدیریت همان شرکت بررسی میشود. هر یک از این سازمانها و شرکتها وظیفه دارند با اعمال مدیریت استراتژیک بر پروژههای خود، به اهداف تعیین شده دست یابند.
برای دستیابی به این هدف، تمامی سازمانها و فرایندها در راستای هماهنگی با یکدیگر، تصمیماتی را اتخاذ میکنند. به عبارت دیگر، رهبری هر یک از آنها در سطح مدیریت ارشد و درون مجموعه، با دیدگاه مدیریت استراتژیک صورت میگیرد.
اهمیت هماهنگی در هلدینگها
مدیریت استراتژیک هلدینگ ها نیازمند هماهنگی بین شرکتهای زیرمجموعه و واحدهای واسطه آنها است. عدم هماهنگی در تقسیم وظایف و برنامهها باعث میشود که هر شرکت به تنهایی اهداف خود را اولویتبندی کند، که این امر ارزش کل مجموعه را زیر سوال میبرد.
به عنوان مثال، در یک هلدینگ کشاورزی و دامپروری، اگر شرکت تامین علوفه وظایف خود را به درستی انجام دهد، اما شرکت دامپروری در انجام وظایف خود تاخیر کند، این عدم هماهنگی مانع از ایجاد ارزش افزوده برای هلدینگ میشود. در این مثال، صرفاً به دست آوردن علوفه و فروش آن در بازار، منجر به موفقیت برای شرکتهای مربوطه نمیشود، بلکه مدیریت و کنترل کل مجموعه است که میتواند بر روند کاری تاثیر گذاشته و ارزش آن را افزایش دهد.
بنابراین، وجود یک مدیریت متمرکز برای رهبری و هدایت کل مجموعه، در ایجاد ارزش و تحقق اهداف ضروری است. شرکت مادر در هلدینگ و دفتر مرکزی در یک سازمان بزرگ، نقش اعمال این مدیریت متمرکز را بر عهده دارند.
نقش شرکت مادر و دفتر مرکزی
شرکت مادر یا واحد مرکزی که وظیفه رهبری سازمان را بر عهده دارد، باید مدیریت استراتژیک کل مجموعه را تحت کنترل و نظارت خود بگیرد. هماهنگی و مدیریت، از وظایف اصلی این واحدها به شمار میرود. بنابراین، آنها برای کنترل مجموعه، نیازمند اعمال روشهای استراتژیک در سطح کلان هستند.
این مدیریت حتی در پروژهها نیز ضرورت دارد، چه برسد به ماهیت و قابلیتهای متفاوت اجزای سازمانی. بنابراین، هر یک از شرکتهای زیرمجموعه یا واحدهای مربوطه، نیازمند مدیریت متمرکز درون خود هستند تا پروژههایشان را به درستی رهبری کنند. مدیریت کلیه پروژههای هلدینگ باید در قالب یک سند جامع و به صورت متمرکز انجام شود تا رهبری مجموعههای کلان با تعامل و در راستای استراتژیهای سازمانی به نحو احسن صورت پذیرد.
با وجود این سندهای جامع، شرکتها و واحدهای وابسته به سازمان قادر خواهند بود به مسئولیتهای خود پاسخگو باشند، سبد پروژههای خود را تشکیل دهند و مدیریت اصولی را در راستای نظام حاکمیت به کار گیرند.
فرایند مدیریت استراتژیک هلدینگ ها: چهار حوزه کلیدی
بر اساس کارایی و عملکرد سازمانها، مدیریت استراتژیک هلدینگ ها را میتوان به چهار حوزه مختلف تقسیم کرد:
- حوزه کسبوکار: این حوزه به تعاملات و داد و ستد بین شرکتها میپردازد.
- حوزه مشتری: با تمرکز بر مشتریمداری، مراحل جذب، حفظ و رشد مشتریان مورد بررسی قرار میگیرد.
- حوزه پشتیبانی: مدیریت امور حقوقی، اداری و منابع انسانی، و به طور کلی کنترل فرایندهای سازمان در این حوزه قرار دارد.
- حوزه مالی: مدیریت سرمایهگذاری، مدیریت مالی و مباحث پولی از مهمترین اقدامات این حوزه است.
حوزه کسبوکار در مدیریت استراتژیک هلدینگ ها
با توجه به گستردگی فعالیتها و افزایش واحدهای سازمانی در هلدینگها، شناسایی کارکردهای موفق و تجربیات ارزشمند از اهمیت بالایی برخوردار است. این امر به اشتراکگذاری روشهای سودمند و تجربیات موفق با سایر افراد و تحلیل وضعیت موجود و فاصله تا وضعیت مطلوب کمک میکند.
مدیران شرکتهای زیرمجموعه، به دلیل داشتن اطلاعات بیشتر درباره نقاط قوت و ضعف خود، میتوانند این اطلاعات را به مدیران ارشد واحد مدیریت استراتژیک هلدینگ منتقل کنند. این امر به آنها امکان میدهد تا نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کرده و برای دستیابی به اهداف، برنامهریزی مناسبی انجام دهند.
این فرایند به فروش بین واحدها نیز کمک میکند. شرکتهای زیرمجموعه میتوانند علاوه بر محصولات خود، محصولات سایر واحدها را نیز به فروش برسانند. این امر باعث معرفی و تبلیغ محصولات سایر واحدها در کنار محصول اصلی میشود.
استراتژی فروش محصولات سایر شرکتها، باعث افزایش فروش و دیده شدن بیشتر کالا در بین مشتریان یک واحد نسبت به واحدهای دیگر میشود. در شرکتهای زیرمجموعه، به دلیل عدم همکاری و جداسازی مدیریتها، فرهنگها و استراتژیها، میتوان با ادغام شرکتهای موفق و پیشرفتهتر، این مشکل را حل کرد و در مسیر موفقیت گام برداشت.
بنابراین، عوامل موثر در حوزه کسبوکار شامل مدیریت دانش، مدیریت برند، تقویت همکاری بین واحدها، مدیریت ادغام، مدیریت اطلاعات و ارتباطات و فرایندهای الگوبرداری است.


محمدمهدی صفایی میگه:
مظاهری میگه:
Mz میگه: