Rokh Management Consulting

اهداف مدیریت تغییر چیست؟

مدیریت تغییر شامل عناصر رهبری‌محور برای تغییرات گسترده در یک سازمان است. این مفهوم در واقع جزء مهمی از روان‌شناسی صنعتی-سازمانی به شمار می‌رود. مدیریت تغییر همچنین با بسیاری از رشته‌های دیگر از جمله:

  • فناوری اطلاعات
  • کسب‌وکار و صنعت
  • آموزش و پرورش
  • سازمان‌های دولتی و بسیاری موارد دیگر ارتباط نزدیکی دارد.

انواع بی‌شماری از تغییرات گسترده وجود دارد که می‌توانند به این شکل توسط مدیریت ارشد هدایت شوند. در دنیای تجارت امروز، شاهد انواع رایج‌تری از تغییر هستیم.

در ادامه به برخی از رایج‌ترین اهداف مدیریت تغییر اشاره می‌کنیم.

مدیریت تغییر چیست؟

فهرست مطالب

پیش از آنکه بتوانیم برخی از مهمترین اهداف مدیریت تغییر را درک کنیم، ابتدا باید بفهمیم که مدیریت تغییر چیست.

مدیریت تغییر به فرآیندی رهبری‌محور برای ایجاد تغییرات گسترده در یک سازمان اشاره دارد. این مفهوم، ساختاری است که از طریق آن، تغییرات سازمانی رخ می‌دهد. افراد در نقش‌های رهبری از ابزارهای مختلفی برای حمایت از کارکنان در ایجاد تغییرات مثبت در نحوه انجام کارشان استفاده می‌کنند.

نکته کلیدی این است که این یک فرآیند رهبری‌محور است. همه افراد در یک سازمان منحصر به فرد هستند. در حالی که تغییراتی که هر کارمند باید انجام دهد نیز منحصر به فرد است، اما این فرآیندهای تغییر مبتنی بر فرد باید از جایی آغاز شود. این «جایی» همان افراد زیر هستند:

  • مدیران
  • مدیران اجرایی
  • مالکان
  • سایر ذینفعان

مدیریت تغییر در سه سطح مختلف اتفاق می‌افتد:

  • فردی
  • سازمانی
  • سازمانی-بنگاهی

مدیریت تغییر در سطح فردی مستلزم حمایت خوب از کارکنان برای ایجاد تغییر است. این بدان معناست که مدیران باید درک کنند که چگونه از کارکنان حمایت کنند. همچنین باید موارد زیر را درک کنند:

  • کارکنان چه ابزارهایی ممکن است نیاز داشته باشند
  • چگونه باید کارکنان را به تغییر مثبت تشویق کرد
  • چه زمانی باید برای اعمال تغییرات فشار آورد و غیره.

برای کمک به افراد در دستیابی به تغییر و ماندگاری این تغییرات در درازمدت، بسیاری از سازمان‌ها از مدل ADKAR استفاده می‌کنند. این یک الگوی مخفف برای پنج نتیجه فردی مورد نیاز برای تغییر موفق فردی است:

  • آگاهی (Awareness)
  • میل (Desire)
  • دانش (Knowledge)
  • توانایی (Ability)
  • تقویت (Reinforcement)

به عبارت دیگر، برای اینکه تغییرات در سطح فردی رخ دهد، فرد باید:

  • از ضرورت تغییر آگاه باشد
  • تمایل به ایجاد تغییر مورد نیاز داشته باشد
  • دانش مورد نیاز برای ایجاد تغییر را درک کند
  • توانایی اجرای تغییر را داشته باشد
  • تقویت و انگیزه لازم برای ادامه دادن و ماندگار کردن تغییر را داشته باشد

اگرچه ایجاد تغییرات می‌تواند دشوار باشد، اما انجام آن با استفاده از این چارچوب، دستیابی به آن را بسیار آسان‌تر می‌کند.

در سطح سازمانی، مدیریت تغییر بر تصویر کلی تمرکز دارد. یعنی، مراحلی را که باید در سطح سازمانی برای حمایت از هر یک از افراد درگیر انجام شود، تشریح می‌کند.

بیایید مثالی بزنیم…

فرض کنید تیم مدیریت یک کسب‌وکار تغییرات خاصی را که باید انجام شود، شناسایی می‌کند. همچنین فرض کنید که آن‌ها افرادی را در سازمان شناسایی می‌کنند که تحت تأثیر تغییرات ضروری قرار خواهند گرفت.

برای تسهیل تغییر، تیم مدیریت ممکن است یک برنامه تغییر ایجاد کند که شامل موارد زیر باشد:

  • نحوه اطلاع‌رسانی تغییر به کارکنان
  • نحوه حمایت از کارکنان
  • لیستی از هرگونه ابزار یا آموزشی که ارائه خواهد شد
  • نحوه مدیریت انتقال از روش قدیمی انجام کار به روش جدید

و سپس سطح سازمانی-بنگاهی تغییر را داریم.

وقتی در مورد تغییر در سطح سازمانی-بنگاهی صحبت می‌کنیم، منظورمان تعهد سازمان به دنبال کردن تغییر برای ادامه رشد است. برای اطمینان از اینکه سازمان به حرکت رو به جلو و بهبود خود ادامه می‌دهد، این تعهد به تغییر باید بخشی از اساس کسب‌وکار باشد.

برای مثال، کل ساختار سازمانی باید بر رشد و تغییر تأکید داشته باشد، از جمله:

  • بیانیه مأموریت سازمان
  • شیوه‌ای که سازمان در آن ساختاردهی شده است
  • نقش‌ها و مسئولیت‌های کارکنان و مدیران
  • سایر ویژگی‌های ساختار سازمانی

با انجام این کار، افراد و تیم‌ها در سازمان تعهد ذاتی برای نه تنها پذیرش تغییر، بلکه دنبال کردن و پیشرفت بر اساس آن را خواهند داشت.

البته، هدف کلی از همه اینها به سادگی باز بودن در برابر تغییر است. این یک تعریف بسیار کلی است، اما صادق است.

اهداف مدیریت تغییر چیست؟ - مشاوره مدیریت رخ

اصول راهنمای مدیریت تغییر

همراه با سه سطح مدیریت تغییر، مفهوم دیگری نیز وجود دارد که عبارت است از هدایت مدیریت تغییر تحت مجموعه‌ای خاصی از اصول. اگرچه اصول دقیقی که تغییر را هدایت می‌کنند ممکن است از سازمانی به سازمان دیگر متفاوت باشد، اما ما می‌توانیم چند خط مشی مشترک را که این فرآیند را هدایت می‌کنند، شناسایی کنیم:

  • درک تغییر
  • برنامه‌ریزی برای تغییر
  • اجرای تغییر
  • ارتباط تغییر

بدیهی است که این فرآیند با درک واقعی اینکه چرا تغییر ضروری و مفید است، آغاز می‌شود. برای انجام این کار، رهبران یک سازمان ممکن است به موارد زیر توجه کنند:

  • چرا باید تغییر کنیم؟
  • نتایج کلیدی مورد نظر ناشی از تغییر چیست؟
  • مزایای تغییر چیست؟
  • کارمندان چگونه تحت تأثیر قرار خواهند گرفت؟
  • برای موفقیت‌آمیزتر کردن تغییر به چه چیزی نیاز داریم؟

توجه داشته باشید که توسعه این درک از تغییر:

  • کاملاً درون‌نگرانه است
  • آینده‌نگر است
  • بر روی «آنچه ممکن است اشتباه رخ دهد» تمرکز ندارد

در مرحله بعد، لازم است سازمان‌ها فرآیند تغییر را برنامه‌ریزی کنند.

ایجاد تغییرات عمده در سطح سازمانی به سادگی تعهد به تغییر نیست. در عوض، نیاز به یک مرحله برنامه‌ریزی طولانی و دقیق وجود دارد که در طی آن فرآیند اجرای تغییرات کاملاً مورد بررسی و مدیریت قرار می‌گیرد.

بخش دیگری از فرآیند برنامه‌ریزی تغییر، اطمینان از پذیرش تغییرات پیشنهادی توسط ذینفعان است. به هر حال، تغییر بدون پذیرش افرادی که تحت تأثیر تغییرات قرار خواهند گرفت، اتفاق نمی‌افتد.

در مرحله اجرا، مسئولان ایجاد تغییرات باید به موارد زیر توجه کنند:

  • چگونه برای تغییر حمایت و انگیزه ایجاد کنیم؟
  • چگونه می‌توانیم به نظرات مردم توجه داشته باشیم؟
  • چگونه می‌توانیم احساسات و نظرات مردم را در مورد تغییر مدیریت کنیم؟
  • ذینفعان چه کسانی هستند و نقش آنها چیست؟
  • چه آموزشی، در صورت لزوم، باید انجام شود؟

بنابراین، مرحله اجرا فقط در مورد اجرای تغییرات نیست. در عوض، فرآیندی است که در طی آن سطوح مختلفی از پرسش‌گری باید رخ دهد. باز هم، اگر نتوانید افرادی را که تحت تأثیر تغییر قرار می‌گیرند، همراه کنید، مدیریت تغییر بسیار دشوارتر می‌شود.

در نهایت، برقراری ارتباط در مورد تغییر برای مدیریت تغییر حیاتی است. این مؤلفه‌ای است که به شما امکان می‌دهد تغییرات پیشنهادی را به چشم‌انداز آینده سازمان مرتبط کنید. همانطور که قبلاً اشاره شد، پیوند دادن تغییر به بیانیه مأموریت یا اهداف سازمان، به ذینفعان کمک می‌کند تا درک کنند که چگونه و چرا تغییر مرتبط و مهم است.

البته، برقراری ارتباط در مورد تغییر مستلزم آن است که شما کاملاً واضح باشید. دشمنان تغییر سوءتفاهم‌ها و سؤالات باقی‌مانده هستند. هر چه نیاز به تغییر و نتایج آن را واضح‌تر بیان کنید، بهتر است.

اهداف مدیریت تغییر چیست؟ - مشاوره مدیریت رخ

رایج ترین اهداف مدیریت تغییر

حالا که درک بهتری از ماهیت مدیریت تغییر و همچنین اصولی که به هدایت آن کمک می‌کنند، به دست آوردیم، می‌توانیم در مورد برخی از رایج ترین اهداف رایج مدیریت تغییر بحث کنیم.

به خاطر داشته باشید که موارد زیر لیست کاملی نیستند. با این حال، آن‌ها بینشی در مورد اهداف مدیریت تغییر ارائه می‌دهند که تقریباً در هر سازمانی قابل اعمال هستند.

۱. ایجاد فرهنگ نوآوری

کمبودهای فرهنگی و نگرش کلی نیروی کار می‌تواند تقریباً هر هدف دیگری از مدیریت تغییر را که یک شرکت ممکن است در نظر داشته باشد، با مشکل مواجه کند. بنابراین، هدف ایجاد یک فرهنگ سازمانی نوآورانه و سازنده‌تر، هدفی بسیار رایج است.

اگرچه این هدف ممکن است ساده به نظر برسد، اما در واقع دستیابی به آن می‌تواند بسیار پیچیده باشد. عناصر مهم این نوع تغییر می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • به‌روزرسانی سیستم‌های تشویقی و تنبیهی
  • تغییرات در تکنیک‌های استخدام
  • اشکال جدید ارتباطات داخلی

به همین ترتیب، سازمان‌ها ممکن است روش‌های برگزاری جلسات را تنظیم کنند، لباس فرم و سایر تجهیزات کارکنان را به‌روز کنند و برنامه‌های آموزشی جدیدی برای کارکنان ایجاد کنند.

ممکن است به نظر برسد که این فعالیت‌ها وجه اشتراک کمی دارند. عامل پیونددهنده آن‌ها، تمرکز بر آینده و ایجاد حمایت از نوآوری در تمام ارکان سازمان است.

۲. تغییر و به‌روزرسانی بهترین شیوه‌ها

«بهترین شیوه‌ها» اصطلاحی است که برای تعریف بهترین و توصیه‌شده‌ترین روش انجام یک فعالیت خاص در یک شرکت به کار می‌رود. تقریباً برای هر فعالیتی می‌توان یک «بهترین شیوه» وجود داشته باشد و در بسیاری از موارد، آن‌ها در واقع پروتکل‌های الزامی هستند.

در حالی که بهترین شیوه‌ها، کارمندان را در نحوه انجام وظایف راهنمایی می‌کنند، همین کیفیت و قدرت آن‌ها را به هدف اصلی تغییر تبدیل می‌کند؛ همانطور که رهبری ارشد مناسب می‌داند. تغییر در اینجا می‌تواند منجر به مزایای بزرگی شود. با این حال، تغییرات بیش از حد یا خیلی منظم نیز می‌توانند مشکلات خاص خود را ایجاد کنند.

با در نظر گرفتن این موضوع، شاید بهتر باشد این را به عنوان یک هدف بلندمدت در نظر بگیرید که کمتر از سایر اهداف موجود در این لیست مورد بازبینی قرار می‌گیرد. به عنوان مثال، دفترچه راهنمای کارکنان، رویه مناسب برای گزارش یک مشکل به مدیریت را شرح می‌دهد. اما این رویه دائماً در حال تغییر و به‌روزرسانی است. به راحتی ممکن است کارمندان متوجه نشوند که پروتکل به‌روزرسانی چه مواردی را شامل می‌شود. این موضوع به نوبه خود منجر به سردرگمی و سرخوردگی می‌شود. در نهایت، کارمندان ممکن است مسائل را به اطلاع مدیریت نرسانند.

بنابراین، تغییر و به‌روزرسانی سیاست‌های بهترین شیوه‌ها، به عنوان بخشی از فرآیند مدیریت تغییر سازمان، ایده‌ی هوشمندانه‌ای است. اما نباید در فواصل کوتاه مدت و مدام صورت بگیرد.

۳. ایجاد نقاط عطف و برنامه‌های تشویقی

مشوق‌ها می‌توانند نیروی محرکه نهایی در عملکرد باشند. برای اینکه یک نیروی کار را برای انجام بهترین کارشان تشویق کنید، باید با مشوق‌های هوشمند به درستی هدایت شوند.

در اینجا، یکی دیگر از اهداف نسبتاً رایج مدیریت تغییر، به‌روزرسانی نحوه پاداش دادن به کارکنان برای تلاش‌هایشان است. به عنوان مثال، یک روش خلاقانه برای ایجاد انگیزه، ایجاد یک سیستم نقاط عطف است. سپس کارمندانی که به نقاط عطف خاصی می‌رسند یا بخشی از تحقق نقاط عطف بزرگ‌تر و پیچیده‌تر هستند، مورد شناسایی و پاداش قرار می‌گیرند. این، الگویی برای دیگران می‌شود که باید دنبال کنند.

۴. تغییر شیوه‌های آموزش

شیوه‌های آموزشی یکی دیگر از حوزه‌های حیاتی کسب و کار است که مطمئناً در صورت مناسب بودن شرایط، مستعد تغییر است.

آموزش، صحنه‌ای را برای آنچه کارمندان می‌دانند و می‌توانند انجام دهند، تنظیم می‌کند. این فضا، انتظارات را تعیین می‌کند – هم از طرف آن‌ها و هم از طرف مدیریت برای رفتار و عملکرد کارکنانشان.

به عنوان مثال، اگر خروجی کارکنان با نیازهای سازمان مطابقت نداشته باشد، به احتمال زیاد این حوزه به کانون برخی از تلاش‌های مدیریت تغییر تبدیل می‌شود. این ممکن است به‌روزرسانی فرآیندهای جذب و آموزش کارکنان برای اطمینان از آگاهی کارکنان جدید از اهداف سازمان باشد.

همانطور که در بخش رهنمودهای ارتباطی مورد بحث قرار گرفت، اگر به طور واضح بیان نکنید که چه چیزی مورد نیاز است یا انتظار می‌رود، برای افراد دشوار است که انتظارات شما را برآورده کنند. تغییر شیوه‌های آموزشی به حداکثر رساندن شانس کارکنان برای برآورده کردن و فراتر رفتن از انتظارات سازمان کمک می‌کند.

۵. جابه‌جایی پایگاه مشتری هدف

پایگاه مشتری نیز برای هر کسب و کار موفق بسیار مهم است. هدف‌گیری گروه صحیح برای محصولات و خدمات، چه باشد:

  • یک گروه سنی خاص،
  • جنسیت
  • فرهنگ
  • اندازه فیزیکی
  • نگرش یا فلسفه شخصی
  • هر ویژگی دیگری

از اهمیت بالایی برخوردار است.

اما گاهی اوقات، یک سازمان در حین ارزیابی نیاز به تغییر، ممکن است متوجه شود که مشتریان اشتباهی را هدف قرار داده است. به عنوان مثال، یک شرکت پوشاک زنانه و بچه‌گانه به جای اینکه تبلیغات خود را روی مادران ۳۰ ساله متمرکز کند،  به سراغ بازار هدف بهتر، زنان ۲۰ ساله می‌رود.

موضوع این است که مدیریت تغییر، اگرچه بخش زیادی از آن می‌تواند داخلی یک سازمان باشد، می‌تواند تغییرات خارجی در نحوه «برخورد» شرکت یا سازمان با مشتریان خود نیز داشته باشد. اما اینکه تغییر در داخل، خارج یا هر دو اتفاق بیفتد، هدف نهایی همچنان حرکت رو به جلوی شرکت در یک جهت مثبت است.

مدیریت تغییر دشوار است، اما ارزشش را دارد

اگرچه این مقاله شرح نسبتاً ساده‌ای از فرآیندهای مدیریت تغییر ارائه می‌کند، اما این فرآیند بسیار پیچیده‌ای است که افراد زیادی در سطوح مختلف سازمان را درگیر می‌کند.

ایجاد تغییر می‌تواند سال‌ها طول بکشد و اجرای و نگهداری آن به هزاران ساعت کار نیاز داشته باشد. اما پاداش‌هایی که یک سازمان می‌تواند به دست آورد، مطمئناً ارزش صرف این:

  • زمان
  • انرژی
  • پول

را دارد.

در نتیجه، مدیریت رهبری‌محور تغییرات بزرگ، بخش مهمی از هر کسب و کاری است. همانطور که متخصص توزیع فوربس، گلن لوپیس، توضیح می‌دهد، چنین توانایی در تغییر و سازگاری مهم است، اما همچنین نیازمند آن است که «رهبری – در تمام سطوح – باید در هدف و تمرکز کاملاً شفاف باشد».

در حالی که قطعاً در این موضوع مسائل بیشتری وجود دارد، اینها اصول اولیه مدیریت تغییر هستند، که امروزه جزء مهمی از روان‌شناسی صنعتی-سازمانی و همچنین بسیاری از رشته‌های تجارت پیشرو به شمار می‌رود.

ابزارها

نوشته‌های تازه

آخرین دیدگاه‌ها

دسته‌ها

تازه ها

YektanetPublisher

انتشار در شبکه‌های اجتماعی!

دیدگاه خود را بنویسید

رفتن به بالا