امروزه مفهوم هوش هیجانی (EQ) از اهمیت خاصی برخودار شده است و به آن توجه زیادی میشود. بسیاری از کارفرمایان بر این شعارند که در عصر حاضر EQ از IQ مهم تر است. در متون مدیریت پروژه و مدیریت تولید و فروش محصولات بر این باورند که پیشرفت و ترقی شرکت و بالا بردن سطح کیفی کار به افراد دارای هوش هیجانی بالا متکی است. به طور کلی اگر دو شخص از وفاداری و تعهد یکسانی برخودار باشند، عملکرد شخصی قویتر است که دارای هوش هیجانی و اجتماعی بالاتری باشد. پیش از آنکه بخواهیم به اهمیت هوش هیجانی و تاثیر آن بر عملکرد کلی کسب و کار بپردازیم، بهتر است در ابتدا با مفهوم و تعریف آن آشنا شویم.
منظور از هوش هیجانی (EQ) چیست؟
فهرست مطالب
- 1 منظور از هوش هیجانی (EQ) چیست؟
- 2 هوش هیجانی (EQ) میزان توانمندی شما در درک دیگران و عوامل انگیزشی برای آنها و چگونگی همکاری با آن افراد است.
- 3 چه عواملی موجب شکست افراد با بهرهی هوشی (IQ) بالا و موفقیت افراد با بهرهی هوشی متوسط میشود؟
- 3.1 قالب اکسل داشبورد مدیریت کارکنان
- 3.2 داشبورد مدیریت فروش، مشتری، محصول، مالی و حسابداری
- 3.3 داشبورد کالاهای مصرفی تندگردش – Brand and Product Portfolio Analysis Power BI Template
- 3.4 بسته کامل فرم ها، شاخص ها و شرح شغل های کسب و کاری
- 3.5 قالب اکسل داشبورد درآمد و هزینه
- 3.6 قالب داشبورد شاخص های مدیریت عملکرد منابع انسانی
- 3.7 داشبورد مالی و بهای تمام شده – Working Capital in Power BI
- 3.8 داشبورد منابع انسانی – HR Analytics in Power BI
- 3.9 داشبورد فروش و بازاریابی – Sales Dashboard in Power BI
- 3.10 بسته کامل شرح شغلی برای سازمان ها و شرکت ها
- 3.11 داشبورد تولید، برنامه ریزی تولید، نگهداری و تعمیرات
- 3.12 داشبورد شاخص های کلیدی عملکرد تولید و برنامه ریزی | KPI
- 3.13 قالب اکسل داشبورد مدیریت منابع انسانی
هوش هیجانی که با نامهای هوش عاطفی یا احساسی نیز شناخته میشود، در واقع آگاهی از عواطف خود و دیگران است. با برخورداری از هوش هیجانی میتوان به تشخیص و کنترل عواطف و احساسات پرداخت. این نوع از هوش فراتر از دیگر هوشهایی همچون: بهره هوشی و مهارتهای فنی است. با استفاده از هوش هیجانی میتوان با کنترل و مدیریت صحیح احساسات به سمت افزایش راندمان کاری حرکت نمود.
دو روانشناس به نامهای جان مایر و پیتر سالووی در دهه ۱۹۹۰ میلادی برای اولین بار اصطلاح هوش هیجانی را مطرح کردند. آنها بر این نظر هستند افراد دارای هوش هیجانی بالا از قدرت بیشتری جهت کنترل عواطف و احساسات خود برخوردار هستند. آنها میتوانند عواقب و پیامدهای هر کدام از عواطف را تشخیص دهند. بدین وسیله میتوانند جهت انجام امور خود از این هوش به بهترین وجه استفاده کنند و نتیجه ی خوبی را در کارهای خود به دست آورند.
تاریخچه هوش عاطفی
ورود اصطلاح هوش هیجانی به سازمان و تشکیلات برای اولین بار توسط دانیل گلمن صورت گرفت. دانیل گلمن نویسنده کتاب «کار کردن به وسیله هوش هیجانی» است. او در این کتاب به خوبی توانسته است که مفهوم هوش هیجانی را ساده، روان و جامع بیان کند. گلمن هوش هیجانی را مجموعهای از تواناییها و استعدادهای فردی میداند که آن را در پنج حوزه و زمینه تقسیم بندی نموده است.
۱. خود آگاهی: بتوان به تشخیص و آگاهی درستی از هیجانها و احساسات خود دست یافت.
۲. خود مدیریتی: شخص باید قادر باشد هیجانها و احساسات خود را کنترل و مدیریت کند.
۳. خودانگیزشی: فرد توانایی انگیزه و روحیه دادن به خود را داشته باشد.
۴. دیگرآگاهی: فرد به درک درستی از عواطف و هیجانات دیگران رسیده باشد.
۵. دیگر مدیریتی: شخص قادر به کنترل احساسات و هیجانهای دیگران در ارتباط با خود باشد.
افراد صاحب کسب و کار از اصطلاح هوش هیجانی به خوبی استفاده میکنند؛ به گونهای که آن را یک مؤلفه اصلی برای موفقیت در کسب و کارهای خود میدانند.
نقش EQ و استخدام در شرکت
در واقع هر شخصی با وجود EQ یا هوش هیجانی بالای خود میتواند به تلاش و موفقیت چشمگیری دست پیدا کند. شخص میتواند به میزان EQ خود توانایی و قابلیتهای ارتباط با دیگران را دارا است. انجام تست شخصیت شناسی MBTI بهترین تست و سنجش جهت ارزیابی تعامل و سازش با دیگران است.
نویسندگان بسیاری مقالات متنوعی را در مورد راهکارهای بالا بردن هوش هیجانی نوشتهاند که میتوان از آنها با توجه به شرایط خود استفاده نمود. مدیران کسب و کارها برای آنکه بتوانند مسیر پیشرفت و ترقی شرکت خود را هموارتر سازند، از کارمندان با EQ بالا بهره میگیرند.
کارمندان با EQ بالاتر توانایی بیشتری در همکاری و کار گروهی دارند. این نوع افرادی به راحتی خود را با شرایط وفق میدهند و به نوعی منعطف هستند. مدرک تحصیلی تضمین کننده ی موفقیت و برتری یک کارمند نیست؛ بلکه برخورداری از هوش اجتماعی و هیجانی بالای اوست که میتواند سطح پیشرفت و ترقی او را تعیین نماید.
به همان اندازه که استفاده از فناوریها و تکنولوژیهای روز دنیا میتواند عاملی موثر در موفقیت شرکت باشد؛ برخورداری کارمندان از هوش هیجانی بالا نیز یک مؤلفه بسیار تاثیرگذار در ترقی شرکت محسوب میشود.
اهمیت هوش هیجانی (EQ) از منظر دانیل گلمن
دانیل گلمن کتابی را با عنوان “هوش هیجانی (EQ) چرا از IQ مهمتر است؟” تالیف نموده است. گلمن در این کتاب هوش هیجانی را متشکل از پنج توانایی میداند. اگر کارفرما هستید؛ جهت استخدام کارمندان خود برخورداری از این پنج ویژگی را اصل بدانید.
خود آگاهی: مطمئناً اگر کارمندی به نقاط ضعف و قوت خود واقف باشد، بهتر میتواند مسیر شغلی خود را طی نماید. او به دلیل آگاهی از خود بهتر میتواند انتقادات را بپذیرد و در جهت رفع و اصلاح آنها بکوشد.
خود تنظیمی: خود تنظیمی به این معناست که بتوان واکنشهای طبیعی خود را به شیوهای مطلوب نشان داد. اگر شخصی از توانایی خود تنظیمی برخودار باشد، میتواند به راحتی رفتار و احساسات خود را به شیوهای معقول و منطقی بروز دهد.
انگیزه: یکی از عوامل رهایی دهنده افراد از مشکلات و سوق آنها به سمت ترقی و پیشرفت انگیزه است. انگیزه مانع از خودباختگی و رکود افراد است. داشتن انگیزه و امید به عبور از شرایط سخت و دشوار یک فاکتور مهم در پذیرش مدیریت منابع انسانی به شمار میرود.
همدلی: اینکه یک شخص بتواند با دیگران یک ارتباط خوب داشته باشد و احساسات آنها را درک کند یکی از امتیازات او به شمار میآید. برخورداری از حس همدردی به معنای اهمیت قائل شدن به افراد و ارزش قائل شدن برای احساسات آنها است.
ارتباطات انسانی: توانایی برقراری ارتباط با دیگران و تعاملی سازنده از دیگر تواناییهای افراد دارای EQ بالا است. احترام به دیگران و حس لذت از همکاری با همکاران خود پایه و اساس کار آنها است. در کارهایشان، حس خیرخواهی و میل به ترقی و پیشرفت دیگر همکاران خود موج میزند.
باید به این نکته توجه داشت در صورت استخدام کارمندان با هوش هیجانی بالا باید متناسب با آنها رفتار و برخورد کرد.
در زمانهای گذشته شغل برای تامین نیازهای زندگی در نظر گرفته میشد. اما در عصر حاضر نگاه به شغل از این منظر عبور کرد و علاوه بر درآمد حاصل از آن به نکات دیگری نیز توجه میکنند. چرا که در زمان حال برعکس گذشته اخراجیهای بسیاری صورت میگیرد. به همین دلیل افراد دوست دارند که شغل آنها تضمینی باشد و نگرانی از بابت بیکار شدن نداشته باشند.
کارمندان از کار خود انتظارات خاصی دارند که کارفرما باید به آنها توجه داشته باشد. توجه کارفرما به هوش هیجانی و نیازهای احساسی کارمندان خود در رویه و عملکرد کاری آنها بسیار تاثیرگذار است.
هوش هیجانی (EQ) میزان توانمندی شما در درک دیگران و عوامل انگیزشی برای آنها و چگونگی همکاری با آن افراد است.
برای بیشتر مردم در دستيابی به موفقیتهای شغلی و پیشرفت، هوش هیجانی (EQ) مهمتر از بهرهی هوشی (IQ) است. امروزه موفقیت و پیشرفت کاری انسان وابسته به توامندی او در دریافت سیگنالهای ذهنی دیگران و مقابلهی صحیح با آن است.
به همین جهت با توجه به پیشرفت اقتصاد در جهان، لازم است تا هرکدام از ما به کسب مهارتهای مربوط به هوشهیجانی رشدیافته بپردازیم تا بهتر دیگران را درک کنیم، با آنها همدلی داشته باشیم و مذاکره کنیم. در غیر این صورت موفقیت در زندگی روزمره و کاریمان دچار افت میگردد.
طبق گفتهی هوارد گاردنر، تئوریسین تاثیرگذار هاروارد، هوشهیجانی میزان توانمندی شما در درک دیگران و عوامل انگیزشی برای آنها و چگونگی همکاری با آن افراد است. ۵ دستهی اصلی هوش هیجانی توسط محققان این زمینه شناسایی شده.
درک ۵ دستهی اصلی هوش هیجانی (EQ)
۱) خودآگاهی: توانایی شناسایی احساسات حین اینکه اتفاق میافتند کلید هوش هیجانی (EQ) شماست. دستیابی به خوآگاهی نیازمند آن است که شما با احساست واقعی خود همراهی کنید. اگر شما احساسات خود را تشخیص دهید میتوانید آنها را مدیریت کنید. دو مبنای اصلی خودآگاهی عبارت است از:
۲) خود تنظیمی: شما معمولاً سلطه کمی روی تجربیات هیجانی خود دارید. البته شما میتوانید توسط روشهایی برای کاهش هیجانات منفی چون خشم، اضطراب یا افسردگی میزان ماندگاری احساسات خود را حدس بزنید. برخی از این روشها شامل نگاه کردن به موقعیت با دید مثبت یا قدم زدن و مراقبه و یا دعا کردن است. خود تنظیمی مستلزم موارد زیر است:
۳) انگیزه: برای ایجاد انگیزه جهت رسیدن به هر موفقیتی احتیاج به اهداف دقیق و رفتاری مثبت دارید. اگرچه ممکن است شما استعداد قبلی در رفتار مثبت یا منفی داشته باشید، همیشه میتوانید به کمک تمرین و تلاش مثبت فکر کنید. اگر دچار افکار منفی محتمل شدید، میتوانید برای دستیابی به اهداف خود با دید جدید به آن ها بنگرید. انگیزش از موارد زیر تشکیل شده است:
۴) همدلی: قابلیت تشخیص اینکه مردم چه احساسی دارند، برای پیشرفت شغلی و زندگی شما لازم است. هرچه در تشخیص احساسات و علامتهایی که افراد میدهند مهارت بیشتری داشته باشید، شما نیز کنترل بهتری روی سیگنالهایی که به آنها میفرستید دارید. یک فرد همدل مهارتها و قابلیتهای زیر را داراست:
۵) مهارت اجتماعی: دستیابی به مهارت روابط میانفردی مفید، برابر با موفقیت در زندگی و شغل شماست. امروزه در عصر ارتباطات همه ی افراد دسترسی سریع به دانش تکنولوژی دارند. پس مهارتهای انسانی امروزه با توجه به نیاز هوش هیجانی (EQ) بالاتر جهت درک و همدلی و برقراری ارتباط با دیگران از اهمیت بیشتری برخوردار است. مهمترین مهارتها عبارتاند از:
چه عواملی موجب شکست افراد با بهرهی هوشی (IQ) بالا و موفقیت افراد با بهرهی هوشی متوسط میشود؟
اینکه شما در زندگی و شغل خود چه مقدار موفق هستید به هر دو نوع هوش وابسته است و بهرهی هوشی به تنهایی کفایت نمیکند و هوش هیجانی نیز حائز اهمیت است. در حقیقت روانشناسان به طور معمول در موارد موجب موفقیت، اتفاق نظر داشته و اعتقاد دارند که بهرهی هوشی ۱۰ تا ۲۵ درصد در آن تاثیرگذار بوده و درصد باقیمانده به سایر عوامل از جمله هوش هیجانی وابسته است.
منبع: psychcentral
با سلام – ضمن تشکر از مطلب خوبتان پاراگراف دوم ظاهرا نسبت به مطلب ارائه شده ارتباطی ندارد. مطلب مربوط به برنامه ریزی است:
«برنامهریزی یک سلسله عملیات منظم، سیستماتیک و مرتبط با یکدیگر است که به منظور دستیابی به یک سری اهداف معین و مشخص توسط یک نهاد، سازمان و یا دولت برای مدتی معین انجام میگیرد. مدیران با ایدهی دستیابی به اهداف سازمان، در فرآیند برنامهریزی شرکت میکنند. برنامهای خوب است که بتواند آنها را در تکمیل این اهداف سازمانی یاری دهد. در این مقاله به بررسی برخی از ویژگیهایی که یک برنامهریزی خوب باید داشته باشد میپردازیم.»
سلام و وقت بخیر. ممنون از توجهتون. اصلاح شد.