مدیریت: فرآیندی پویا و چندوجهی
فهرست مطالب
- 1 مدیریت: فرآیندی پویا و چندوجهی
- 2 اصول مدیریت پنجگانه
- 2.1 برنامهریزی: نقشهراه موفقیت
- 2.2 سازماندهی: همسو کردن نیروها برای رسیدن به هدف
- 2.3 تأمین نیروی انسانی: انتخاب مهرههای کلیدی سازمان
- 2.4 هدایت: دمیدن روح حرکت در سازمان
- 2.5 کنترل: سنجش برای اطمینان از حرکت در مسیر درست
- 2.6 داشبورد کالاهای مصرفی تندگردش – Brand and Product Portfolio Analysis Power BI Template
- 2.7 بسته کامل شرح شغلی برای سازمان ها و شرکت ها
- 2.8 داشبورد مدیریت فروش، مشتری، محصول، مالی و حسابداری
- 2.9 داشبورد شاخص های کلیدی عملکرد تولید و برنامه ریزی | KPI
- 2.10 داشبورد تولید، برنامه ریزی تولید، نگهداری و تعمیرات
- 2.11 داشبورد فروش و بازاریابی – Sales Dashboard in Power BI
- 2.12 قالب اکسل داشبورد درآمد و هزینه
- 2.13 بسته کامل فرم ها، شاخص ها و شرح شغل های کسب و کاری
- 2.14 قالب اکسل داشبورد مدیریت منابع انسانی
- 2.15 قالب اکسل داشبورد مدیریت کارکنان
- 2.16 داشبورد منابع انسانی – HR Analytics in Power BI
- 2.17 قالب داشبورد شاخص های مدیریت عملکرد منابع انسانی
- 2.18 داشبورد مالی و بهای تمام شده – Working Capital in Power BI
مدیریت را میتوان به عنوان فرآیندی اجتماعی تعریف کرد که در آن، مسئولیت برنامهریزی و تنظیم اقتصادی و کارآمد عملیات یک سازمان برای تحقق اهداف تعیینشده بر عهده افراد قرار میگیرد. این فرآیندی پویا است که از عناصر و فعالیتهای مختلفی تشکیل شده است. این فعالیتها با وظایف عملیاتی مانند بازاریابی، امور مالی، خرید و غیره متفاوت هستند. همچنین این فعالیتها برای هر مدیر، صرف نظر از سطح یا موقعیت وی، مشترک است. در این مطلب به معرفی اصول پنجگانه مدیریت میپردازیم.
متخصصان مختلف، وظایف مدیریت را به روشهای مختلفی دستهبندی کردهاند.
- جورج و جری: به عقیده جورج و جری، چهار وظیفه اصلی مدیریت عبارتند از: برنامهریزی، سازماندهی، اجرا و کنترل.
- آنری فایول: طبق نظر هنری فایول، مدیریت شامل پیشبینی و برنامهریزی، سازماندهی، فرماندهی و کنترل است.
- لوتر گولیک: لوتر یگولیک با ارائه کلمهمخفف “POSDCORB” وظایف مدیریت را به صورت زیر دستهبندی کرده است: برنامهریزی (P)، سازماندهی (O)، پرسنل (S)، هدایت (D)، هماهنگی (Co)، گزارشدهی (R) و بودجهبندی (B).
- کونتز و اودانل: اما بهطور گسترده، وظایف مدیریت طبق نظر کونتز و اودانل به پنج دسته تقسیم میشود: برنامهریزی، سازماندهی، پرسنل، هدایت و کنترل.
اگرچه از نظر تئوری، تفکیک وظایف مدیریت ممکن است مفید باشد، اما در عمل، این وظایف بهطور همپوشانی با یکدیگر عمل میکنند و بهشدت از یکدیگر جداییناپذیر هستند. هر وظیفه با وظایف دیگر درهم میآمیزد و عملکرد هر یک بر عملکرد دیگری تأثیر میگذارد.
اصول پنجگانه مدیریت به شرح زیر است:
اصول مدیریت پنجگانه
برنامهریزی: نقشهراه موفقیت
اولین اصل از اصول پنجگانه مدیریت برنامه ریزی است. برنامهریزی، به عنوان رکن اصلی مدیریت، بر تعیین مسیر آینده و تصمیمگیری از پیش در مورد مناسبترین اقدامات برای دستیابی به اهداف از پیش تعیینشده تمرکز دارد.
تعریف کونتز از برنامهریزی:
«برنامهریزی فرآیند تصمیمگیری پیش از اتفاق افتادن است، در مورد اینکه چه کاری را، چه زمانی و چگونه انجام دهیم. این فرآیند، شکاف بین موقعیت فعلی و جایگاه مطلوب ما را پر میکند.»
یک برنامه، نقشه راهی برای آینده است. برنامهریزی تمرینی برای حل مسئله و تصمیمگیری است. در واقع، برنامهریزی، تعیین مسیرهای اقدام برای دستیابی به اهداف مورد نظر است. بنابراین، برنامهریزی تفکری نظاممند در مورد روشها و ابزارهایی است که برای تحقق اهداف از پیش تعیینشده به کار میروند.
برنامهریزی برای اطمینان از بهرهبرداری مناسب از منابع انسانی و غیرانسانی ضروری است. این فرآیند همهگیر، فعالیتی ذهنی است و به جلوگیری از سردرگمی، ابهام، ریسک، اتلاف منابع و غیره کمک میکند.
سازماندهی: همسو کردن نیروها برای رسیدن به هدف
سازماندهی، فرآیند گردهم آوردن منابع فیزیکی، مالی و انسانی و ایجاد روابط سازنده بین آنها برای دستیابی به اهداف سازمان است.
تعریف هنری فایول از سازماندهی:
«سازماندهی یک کسبوکار، یعنی تأمین هر آنچه برای عملکرد آن مفید است؛ مانند مواد خام، ابزار، سرمایه و نیروی انسانی.»
سازماندهی یک کسبوکار شامل تعیین و تأمین منابع انسانی و غیرانسانی برای ساختار سازمانی است. سازماندهی به عنوان یک فرآیند شامل موارد زیر میشود:
- شناسایی فعالیتها
- طبقهبندی و گروهبندی فعالیتها
- تعیین وظایف
- تفویض اختیار و ایجاد مسئولیت
- هماهنگسازی روابط اختیار و مسئولیت
تأمین نیروی انسانی، به عنوان فعالیتی برای چیدن درست مهرههای سازمان، در سالهای اخیر به دلیل پیشرفت فناوری، افزایش وسعت کسبوکارها، پیچیدگی رفتار انسانی و … اهمیت بیشتری یافته است.
هدف اصلی تأمین نیروی انسانی، قرار دادن فرد مناسب در جایگاه مناسب است؛ به عبارت دیگر، چیدن مهرهها در جای درست خودشان.
تعریف کونتز و اودانل از تأمین نیروی انسانی:
«وظیفه مدیریتی تأمین نیروی انسانی، شامل مدیریت ساختار سازمانی از طریق انتخاب، ارزیابی و توسعه صحیح و مؤثر پرسنل برای پر کردن نقشهای طراحیشده در ساختار است.»
تأمین نیروی انسانی شامل فعالیتهای زیر میشود:
- برنامهریزی نیروی انسانی: برآورد نیروی انسانی مورد نیاز، شامل جستجو، انتخاب افراد و جایگذاری درست آنها در سازمان.
- استخدام، انتخاب و جایگذاری: فرایندی که طی آن سازمان منابع بالقوه نیروی انسانی را جذب کرده، از بین آنها افراد واجد شرایط را انتخاب میکند و سپس آنها را در مشاغل مناسب قرار میدهد.
- آموزش و توسعه: فرآیندی مستمر برای ارتقای دانش، مهارت و توانمندی کارکنان به منظور بهبود عملکرد آنها در جهت تحقق اهداف سازمان.
- جبران خدمات: پرداختهای مالی و غیرمالی که سازمان در قبال خدماتی که کارکنان ارائه میدهند به آنها پرداخت میکند.
- ارزیابی عملکرد: فرآیندی برای سنجش و اندازهگیری عملکرد واقعی کارکنان در مقایسه با عملکرد مورد انتظار.
- پاداش و انتقال: ارتقای شغلی و انتقال کارکنان به بخشهای دیگر سازمان بر اساس شایستگی و نیازهای سازمان.
هدایت: دمیدن روح حرکت در سازمان
هدایت، بخشی از وظایف مدیریت است که با به کار انداختن روشهای سازمانی برای دستیابی کارآمد به اهداف سازمان سروکار دارد. هدایت را میتوان جرقه حیات سازمان دانست؛ زیرا برنامهریزی، سازماندهی و تأمین نیروی انسانی تنها مقدماتی برای انجام کار هستند. هدایت، جنبهای بین فردی از مدیریت است که مستقیماً با تأثیرگذاری، راهنمایی، نظارت و انگیزش زیردستان برای دستیابی به اهداف سازمانی سروکار دارد. هدایت دارای عناصر زیر است:
- نظارت: نظارت به معنای نظارت بر کار زیردستان توسط مافوق آنها است. این عمل، شامل مشاهده و هدایت کار و کارکنان است.
- انگیزش: انگیزش به معنای ایجاد الهام، تحریک یا تشویق زیردستان برای انجام کار با جدیت است. برای این منظور میتوان از مشوقهای مثبت، منفی، مالی و غیرمالی استفاده کرد.
- رهبری: رهبری را میتوان فرآیندی تعریف کرد که طی آن مدیر، کار زیردستان را در جهت مطلوب هدایت و تحت تأثیر قرار میدهد.
- ارتباطات: ارتباطات، فرآیند انتقال اطلاعات، تجربه، عقیده و غیره از فردی به فرد دیگر است. ارتباطات، پل ایجاد تفاهم است.
کنترل: سنجش برای اطمینان از حرکت در مسیر درست
در نهایت، آخرین اصل از اصول پنجگانه مدیریت کنترل است. کنترل، به معنای اندازهگیری میزان دستیابی به اهداف در مقایسه با استانداردها و اصلاح انحرافات احتمالی برای اطمینان از دستیابی به اهداف سازمانی است.
هدف کنترل، اطمینان از انجام همه امور مطابق با استانداردها است. یک سیستم کنترل کارآمد به پیشبینی انحرافات قبل از وقوع آنها کمک میکند.
تعریف تئو هایمن از کنترل:
«کنترل فرآیند بررسی پیشرفت مناسب یا نامناسب به سمت اهداف و در صورت لزوم، اقدام برای اصلاح هرگونه انحراف است.»
تعریف کونتز و اودانل از کنترل:
«کنترل، اندازهگیری و اصلاح فعالیتهای عملکردی زیردستان به منظور اطمینان از حصول به اهداف و برنامههای مورد نظر سازمان است.»
بنابراین، کنترل شامل مراحل زیر است:
- تعیین استانداردهای عملکرد
- اندازهگیری عملکرد واقعی
- مقایسه عملکرد واقعی با استانداردها و یافتن انحرافات احتمالی
- اقدام اصلاحی
نتیجه گیری
به عنوان یک مدیر، برای دستیابی به رضایت شغلی بیشتر و موفقیت در حرفه خود، باید خود را با چشمانداز، رسالت، استراتژیها، رهبری، سیستمها، ساختار و فرهنگ سازمان خود هماهنگ کنید. در تمام کارهایی که انجام میدهید، با افراد منصفانه و صادقانه رفتار کنید و تمام تلاش خود را برای پیروی و پذیرش اصول اخلاقی و ارزشهای محوری سازمان خود و همچنین ارزشهای خودتان به کار بگیرید. گفتهها و کردار شما باید همسو باشد و به یاد داشته باشید که افراد شما را زیر نظر دارند و نحوه عملکردتان را مشاهده میکنند. حداکثر تلاش خود را برای تیمها، سازمان و مشتریان خود به کار گیرید. یک مدیر مؤثر باشید تا به نتایج عملکردی مطلوب برای سازمان خود دست یابید و اعتماد و روابط مثبت با کارکنان خود ایجاد کنید.
مظاهری میگه:
Mz میگه:
مشاوره مدیریت رخ میگه: