مقدمهای بر هوش استراتژیک و هوش سازمانی
فهرست مطالب
- 1 مقدمهای بر هوش استراتژیک و هوش سازمانی
- 2 نقش هوش استراتژیک در تعیین استراتژیهای سازمانی
- 3 مفاهیم مرتبط با هوش استراتژیک
- 3.1 انواع هوش
- 3.1.1 1. هوش میان فردی:
- 3.1.2 2. هوش حرکتی یا جسمی:
- 3.1.3 3. هوش درون فردی:
- 3.1.4 4. هوش زبان شناختی:
- 3.1.5 5. هوش فضایی یا تصویری:
- 3.1.6 6. هوش ریاضی یا منطقی:
- 3.1.7 7. هوش طبیعت گرا:
- 3.1.8 8. هوش ریتمیک یا موسیقیایی:
- 3.1.9 9. هوش وجودی:
- 3.1.10 10. هوش اخلاقی:
- 3.1.11 11. هوش عاطفی:
- 3.1.12 12. هوش کسب و کار یا تجاری:
- 3.1.13 13. هوش غریزی:
- 3.1.14 14. هوش فرهنگی:
- 3.1.15 15. هوش مصنوعی:
- 3.1.16 16. هوش عملی:
- 3.1.17 17. هوش خلاق:
- 3.1.18 18. هوش رقابتی:
- 3.1.19 19. هوش جمعی:
- 3.1.20 20. هوش معنوی:
- 3.1.21 21. هوش سازمانی:
- 3.1.22 22. هوش اجتماعی:
- 3.1 انواع هوش
- 4 هوش سازمانی چیست؟
- 5 هوش استراتژیک چیست؟
- 6 هوش تاکتیکی چیست؟
- 6.1 تفاوت بین هوش تاکتیکی و هوش استراتژیک
- 6.2 کاربرد هوش استراتژیک در مدیریت کسب و کارها
- 6.3 بسته کامل فرم ها، شاخص ها و شرح شغل های کسب و کاری
- 6.4 قالب اکسل داشبورد مدیریت منابع انسانی
- 6.5 قالب داشبورد شاخص های مدیریت عملکرد منابع انسانی
- 6.6 داشبورد منابع انسانی – HR Analytics in Power BI
- 6.7 داشبورد تولید، برنامه ریزی تولید، نگهداری و تعمیرات
- 6.8 داشبورد کالاهای مصرفی تندگردش – Brand and Product Portfolio Analysis Power BI Template
- 6.9 قالب اکسل داشبورد درآمد و هزینه
- 6.10 داشبورد مالی و بهای تمام شده – Working Capital in Power BI
- 6.11 قالب اکسل داشبورد مدیریت کارکنان
- 6.12 داشبورد فروش و بازاریابی – Sales Dashboard in Power BI
- 6.13 داشبورد مدیریت فروش، مشتری، محصول، مالی و حسابداری
- 6.14 داشبورد شاخص های کلیدی عملکرد تولید و برنامه ریزی | KPI
- 6.15 بسته کامل شرح شغلی برای سازمان ها و شرکت ها
تعاریف مختلف و گاهی ناقص از هوش استراتژیک و هوش سازمانی ارائه میشود که بیشتر این تعاریف به جای تحلیل مفاهیم مستقل این دو عنصر، آنها را به عنوان بخشی از هوشمندیهای رقابتی و کسب و کاری معرفی میکنند. در عمل، هوشمندی استراتژیک در فرآیند تصمیمگیری استراتژیک سازمانی نقش حیاتی دارد.
بسیاری هوشمندی رقابتی را ناشی از هوش استراتژیک در سازمان میدانند و بیان میکنند که این هوشمندی با کمک هوشمندی رقابتی، در جمعآوری، پردازش و ذخیرهسازی اطلاعات کمک میکند. این اطلاعات که افراد در سطوح مختلف سازمان به آنها دسترسی دارند، به آنها کمک میکند تا آینده را شکل داده و سازمان را در برابر تهدیدهای رقابتی محافظت کنند.
اما هوشمندی استراتژیک، به مفهوم استراتژی نوین، محدود به توانایی رقابتی نیست؛ بلکه شامل تواناییهای متنوعی در حوزهی اطلاعاتی برای کمک به سازمان میشود که در شرایط فعلی سازمانهای امروزی نقش بسزایی دارد. به علاوه، با مطالعه پژوهشها و مقالات مدیریت استراتژیک، میتوان به مفهوم دیگری از هوشمندی استراتژیک، یعنی تفکر و هوش استراتژیک، دست یافت.
نقش هوش استراتژیک در تعیین استراتژیهای سازمانی
با تأکید بر رویکردهای جدید استراتژیک، آشکار است که استراتژیها نتیجه یک فرایند برنامهریزی شده نیستند؛ بلکه به دلیل تواناییهای خلق آینده، بسته به تفکر استراتژیک، شکل میگیرند. در این رویکرد، استراتژی به پیشبینی از آینده تکیه نمیکند؛ بلکه بر اساس تواناییها و قابلیتهای خود، آینده را شکل میدهد. این نگرش باعث میشود که مدیران بهدنبال کشف فرصتهای جدید و ارائه راهکارهای نوآورانه برای سازمان باشند، که این امر منجر به ایجاد چشمانداز جدیدی برای سازمان میشود.
در این رویکرد، اهمیت ابزارها و روشهای فراگیر کاهش مییابد و بهجای آن، انسان به عنوان استراتژیست اصلی تأکید میشود. اینجاست که نقش هوش استراتژیک به خوبی مشخص میشود. در تحقیقات اخیر، هوش استراتژیک و هوش سازمانی بهعنوان موضوعات مهمی در زمینه مدیریت شناخته شدهاند و به عنوان یکی از تواناییهای اساسی رهبران و مدیران با عملکرد برتر در نظر گرفته میشوند.
با گذشت زمان، توانایی تفکر استراتژیک به عنوان یکی از نیازهای مدیران و رهبران برجسته سازمانها مشخص شده است. همچنین، با افزایش پیچیدگی محیط اجتماعی، اهمیت این توانایی در سطوح پایینتر سازمان نیز مورد توجه قرار گرفته است. لذا لازم است که جایگاه و نقش این دو مفهوم را در ادبیات استراتژی به شیوهای متفاوت توضیح دهیم.
به عبارت دیگر، هر یک از این مفاهیم در سازمان یک معنا ولی نزدیک به یکدیگر دارند و از لحاظ عملی و تئوری، اهمیت دارند. با شناخت عمیق این مفاهیم، میتوان اثرات آنها بر سازمان را بهخوبی مورد بررسی قرار داد. به همین دلیل، توجه به توانمندیهای هوش استراتژیک به عنوان یک عنصر کلیدی در توسعه تفکر استراتژیک سازمانی بسیار حائز اهمیت است.
مفاهیم مرتبط با هوش استراتژیک
مفاهیم مرتبط با هوش استراتژیک میتوانند عبارت باشند از:
- هوش عینی: توانایی درک و برخورد ماهرانه با مسائل و چالشهای مختلف که از جنبههای مختلف میتواند در سازمان مطرح شود. این شامل توانایی تحلیل، تفسیر و برداشت درست از وضعیتها و موقعیتهای مختلف است.
- هوش انتزاعی: توانایی درک و استفاده ماهرانه از نمادها و نشانههای مختلف، از جمله کلمات و اعداد، برای فهم بهتر و تصمیمگیریهای موثر. این شامل توانایی ارتباطدهی و بکارگیری درست از اطلاعات نمایانگر استراتژیها و راهبردهای مختلف است.
- هوش اجتماعی: توانایی درک و ارتباط موثر با افراد دیگر، شناخت نیازها و مواجهه با چالشهای ارتباطی در محیط کاری. این شامل توانایی مذاکره، همکاری و مدیریت روابط میان فردی است.
همچنین، نظریه هوش چندگانه گاردنر مفاهیمی مانند هوش موزیکال، هوش زبانی، هوش حرکتی، هوش ریاضی-منطقی، هوش جسمی، هوش بین فردی، هوش فضایی و هوش درونفردی را به عنوان ابعاد مختلف هوش مطرح میکند. این مفاهیم نشان دهنده تنوع و گستردگی فرآیندهای شناختی و عقلانی است که در فعالیتهای استراتژیک و مدیریتی مورد استفاده قرار میگیرند.
در نهایت، همه این مفاهیم مرتبط با توانایی تطبیق با محیط، فراست، درک مشکلات و نیازها، و توانایی اندیشیدن و رسیدن به شناخت است که در فرآیند تصمیمگیری و استراتژیگذاری سازمانی اهمیت دارند.
انواع هوش
با توجه به طبقهبندیهای مختلف، میتوان انواع هوش را به چند دستهبندی اصلی طبقهبندی کرد:
- هوش فردی یا شخصی:
- هوش عاطفی
- هوش اجتماعی
- هوش اخلاقی
- هوش خلاق
- هوش معنوی
- هوش وجودی
- هوش عقلانی یا شناختی:
- هوش منطقی
- هوش زبان شناختی
- هوش تصویری
- هوش موسیقیایی
- هوش عملی یا عملگرایی:
- هوش عملی
- هوش کسب و کاری یا تجاری
- هوش رقابتی
- هوش محیطی یا غیرفردی:
- هوش جسمی
- هوش طبیعتگرا
- هوش مصنوعی
- هوش گروهی یا جمعی:
- هوش جمعی
- هوش سازمانی
این دستهبندیها تنها یکی از رویکردهای ممکن برای طبقهبندی هوشهاست و در تحقیقات و ادبیات مختلف، دستهبندیهای متفاوتی نیز ممکن است مشاهده شود.
1. هوش میان فردی:
توانایی برقراری ارتباط با دیگران و درک کردن مطلوب آنها.
2. هوش حرکتی یا جسمی:
توانایی کنترل حرکات بدن و دست کاری اشیاء.
3. هوش درون فردی:
توانایی خودشناسی و درک کردن خود برای انتخاب اهداف زندگی.
4. هوش زبان شناختی:
توانایی استفاده از زبان به طور موثر برای خواندن، نوشتن، صحبت کردن و یادگیری.
5. هوش فضایی یا تصویری:
توانایی تجسم و درک پدیده های بصری.
6. هوش ریاضی یا منطقی:
توانایی استدلال اعداد و منطق، حل مسئله و تفکر انتزاعی.
7. هوش طبیعت گرا:
توانایی طبقه بندی، لذت از موجودات و تشخیص آنها.
8. هوش ریتمیک یا موسیقیایی:
توانایی درک ریتم، آهنگ و تن صدا.
9. هوش وجودی:
توانایی اندیشیدن به سوالات بنیادی زندگی.
10. هوش اخلاقی:
توانایی درک درست از خلاف، داشتن عقاید اخلاقی قوی و عمل کردن به آنها.
11. هوش عاطفی:
توانایی کنترل کردن احساسات خود و دیگران، شناخت و درک عواطف.
12. هوش کسب و کار یا تجاری:
توانایی تحلیل و تصمیم گیری برای فعالیت های کسب و کار و تجاری.
13. هوش غریزی:
هوش مختص جانداران بجز انسان که بر اساس طبیعت فطری و ذاتی آنها عمل می کند.
14. هوش فرهنگی:
قابلیت یادگیری الگوهای جدید فرهنگی و ارائه کردن پاسخ های رفتاری درست با این الگو.
15. هوش مصنوعی:
توانایی ماشین ها در انجام وظایف هوشمندانه.
16. هوش عملی:
توانایی ایجاد تناسب بین مدیر و تقاضای محیط.
17. هوش خلاق:
توانایی خلق ایده های جدید و نوآورانه.
18. هوش رقابتی:
توانایی جمع آوری اطلاعات عملی در خصوص دیگر رقبا و کاربرد آن در سطح استراتژیک.
19. هوش جمعی:
هوش حاصل از عملکرد گروهی از افراد یا حیوانات که به طور هماهنگ عمل می کنند.
20. هوش معنوی:
توانایی ترکیب هوش و معنویت برای تجربه و جستجوی عناصر مقدس، هوشیاری و معنا.
21. هوش سازمانی:
توانایی سازمان در استفاده از قدرت ذهنی و تمرکز آن برای رسیدن به رسالت سازمانی.
22. هوش اجتماعی:
توانایی برقراری ارتباط موثر با دیگران و درک موقعیت های اجتماعی.
هوش سازمانی چیست؟
هوش سازمانی یا QI به معنای توانایی یک سازمان برای کسب و استفاده از دانش و اطلاعات جامع درباره تمامی عواملی است که بر آن تاثیر میگذارند، از جمله اطلاعات مربوط به مشتریان، رقبا، فرآیندهای سازمانی، محیط اقتصادی و فرهنگ سازمانی.
بر اساس نظریه کارل آلبرخت، هوش سازمانی در ۷ بعد زیر بررسی میشود تا ارتباط آن با عملکرد مدیران مورد بررسی قرار گیرد:
- سرنوشت مشترک: توانایی سازمان برای درک و تدوین چشمانداز مشترک و تعهد به آن.
- چشمانداز استراتژیک: توانایی سازمان در تدوین و اجرای استراتژیهای مؤثر و زمینهبندی برای تغییرات آینده.
- روحیه: ارتباط با معنویت و انگیزه کارکنان برای دستیابی به اهداف سازمانی.
- میل به تغییر: توانایی سازمان در تطبیق با محیطهای جدید و مهارت در تغییر و نوآوری.
- کاربرد دانش: توانایی بهرهبرداری از دانش و اطلاعات برای ارتقای عملکرد سازمان.
- اتحاد و توافق: توانایی سازمان در ایجاد اتحاد و همکاری درونی بین اعضای سازمان.
- فشار عملکرد: توانایی سازمان در مدیریت و بهبود فشارهای عملکرد و تعیین اهداف کاری.
با توجه به این بعدها، هوش سازمانی به سازمان کمک میکند تا در تصمیمگیریهای خود توانایی و کارآیی بالاتری داشته باشد و همچنین رابطه مستقیمی با هوشمندی استراتژیک دارد.
نقش اساسی هوش سازمانی در مدیریت استراتژیک سازمان
در دنیای امروزی اطلاعات، افرادی که دسترسی به اطلاعات دارند، قدرتمندتر هستند. سازمانها و شرکتهایی که از اطلاعات بهرهمندند، در حوزهی خود برتری پیدا خواهند کرد. با پیشرفت فناوری و تغییرات سریع در جهان کسب و کار، اطلاعات به عنوان پایه و اساسی برای تصمیمگیری در سازمانها به حساب میآید.
هوش سازمانی به عنوان یکی از ابزارهای کلیدی در مدیریت استراتژیک سازمانها، نقش مهمی دارد. این نوع هوش به سازمانها کمک میکند تا از منابع دادهای جامعی استفاده کنند و تصمیمگیریهای استراتژیک را بر مبنای دادهها و اطلاعات دقیق انجام دهند.
هوش سازمانی همچنین به سازمانها کمک میکند تا با تغییرات رو به رو شوند و با تحولات محیطی و فناورانه همگام شوند. این اطلاعات به سازمانها کمک میکند تا روندها و چالشهای آتی را پیشبینی کرده و استراتژیهای مناسبی را برای مواجهه با آنها اتخاذ کنند.
استفاده از هوش سازمانی در سازمانها به دو دلیل اساسی بسیار مهم است. اول اینکه در اقتصاد امروزی که هزینهها باید کاهش پیدا کنند، اطلاعات دقیق و به موقع به عنوان یکی از اساسیترین ابزارها برای تصمیمگیری در سازمانها محسوب میشوند. دوم اینکه در عصر اطلاعات، سازمانها برای بقا و پیشرفت خود نیاز به دسترسی به اطلاعات دقیق و جامع دارند.
تحقیقات نشان میدهند که بیشتر سازمانها به سرمایهگذاری در هوش سازمانی علاقهمند هستند و از این ابزار برای بهبود عملکرد و بقای خود استفاده میکنند. بنابراین، استفاده از هوش سازمانی به عنوان یک راهکار موثر برای بهبود کارایی و رشد سازمانها بسیار حیاتی است.
هوش سازمانی و مزیت رقابتی
هوش سازمانی، به معنای کسب مزیت رقابتی در جهت پیشرفت و برتری سازمانها است. استفاده از راهکارهای هوش سازمانی میتواند قدرت رقابتی سازمانها را افزایش داده و آنها را از رقبای خود متمایز کند. این راهکارها به سازمانها کمک میکنند تا از اطلاعات موجود برای ایجاد برتری و رقابت با دیگران استفاده کنند.
با استفاده از راهکارهای هوش سازمانی، سازمانها بهتر میتوانند نیازها و تقاضاهای مشتریان را درک کرده و ارتباط موثرتری با آنها برقرار کنند. علاوه بر این، این راهکارها به سازمانها امکان میدهند تا تغییرات مثبت و منفی را بهتر شناسایی کرده و به آنها واکنش مناسبی نشان دهند.
استفاده از هوش سازمانی به سازمانها این امکان را میدهد که عملکرد خود را بهبود بخشیده و زیرساختهای مربوطه را بهبود بخشند. بنابراین، در حال حاضر سازمانها به جای متمرکز شدن بر ابزارهای مانند CRM و ERP، به سوی هوش سازمانی متمایل شدهاند. آنها به دنبال ارزیابی و بهبود عملکرد خود هستند تا زیرمجموعههای خود را بهینهسازی کنند. همچنین، افزایش کارایی و بهرهوری در استفاده از منابع سازمان نیز به عنوان یک هدف اساسی مورد توجه قرار میگیرد.
هوش استراتژیک چیست؟
هوش استراتژیک نقش بسیار مهمی در رهبری و موفقیت سازمانها دارد، زیرا منجر به بوجود آوردن هوشمندی رقابتی میشود. این هوشمندی رقابتی شامل پردازش و ذخیرهسازی اطلاعات و هنر جمعآوری آن است که تمام اعضای سازمان در سطوح مختلف به آن دسترسی دارند. این اطلاعات به سازمانها کمک میکند تا آینده خود را مدیریت کرده و در برابر تهدیدات رقابتی مقاومت نمایند.
هوش استراتژیک این توانایی را دارد که با شرایط متغیر زمانهای مختلف سازگار شود و با حرکت در جهتی ثابت، مغایرتها را کنترل کند. این هوش بر اساس رفتارهای اجتماعی و فردی، ما را به یادگیری راههای مناسب برای سازگاری با شرایط جدید هدایت میکند.
هوش استراتژیک از ابعاد و انواع مختلفی برخوردار است که از آنها میتوان بهبود عملکرد و ایجاد ارزش افزوده دانش و اطلاعات در تصمیمگیریهای استراتژیک سازمانی اشاره کرد.
در موفقیت کسب و کارها، هوش استراتژیک نقش مهمی دارد، مشابه ابزار هوشمند ارتش در مواجهه با چالشها. این نقش اساسی به بهتر بودن موقعیت سازمانی برای مقابله با چالشها، آینده و فرصتهایی که به موفقیت سازمان منجر میشود، تاکید میکند.
جمعآوری انواع هوشها به منظور ایجاد ارزش افزوده دانش و اطلاعات و توانمندسازی هوش رقابتی و تجاری، همراه با مدیریت دانش، به سازمان در درک و بهبود ابعاد هوش استراتژیک کمک میکند.
نقش اطلاعات استراتژیک در هوش استراتژیک چیست؟
در زمینه استراتژیک، اطلاعات استراتژیک با اهمیت بسیاری همراه هستند. این نوع اطلاعات، اغلب از منابع مشخص و در دسترس به راحتی قابل دسترسی نیستند و بیشتر بر اساس تجربه، دانش و قضاوت مدیریتی تامین میشوند. از نظر استراتژیک، اطلاعات استراتژیک باید با دو دیدگاه مختلف مورد بررسی قرار گیرند.
این اطلاعات برای ارائه تصمیمات استراتژیک و موفقیت سازمانی بسیار حیاتی هستند. آنها به رهبران و تصمیمگیران کمک میکنند تا از دانش و دیدگاههایشان برای شناسایی فرصتها و تهدیدات برای سازمان استفاده کنند و بر اساس آنها برنامههای استراتژیک تدوین کنند.
با توجه به اهمیت اطلاعات استراتژیک، این نوع اطلاعات باید با دقت و دیدگاهی جامع و استراتژیک مورد بررسی قرار گیرد. بررسی اطلاعات استراتژیک به همراه تحلیلهای دقیق و استنباطهای صحیح، میتواند به تصمیمات بهینه و مؤثر در جهت رسیدن به اهداف استراتژیک کمک کند.
با استفاده از اطلاعات استراتژیک، سازمان میتواند بهترین استراتژیها را برای موفقیت در بازارهای رقابتی انتخاب کند و به دنبال دستیابی به توانمندیها و فرصتهای موجود در محیط خارجی باشد. در نتیجه، توانایی مدیریت و بهرهگیری از اطلاعات استراتژیک میتواند به عنوان یک عامل کلیدی در تحقق اهداف استراتژیک سازمان عمل کند.
اطلاعات استراتژیک به دو دسته داخلی و خارجی تقسیم میشوند، که هر یک نقش مهمی در تصمیمگیریهای استراتژیک سازمان دارند.
- اطلاعات خارجی استراتژیک: این نوع اطلاعات مربوط به رویدادها، تحولات و روابط محیط خارجی سازمان یا شرکت است. این اطلاعات ممکن است شامل تحلیلهای بازار، رقبا، تغییرات قوانین و مقررات، تغییرات فناوری، رویدادهای جهانی و سایر عوامل موثر در محیط خارجی سازمان باشد. اطلاعات خارجی استراتژیک میتوانند به تغییر استراتژی و سیاستهای سازمان منجر شوند.
- اطلاعات داخلی استراتژیک: این نوع اطلاعات به شناخت و تحلیل قابلیتها، منابع، و عملکرد داخلی سازمان میپردازند. این شامل دادهها و اطلاعاتی است که درباره عملکرد مالی، عملیاتی، منابع انسانی، تولید و خدمات و سایر فعالیتهای داخلی سازمان جمعآوری و تحلیل میشوند. اطلاعات داخلی استراتژیک به تصمیمگیریهای مدیریتی و اجرای استراتژیهای سازمان کمک میکنند و میتوانند بر تغییر و تحولات درون سازمان تأثیرگذار باشند.
از آنجایی که تصمیمات استراتژیک اغلب تحت تأثیر عوامل داخلی و خارجی قرار میگیرند، تجمیع و تحلیل هر دو نوع اطلاعات استراتژیکی مهم است تا سازمان بتواند بهترین تصمیمات را اتخاذ کند و با موفقیت در محیط رقابتی عمل کند.
انواع هوشمندی استراتژیک
انواع هوشمندی استراتژیک سازمانی را میتوان بر اساس تأثیر آنها بر محیط بیرونی و درونی سازمان، به دو دسته زیر تقسیم کرد:
- هوشمندی برون سازمانی: این نوع هوشمندی استراتژیک بر محیط بیرونی سازمان تمرکز دارد. این شامل هوشمندی کلان محیطی است که به تحلیل و پیشبینی تحولات، رویدادها و فرصتهای محیطی میپردازد. همچنین شامل هوشمندی بازار است که به جمعآوری و تحلیل اطلاعات بازار، رقبا و مشتریان برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک مربوط میشود.
- هوشمندی درون سازمانی: این نوع هوشمندی به تحلیل و بهینهسازی فرآیندها، منابع انسانی و دادههای داخلی سازمان میپردازد. این شامل هوشمندی فرایندهای سازمانی است که به بهبود عملکرد و کارایی فرآیندها و سیستمهای سازمانی میپردازد. همچنین شامل هوشمندی منابع انسانی است که به بهبود مدیریت و استفاده از نیروی کار سازمان میپردازد. در نهایت، هوشمندی اطلاعاتی نیز به جمعآوری، تحلیل و بهرهبرداری از دادهها و اطلاعات داخلی سازمان برای اتخاذ تصمیمات استراتژیک مربوط میشود.
با ترکیب این دو نوع هوشمندی، سازمان میتواند بهبود مداوم در عملکرد خود را تضمین کرده و با موفقیت در محیط رقابتی عمل کند.
ارتباط دانش سازمانی با هوش استراتژیک
رابطه دانش سازمانی با هوش استراتژیک به شکل چشمگیری با یکدیگر تناسب دارد و هر دو ابزار قدرتمندی هستند که در بهبود عملکرد و موفقیت سازمانی نقش مهمی ایفا میکنند.
۱. دانش سازمانی: دانش سازمانی به مجموعهای از اطلاعات، تجربیات، مفاهیم، مهارتها و قضاوتهایی اطلاق میشود که در دسترس سازمان قرار دارد و از آنجا که در زمینههای مختلفی از جمله فرآیندها، فناوری، بازار و مشتریان تولید میشود، میتواند به تصمیمگیریها و اجراهای استراتژیک سازمان کمک کند.
۲. هوش استراتژیک: هوش استراتژیک به توانایی سازمان برای جمعآوری، تحلیل و بهرهبرداری از اطلاعات استراتژیکی که برای تصمیمگیریهای کلان و راهبردهای مدیریتی مهم هستند، اشاره دارد. این اطلاعات توسط مدیران ارشد سازمان برای پیشبینی روندها، تشخیص فرصتها و تهدیدات، و برنامهریزی برای آینده استفاده میشوند.
با ترکیب دانش سازمانی و هوش استراتژیک، سازمان قادر خواهد بود تا از دانش خود برای تحلیل محیط بیرونی، تصمیمگیری درباره استراتژیهای بهینه و اجرای عملیات استراتژیک استفاده کند. اطلاعات به عنوان مبنایی برای ایجاد و تقویت دانش استفاده میشوند و هر چه دانش سازمانی بیشتر باشد، هوش استراتژیک بیشتر و بهتر خواهد بود، و این یک چرخه بهبود مداوم را در سازمان فراهم میکند.
هوش تاکتیکی چیست؟
هوش تاکتیکی به نوعی از هوش استراتژیک است که بیشتر بر روی نقاط ضعف داخلی سازمان تمرکز دارد و برای مدیران و کارشناسان سازمانی کمک میکند تا از طریق تحلیل و پیشبینی رفتار رقبا و تلاشهای آنها، اقدامات تاکتیکی مناسبی را در بازار انجام دهند. این نوع از هوش، از طریق جمعآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست میآید و در پیشبرد استراتژیهای کوتاهمدت و تاکتیکهای مربوط به رقبا کاربرد دارد.
به طور کلی، هوش تاکتیکی به مدیران امکان میدهد تا برنامههای مؤثر و راهبردهای دقیقتری را برای مواجهه با رقبا و بهبود عملکرد داخلی سازمان خود ایجاد کنند. این نوع هوش میتواند به شکل قدرتمندی در تصمیمگیریها و اجراهای مهم سازمانی تاثیر گذار باشد و به سازمان کمک کند تا به دقت و با دانش بهتری از بازار و رقبا، تصمیمات درستتری بگیرد و به بهبود عملکرد خود برسد.
تفاوت بین هوش تاکتیکی و هوش استراتژیک
تفاوت بین هوش تاکتیکی و هوش استراتژیک در سازمانها به چند نکته اساسی برمیگردد:
- محدوده زمانی و محدوده عملکرد:
- هوش تاکتیکی بیشتر بر روی مسائل فعلی و عملیات روزمره سازمان تمرکز دارد. این نوع هوش برای بهبود و بهینهسازی فرآیندها و تصمیمگیریهای جاری استفاده میشود.
- هوش استراتژیک، به طور کلی برای تعیین جهت و مسیر آینده سازمان و تصمیمگیریهای مهم در طولانی مدت به کار میرود.
- محتوای اطلاعات:
- هوش تاکتیکی بیشتر بر اطلاعات مربوط به عملکرد و عملیات داخلی سازمان تمرکز دارد. این اطلاعات معمولاً مرتبط با عملکرد فعلی، فرآیندها، و پروژههای جاری سازمان است.
- هوش استراتژیک بیشتر بر اطلاعات مرتبط با محیط خارجی و دیدگاههای آیندهنگرانه تمرکز دارد. این اطلاعات ممکن است شامل روندها و تغییرات در بازار، رقبا، فناوری، و محیط سیاسی و اقتصادی باشد.
- مسئولیت و کاربردهای مدیران:
- کاربران هوش تاکتیکی معمولاً در سطوح اجرایی و عملیاتی سازمان فعالیت میکنند و مسئولیت اجرایی تصمیمگیریها و اجرای استراتژیهایی که توسط مدیران استراتژیک تعیین شده، بر عهده دارند.
- کاربران هوش استراتژیک عمدتاً در سطوح مدیریتی و استراتژیک سازمان فعالیت میکنند و مسئولیت تدوین استراتژیهای آینده و اتخاذ تصمیمات بلندمدت را بر عهده دارند.
- تمرکز بر حوزههای عملیاتی مختلف:
- هوش تاکتیکی عموماً در حوزههای عملیاتی خاصی مانند مدیریت فروش، منابع انسانی، تولید و غیره بهکار میرود.
- هوش استراتژیک تمامی حوزههای عملیاتی سازمان را در نظر میگیرد و برای ارتقاء کلیت عملکرد و رقابتپذیری سازمان استفاده میشود.
به طور خلاصه، هوش تاکتیکی بر روی بهبود و بهینهسازی فرآیندها و تصمیمگیریهای جاری و همچنین تصمیمگیریهای اجرایی تمرکز دارد، در حالی که هوش استراتژیک بر روی تصمیمگیریهای بلندمدت و تعیین جهت آینده سازمان تمرکز دارد.
کاربرد هوش استراتژیک در مدیریت کسب و کارها
در کسب و کارها، هوش استراتژیک اهمیت بسیاری دارد. این نوع هوش به مدیران کمک میکند تا بهترین راهحلها برای مواجهه با چالشها، بهرهوری بیشتر، و بهبود موقعیت سازمانی را پیدا کنند. از طرفی، این هوش مسئول بهبود فرایندهای تصمیمگیری مدیران و رهبران است. همچنین، در مواجهه با مفاهیمی همچون اطلاعات، دادهها، دانش و هوش، هوش استراتژیک نقش کلیدی دارد. این هوش باعث ایجاد یک سبک جدید از تفکر استراتژیک میشود و در ایجاد چشمانداز سازمان، تحلیل موقعیت فعلی و آینده، و تصمیمگیری در مورد مسائل مختلف کمک میکند.
بدون تردید، مدیران سازمانها برای افزایش کارایی و پویایی سازمان خود راهی به جز بهرهگرفتن از این دو جریان هوش نخواهند داشت. این نکته نیز قابل ذکر است که هوش کسب و کار (Business Intelligence)، زیرمجموعهای از هوش سازمانی (Organizational Intelligence) است و هوش سازمانی در راستای ایجاد مفهومی به نام هوش رقابتی فعالیت میکند. در نهایت، این مسئله منجر به هوش استراتژیک سازمانی میگردد. علت این مسئله در آن است که بیشتر سازمانها از هوش کسب و کار برای رسیدن به مزیت رقابتی استفاده میکنند. باید بیان کرد که بالاترین سطح در این دستهبندی هوش سازمانی، هوش استراتژیک (Strategic Intelligence) است که در برخی موارد به آن به عنوان هوش ملی و دفاعی نیز اشاره میشود.
مظاهری میگه:
Mz میگه:
مشاوره مدیریت رخ میگه: