تغییر و هماهنگی: چالشها و فرصتها در مدیریت تحول استراتژیک شرکتها
فهرست مطالب
- 1 تغییر و هماهنگی: چالشها و فرصتها در مدیریت تحول استراتژیک شرکتها
- 2 نقش حیاتی مدیران در پیشبینی و پاسخ به چالشها
- 3 همراستا شدن با تغییرات صنعت: چالشها و راهکارها
- 4 ابهام در فهم تغییرات محیطی در مدیریت تحول استراتژیک
- 5 نقش تصرفی ژاپنیها در صنعت موتورسیکلت
- 6 عملکرد مالی شرکتهای زوج در صنایع مختلف
- 7 تاثیرگذاری محدودیتهای سازمانی بر مدیریت تحول استراتژیک
- 8 پدید آمدن استانداردهای صنعت
- 9 امهمترین نقش مدیریت تغییر استراتژیک در سازمان
- 9.1 داشبورد فروش و بازاریابی – Sales Dashboard in Power BI
- 9.2 داشبورد تولید، برنامه ریزی تولید، نگهداری و تعمیرات
- 9.3 قالب اکسل داشبورد مدیریت کارکنان
- 9.4 قالب داشبورد شاخص های مدیریت عملکرد منابع انسانی
- 9.5 قالب اکسل داشبورد مدیریت منابع انسانی
- 9.6 داشبورد مالی و بهای تمام شده – Working Capital in Power BI
- 9.7 داشبورد منابع انسانی – HR Analytics in Power BI
- 9.8 داشبورد مدیریت فروش، مشتری، محصول، مالی و حسابداری
- 9.9 داشبورد شاخص های کلیدی عملکرد تولید و برنامه ریزی | KPI
- 9.10 بسته کامل شرح شغلی برای سازمان ها و شرکت ها
- 9.11 بسته کامل فرم ها، شاخص ها و شرح شغل های کسب و کاری
- 9.12 داشبورد کالاهای مصرفی تندگردش – Brand and Product Portfolio Analysis Power BI Template
- 9.13 قالب اکسل داشبورد درآمد و هزینه
در دنیای امروز پویا و پیچیده کسب و کار، تعادل و تغییر مداوم امری اجتنابناپذیر است. ما در مقالات گذشته به اهمیت شناسایی نیازها و تغییرات مشتریان، بهرهوری از فناوریهای جدید و ارائه محصولات و خدمات جدید به بازار پرداختیم. این تحولات، صنایع را به دورانی از تغییر و نوسان کشانده است.
شرکتها باید به یکی از دو راهبرد مهم پیش بروند: 1) با پاسخگویی به موقع به تغییرات بازارهای رقابتی، خود را با تغییرات هماهنگ کنند، یا 2) با تغییرات کنشی در ساختار و فعالیتها، به دنبال آیندهپژوهی و ایجاد محصولات و خدمات نوین باشند. این تغییرات میتوانند به شرکتها کمک کنند تا نقش کلیدی خود را در بازآفرینی صنایع اجتماعی و اقتصادی ایفا کنند.
اگر بخواهیم مدیریت تحول استراتژیک را به درستی پیادهسازی کنیم، لازم است عملکرد مدیران را نسبت به تغییرات در بازارهای رقابتی پیشبینی کنیم. این امر از اهمیت بسیاری برخوردار است، زیرا مدیران در هر لحظه مسئولیت عملکرد شرکت را به عهده دارند. علاوه بر این، شرکتها باید با تغییرات در شرایط و محیطهای مختلف صنعت خود، هماهنگ شوند. این وظیفه بزرگی بر دوش مدیران است که باید از هماهنگی شرکت با محیط اطمینان حاصل کنند. نقش اساسی این مدیران در حفظ هماهنگی شرکت با محیط و صنایع مختلف است.
با این دیدگاه و بهبودات مداوم، شرکتها قادر خواهند بود با چالشها و فرصتهای تغییرات روزافزون در مسیر موفقیت خود حرکت کنند. این هماهنگی و تطابق با تغییرات بر اساس استراتژیهای درست، کلیدی در جهت دستیابی به موفقیت بلندمدت است.
نقش حیاتی مدیران در پیشبینی و پاسخ به چالشها
تعاملات بین شرکتها و محیطهای آنها همواره با اصطکاک و چالش همراه است. در این سناریو، وظایف مدیران به عنوان نقش حیاتی و کلیدی در ارتباط با صنعت و تغییرات سازمانی ظاهر میشوند. مدیران، با تأثیر مدلهای ذهنی خود بر تصمیمگیری استراتژیک، به شکل فعالی در جهت تطابق سازمان با محیط عمل میپردازند.
اگرچه تعدادی از مقالات مدیریت تحول استراتژیک به سختیها و چالشهای مدیران در پیشبینی و شناسایی تغییرات اساسی در محیطهای رقابتی اشاره میکنند، این تحولات به عنوان یک فرصت نیز در نظر گرفته میشوند. مدیران باید با دقت مدلهای ذهنی خود را شناسایی کرده و با درک عمیق از محیط کسب و کار، تغییرات را پیشبینی کرده و به آنها پاسخ دهند.
برای اینکه شرکتها با صنایع خود همراستا باشند، نیاز است تا افکار مدیریتی را بهصورت فعالانه جلب کنند. مدیران با ایجاد استراتژیهای پیشبینی و مهارت در تطابق با تغییرات محیطی، میتوانند شرکت را در مسیر پویایی و پیشرفت قرار دهند.
در نتیجه، در این مسیر دشوار، افزایش آگاهی مدیران نسبت به چالشها و فرصتهای محیطی، اساسی برای مدیریت تحول استراتژیک و ایجاد سازمانی انعطافپذیر و موفق است.
همراستا شدن با تغییرات صنعت: چالشها و راهکارها
همانطور که پیشتر بررسی کردیم، مدلهای ذهنی مدیران ممکن است همیشه با جریان تغییرات در محیط شرکتها همراستا نباشند. این مسئله باعث میشود مدیران نتوانند تغییرات در صنعت خود را به درستی شناخته و پیامد آنها را درک کنند. ناتوانی در هماهنگی با تغییرات صنعت میتواند هزینههای زیادی را به دنبال داشته باشد.
عدم توفیق در همسویی با تغییرات صنعت ممکن است منجر به تجدیدساختار سازمانی شود، که اغلب با اخراج کارکنان همراه است. این فرآیند نه تنها به شرکت هزینههای مالی قابل توجهی وارد میکند، بلکه موجب افت قیمت سهام شرکت نیز میشود، که این امر میتواند میلیونها و شاید حتی میلیاردها دلار از ارزش سهامداران را از دست بدهد.
تاثیرات این موضوع نه تنها بر کارکنان و سهامداران بلکه بر اقتصاد کلان شرکت نیز خواهد گذاشت. انتقال مانده به زیان یا کاهش سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه، ممکن است منجر به کاهش کارایی و نوآوری شرکت گردد.
شایان ذکر است که عدم هماهنگی با تغییرات صنعت میتواند خطراتی نظیر تشدید رقابت بینالمللی، عدم بهرهگیری از فناوریهای جدید و جابهجایی در ترکیب جمعیت مشتری را به دنبال داشته باشد. با این حال، تغییرات سازمانی ضروری است تا صنعت قابلیت بقاء و رشد خود را حفظ کند.
بنابراین، مدیریت تحول استراتژیک به عنوان یک ضرورت درک گردیده است. با توجه به اهمیت این موضوع، توصیه میشود مدیران با ایجاد استراتژیهای پیشبینی و هماهنگ با تغییرات محیطی، سازمان خود را در مسیر پویایی و موفقیت قرار دهند.
تاثیرات تفکر مدیریتی و تغییر محیطی بر مدیریت تحول استراتژیک
تفکر مدیریتی و تغییرات در محیط، اثرات زیادی بر مدیریت تحول استراتژیک دارند که میتوان به برخی از آنها اشاره کرد:
- عدم توجه به تغییر: مدیرانی که بهطور جدی به تغییرات در مدل کسب و کار خود توجه نمیکنند، با مشکلاتی مواجه میشوند. عدم توجه میتواند باعث غافلگیری و ناتوانی در انجام واکنشهای مناسب نسبت به تغییرات شود.
- تفسیر نادرست تغییرات: هرچند مدیران از تغییرات آگاه هستند، اما تفسیر نادرست این تغییرات میتواند منجر به اقدامات ناکارآمد شود. اگر مدیران اهمیت و تأثیر مثبت یا منفی تغییرات را بهدرستی نگاه نکنند، احتمالاً به بهترین شکل واکنش نخواهند نشان داد.
- عدم اجرای اقدامات: حتی اگر مدیران تغییرات را مشاهده یا متوجه شوند، عدم اقدام برای تحقیق، توجه به جزئیات، و تدوین راهبردهای مناسب میتواند باعث ناکارآمدی در مدیریت تحول استراتژیک شود.
- عدم تناسب عملیاتی: اگر مدیران توانایی ایجاد تغییرات در عملیات و ساختار شرکت را نداشته باشند، ممکن است مدیریت تحول استراتژیک ناکارآمد باشد. تعامل موثر با تغییرات محیطی نیازمند تغییرات در سطوح مختلف سازمان است.
- عدم انطباق با رویکرد مناسب: مدیران ممکن است تغییرات را مشاهده کنند ولی اگر از رویکرد صحیح برای مدیریت تحول استراتژیک استفاده نکنند، احتمالاً نتوانند به بهترین شکل با تغییرات محیطی هماهنگ شوند.
در نهایت، این نکات نشاندهنده اهمیت آگاهی مدیران از تغییرات و توانایی ایجاد واکنشهای مناسب نسبت به آنهاست. افراد باید قدرت تفکر مدیریتی منطبق با تغییرات محیطی را داشته باشند و برنامههای تحول استراتژیک را با هوش خود و به دقت اجرا کنند تا بتوانند به چالشها پاسخ دهند و از فرصتها بهرهمند شوند.
داستان قورباغه آبپز
داستان قورباغه آبپز یک نمونه جالب از تأثیر توجه و واکنش به تغییرات محیطی است. این داستان نشاندهنده اهمیت توجه به تغییرات و توانایی سریع درخواست واکنش است. قورباغهها در شرایط ناگهانی و خطرناک به سرعت تغییرات محیطی را تشخیص داده و به آن واکنش نشان میدهند تا از خطرات جلوگیری کنند.
مشابه قورباغه آبپز، مدیران و سازمانها نیز با تغییرات محیطی مواجه میشوند. اگر توانایی توجه به این تغییرات و اعمال واکنشهای مناسب را نداشته باشند، ممکن است با مشکلاتی روبرو شوند. این داستان به ما یادآوری میکند که توجه به تغییرات محیطی و انجام واکنشهای سریع و مناسب میتواند از اثرات منفی جلوگیری کند و به سازمان کمک کند تا در مسیر موفقیت حرکت کند.
مدیران بی توجه: تاثیرات و راهکارها در مدیریت تحول استراتژیک
تحقیقات نشان داده که مدیران، مانند قورباغهها، ممکن است به محیط خود بیتوجه شوند. در حوزه مدیریت تحول استراتژیک، اهمیت بالایی بر توجه مدیران به تغییرات محیطی قرار دارد. آیا ممکن است مدیران با تجربه به سادگی در توجه به تغییرات ضروری محیط سازمانی خود غافلگیر شوند؟ این موضوع به یادآوری میکند که انعطاف و توجه به محیط از نقشهای کلیدی در مدل ذهنی مدیران برخوردار است.
بیتوجهی به این ویژگی، تمرکز مدلهای ذهنی را به محرکهای محیطی که بر ما سرازیر میشوند، جلب میکند. این تحقیقات نشان میدهد که تمرکز مدلهای ذهنی نمیتواند به اثر بخشی قابل توجه در مواجهه با محیط پیچیده حاصل کند. باید به فعالیتها و شرایط محیط کسب و کار توجه کرد تا از تغییرات آگاه شد و واکنشهای مناسبی نشان داد.
گاهیاوقات مدیران در حال آنالیز محیط صنعتی خود هستند، اما ممکن است به دلیل تمرکز بر استراتژیهای رایج شرکت و نادیده گرفتن برخی محرکهای محیطی، نسبت به تغییراتی که در صنایع رخ میدهد، ناتوان باشند. بهتر است تعهد مدیران به استراتژیهای مناسب و متناسب با محیط باشد تا از توجه به دادههای بیربط و استراتژیهای نامناسب جلوگیری کنند و به درستی به تغییرات محیطی واکنش نشان دهند.
ابهام در فهم تغییرات محیطی در مدیریت تحول استراتژیک
یکی از دلایل ایجاد ابهام در فهم تغییرات محیطی، نقص در توجه به این تغییرات است. ممکن است مدیران به دلیل پیچیدگی تغییرات، نتوانند به وضوح آنها را درک کنند. تحقیقات نشان داده است که بسیاری از تغییرات کلان در طولانی مدت، از چشم مدیران پنهان ماندهاند. این موضوع به دلیل نقص در پیگیری و رصد تغییرات، باعث غفلت مدیران از مسائل مهم در حوزه مدیریت تحول استراتژیک سازمان شده است.
به تبع این موضوع، تحقیقات نشان میدهد که تغییرات باید بسیار چشمگیر یا دارای تأثیرات قابل توجه بر سازمان باشند تا مدیران بتوانند به وضوح آنها را مشاهده کنند. تغییراتی که اهمیت داشته باشند، معمولاً مورد توجه مدیران قرار میگیرند.
متاسفانه، زمانی که درگیر تغییرات مهم، ناگهانی یا حاوی فاجعه میشوند، معمولاً دیر واکنش نشان میدهند. این تأخیر ممکن است باعث آسیب جدی به سازمان شود. در نهایت، بیش از نیمی از این سازمانها به دلیل ناتوانی و عدم آگاهی از تغییرات، به سمت فروپاشی حرکت میکنند و نیمی دیگر نیز نمیتوانند به طور کامل از اثرات منفی این تغییرات بهبود یابند.
تفسیر دادهها و تأثیر محرکهای محیطی بر مدیریت تحول استراتژیک
زمانی که مدیران با تغییرات در محیط خود مواجه میشوند، ممکن است توانایی آنها در تفسیر صحیح یا درک کامل اثرات این تغییرات بر سازمان خود محدود شود. در طول تحقیقات انجام شده، بیان شده است که نگاه کردن همیشه به معنای باور کردن نیست.
برای مثال، تحقیقات مرتبط با شرکتهایی که در دهههای 1950 و 1960 در صنعت رو به افول بودند نشان داده است که در اوایل دهه 1950، مدیران راهآهن به دلیل تهدید رقابتی از سوی کامیونها و سیستم بهبود یافته شاهراه، تصمیم به ملی شدن گرفتند. با این حال، مدیران باور داشتند که مسائل مربوط به کارگران راهآهن، مقررات دولتی و شرایط آب و هوایی نسبت به رقابت با کامیونها، اهمیت بیشتری دارند.
این مثال نشاندهنده اهمیت توجه به تفسیر صحیح محرکهای محیطی است و اینکه نگاه صحیح به دادهها و اطلاعات، مدیران را در اتخاذ تصمیمات صحیح و مؤثر در مدیریت تحول استراتژیک سازمانی کمک میکند.
نقش تصرفی ژاپنیها در صنعت موتورسیکلت
در راستای تحقیقات انجام شده در دانشکده کسب و کار هاروارد، نقش تصرفی ژاپنیها در صنعت موتورسیکلت آمریکا مورد بررسی قرار گرفت. این تحقیقات نشان دادند که تفسیر صحیح دادهها برای مدیران چالش برانگیز است. ژاپنیها موتورهای کوچک با حجم 50 سی سی تولید کردند و آنها را در بازاری با قیمت مناسب عرضه کردند.
تولید این موتورهای سبک، آسان قابل استفاده بودن و استراتژی بازاریابی خلاقانه و توزیع موثر، باعث افزایش رقابت در زمینه موتورسواری شد. آموزش و تجربه سوار شدن بر روی موتورهای بزرگتر از 50 سی سی، ژاپنیها را به سمت توجه به موتورهای بزرگتر ترغیب کرد.
نتیجهگیری نشان داد که فروش برخی از موتورها، از جمله هارلی دیویدسون، به طور چشمگیری افزایش یافت. این افزایش به گونهای بود که در دهههای 1950 و 1960، فروش این موتورها دو چندان شد. با این حال، سهم این موتورها در بازار موتورسواری ایالات متحده کاهش یافت.
تفسیر نادرست روندهای بازاری نیز مشهود است. برخی از مدیران، موفقیت هوندا، سوزوکی و یاماها را به عنوان یک فرصت برای بهبود بازار موتورهای سبک نپذیرفتند. این نادرستی در تفسیر انگیزهها و نیازهای بازار، به دلیل ورود موتورهای کوچک، باعث افت اعتبار در صنعت موتورسواری شد.
عملکرد مالی شرکتهای زوج در صنایع مختلف
تحقیقات انجام شده و بررسیهای انجام شده نشان میدهد که دشواریهایی در تفسیر دادهها وجود دارد که مدیران باید با آن مواجه شوند. نتایج مالی شرکتهای زوج در صنایع گوناگون با یکدیگر مقایسه میشوند. مطالعه و بررسی نشان داده است که یکی از این شرکتها ورشکسته شده است در حالی که شرکت دیگر همچنان به بقای خود ادامه میدهد. مدیریت تحول استراتژیک به عنوان یکی از عوامل کلیدی و تصمیمگیری در طول دهههای اخیر اهمیت خاصی پیدا کرده است.
نگاه به اعلام ورشکستگی توسط برخی از شرکتها و تفاوتهای موجود بین شرکتهای زوج، مسائل مهمی را به وجود آورده است. مشخص شده است که مدیران شرکتهایی با عملکرد پایین باید به دقت بررسی کنند که چرا شرکتشان در مقایسه با رقبا از عملکرد پایینی برخوردار است. این موضوع سوالاتی را پیش میآورد که چرا مدیران با توجه به مدت زمان طولانی که در اختیار داشتند، قادر به تدوین استراتژیهایی نبودند که از ورشکستگی جلوگیری کنند؟
در زمینه راهآهن، مدیران با وجود آگاهی از تهدیدات کامیونها، همچنان تمرکز خود را بر روی عوامل دیگر مانند مقررات دولتی و آب و هوا داشتند. چرا این موضوع را ادامه دادند؟ نتایج نشان میدهد که مدلهای ذهنی استراتژیک مدیران به آنها اجازه میدهد که محرکهای نامطلوب را با توجیهات منطقی نادیده بگیرند.
تفسیر نادرست روندهای بازاری یکی از مشکلات اساسی است. برخی مدیران از این رو، توانایی چشمپوشی از نتایج ضعیف در برخی از ابعاد را دارند. این موضوع نشاندهنده اهمیت وزندهی مناسب به دادهها و تغییر مدلهای ذهنی در مدیریت تحول استراتژیک است.
در نهایت، مقاله به تاکید بر اهمیت مدیریت تحول استراتژیک و نگرش مثبت مدیران به این موضوع پایان میدهد.
تاثیرگذاری محدودیتهای سازمانی بر مدیریت تحول استراتژیک
در پایان، نقش مدیران در تغییرات محیطی و درک کامل از آنها بیان شده است. اما اینکه آیا موفق به تدوین راه حلها یا استراتژیهای مناسب برای مواجهه با تهدیدها میشوند یا خیر، متاثر از موفقیت آنها در این زمینه است. شرکتی به نام “کداک” به عنوان نمونهای از سازمانی است که با بهکارگیری بهترین شیوهها در مدیریت تحول استراتژیک، همواره برنامههای خود را به گونهای طراحی میکند که در پاسخ به تغییرات محیطی اثربخش باشد.
تحقیقات نشان میدهد که رهبری در شرکت کداک بهطور کامل از پیامدهای تغییرات فناورانه آگاه است. دانشمندان و پژوهشگران این شرکت در دهه 1990 جورج فیشر را بهعنوان مدیر اجرایی ارشد استخدام کردند تا با توجه به تجربه اشتغال او در موتورولا، شرکت کداک را راهنمایی کند. این انتخاب به دلیل نیاز به یک رهبر مقتدر بود که توانایی فهمیدن و تمرکز بر فناوریهای دیجیتال را داشته باشد.
اگرچه کداک تلاشهای زیادی در جهت بهرهگیری از فناوریهای دیجیتال کرد، اما به سرعت برنده نشد. بسیاری از نوآوریهای اولیه شان، مانند فوتوسیدی و دوربین دیجیتال ادونیکی، به دلیل عدم استقبال مشتریان، با شکست مواجه شد. این واقعیت نشاندهنده اهمیت مدیریت تحول استراتژیک و توانایی تطبیق با نیازهای بازار و مشتریان است.
در دهههای اخیر، برخی از خطوط کسب و کار دیجیتال با زیانهای قابل توجهی روبرو شدهاند. با اینحال، کداک با فشار زیاد، خود را در مسیر آینده دیجیتال قرار داده و تصمیمگیریهای مناسبی را برای بهعنوان یک بازیگر اصلی در بازار محصولات عکاسی دیجیتال معرفی کرده است.
تحول استراتژیک در شرکتهای خودروسازی آمریکایی و اروپایی
مدیران شرکتهای خودروسازی آمریکایی و اروپایی به دلیل ناتوانی و عدم عمل بهشدت مورد انتقاد قرار گرفتهاند. آنها در دهه 1980 با درک کامل از تهدید خودروسازان ژاپنی، برنامههای استراتژیکی را برگزیدند، اما بسیاری از این استراتژیها به تقلید از روشهای رقبای ژاپنی اکتفا کردند.
تمرکز آنها بر بهبود فرآیندهای تولید و کیفیت محصولات، اما بسیاری از این استراتژیها به شکل تقلیدی از رقبا بودند. تنها تعداد اندکی از آنها از رویکرد مدیریت تحول استراتژیک استفاده کردند و اصول کاری نوآورانه را بهکار گرفتند.
شرکتهای اروپایی و آمریکایی با اینکه به بهبود کارایی تولید و کیفیت محصولات دست یافتند، اما در رقابت با خودروسازان ژاپنی موفقیت چندانی نداشتند. برای کسب موفقیت در آینده، استفاده از استراتژیهای اصیل و نوآورانه ضروری است. مدیران باید توانایی اجرای مدیریت تحول استراتژیک را داشته باشند و اصول مطلوب آن را در سازمان بهکار بگیرند.
روشهای تثبیت شدن صنعت، همچنین میتواند توانایی مدیران را در پیادهسازی استراتژیها و جاریسازی برنامه مدیریت تحول استراتژیک را محدودتر نماید. رقابت در یک صنعت مشابه میتواند به محدودیت زیادی و تثبیتسازی روشهای مشترک کسب و کار منجر شود.
وجود شرکتهایی از یک صنعت مشابه باعث توسعه دانش مشترک و شناخت مشترک درباره رقابت میشود. مدیران این شرکتها با تبادل دانش از طریق نشریات، شبکههای حرفهای و حضور در انجمنها، توانایی خود را در پیشبرد صنعت تقویت میکنند.
پدید آمدن استانداردهای صنعت
پدید آمدن استانداردهای صنعت به عنوان یک سیستم مهم در توسعه صنایع و بهبود فرآیندها و محصولات ایفای نقش کرده است. این استانداردها معمولاً توسط سازمانها، صنایع، یا کمیتههای متخصص تدوین میشوند و بر اساس تجربیات و دانش جمعآوری شده از علمای مختلف و نمونهگیری از بهترین روشها و فناوریها برای دستیابی به کیفیت، ایمنی، و کارایی بالا در صنایع مختلف ارائه میشوند.
تاثیرات صنعت و ارتباط آن با استانداردهای صنعت به دلیل اهمیت مطلوبی که این استانداردها درباره بهبود عملکرد و کیفیت دارند، بسیار مهم است. استانداردهای صنعت اساساً به شرکتها کمک میکنند تا فرآیندها و محصولات خود را بهبود دهند و با استفاده از بهترین روشها و استراتژیها به کیفیت بالاتری دست یابند. این امر باعث افزایش رضایت مشتریان، کاهش مشکلات و هزینهها، و افزایش بهرهوری میشود.
هنجارها و استانداردهای صنعت نقش مهمی در جلوگیری از توجه مدیران به فرصتها و فناوریهای جدید دارند. این مسئله ممکن است باعث شود که شرکتها به سمت پذیرش رویکردهای نوآورانه و جدید کمتر حرکت کنند و در مسیرهای متداول حرکت کنند. از سوی دیگر، این استانداردها میتوانند محدودیتهایی برای شرکتها ایجاد کنند و از آنان جلوگیری کنند تا به طور آسان در مسیرهای جدید حرکت کنند.
بسترهای نهادی که شرکتها درون آنها به رقابت پرداخت میکنند، بهطور کلی توسط استانداردها و هنجارهای صنعت تشکیل شدهاند. این بسترها ممکن است تاثیر گذار بر رقابت باشند و شرکتها را به پیگیری استراتژیهای جدید و نوآورانه یا تسلط بر فناوریهای جدید ترغیب یا متوقف کنند.
در نهایت، شرکتهایی که از استانداردها و هنجارهای صنعت بهطور مداوم پیروی میکنند و تغییرات خود را به صورت تدریجی و با توجه به این استانداردها اعمال میکنند، ممکن است مسیر ایمنتری را در پیش گیرند. اما شرکتهای دیگر ممکن است با انتخاب مسیرهای کاملاً جدید و نوآورانه، با چالشها و رقبای بالقوه روبرو شوند. این امور نشاندهنده پیچیدگی و تعدد راهبردها در مدیریت تغییر و تحول در صنعت است.
امهمترین نقش مدیریت تغییر استراتژیک در سازمان
مدیریت تحول استراتژیک در سازمان نقش اساسی و حیاتی در تعیین مسیر و تغییرات استراتژیک دارد. در زیر به برخی از نقشهای اساسی مدیریت تحول استراتژیک در سازمان اشاره میشود:
- تطابق با محیط خارجی: سازمانها با مدیریت تحول استراتژیک توانایی تطابق با تحولات محیطی را تقویت میکنند. این تحولات میتوانند شامل تغییرات در بازار، فناوری، قوانین، و فرهنگ محیط باشند.
- ایجاد اثربخشی سازمانی: مدیریت تحول استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا ساختارها، فرایندها و فناوریهای خود را به گونهای بازنگری کنند که به ایجاد اثربخشی بیشتر در اجرای استراتژیها کمک کند.
- تسهیل فرآیند تصمیمگیری: مدیریت تحول استراتژیک به بهبود فرآیند تصمیمگیری و تعیین اهداف و وظایف کلان سازمان کمک میکند. این امر به ایجاد راهبردها و برنامههای عالی تر برای سازمان منجر میشود.
- تعیین هدفها و اولویتها: مدیریت تحول استراتژیک در فرآیند تعیین هدفها و اولویتها به سازمان کمک میکند. این فرآیند به تحلیل دقیق مزایا و هزینهها، تخصیص منابع بهینه و تمرکز بر اهداف اصلی سازمان منجر میشود.
- مدیریت تغییر: یکی از نقشهای مهم مدیریت تحول استراتژیک، مدیریت تغییر و اجرای آن در سازمان است. تحول استراتژیک ممکن است نیاز به تغییرات سازمانی گسترده داشته باشد که نیاز به مدیریت دقیق و کارآمد تغییر دارد.
- بهبود نظام اطلاعاتی: با اجرای تحولات استراتژیک، سازمان میتواند نظام اطلاعاتی خود را بهبود داده و از اطلاعات بهتری برای تصمیمگیری بهرهمند شود.
- توسعه فرهنگ سازمانی: تحولات استراتژیک ممکن است نیازمند تغییر در فرهنگ سازمانی باشد. مدیریت تحول استراتژیک به ارتقاء ارزشها، انگیزهها و رفتارهای سازمانی کمک میکند.
در کل، مدیریت تحول استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا به گونهای انعطافپذیر باشند که بتوانند با چالشها و فرصتهای محیط خود همگام شوند و استراتژیهای مناسبی را در پیش گیرند.
مظاهری میگه:
Mz میگه:
مشاوره مدیریت رخ میگه: