هوشمندی استراتژیک که رویکردی جدید در مدیریت استراتژیک است، از زبان اندیشمندان این حوزه بدین شکل تعریف میشود: «جمعآوری، تحلیل و نشر اطلاعاتی که در شکل دادن به استراتژی کسب و کار موثر هستند». این رویکرد بر اساس شناسایی سیگنال های حساس در تغییرات صنعت و بازار و همچنین اطلاعات مفید کسب و کار و در نهایت پردازش آن ها شکل میگیرد. این رویکرد در اصل با انجام عملیات گفته شده قصد دارد راهکارهای لازم را برای مواجهه با مشکلات به مدیران کسب و کار بدهد.
هدف نهایی هوشمندی استراتژیک، خلق و حفظ مزیت های رقابتی است. در ادامه به تعریف هوشمندی استراتژیک و مسائل پیرامون آن خواهیم پرداخت. اما مسئله مهمی که در این مقاله به آن پرداخته ایم، مفروضات بنیادین شکل دهنده این رویکرد میباشد. پس از آشنایی با این مفروضات سایر موارد مرتبط با این رویکرد را نیز به راحتی درک خواهید کرد.
مفروضات بنیادین هوشمندی استراتژیک
فهرست مطالب
- 0.1 مفروضات بنیادین هوشمندی استراتژیک
- 0.2 نظریه اندیشمندان
- 0.3 رشته های جمعآوری اطلاعات
- 0.4 کارکردهای هوشمندی استراتژیک
- 0.5 بررسی تفاوت های هوش، باهوش و هوشمندی
- 1 هوش استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا به آینده خود بهتر و دقیقتر نگاه کنند.
- 1.1 اهداف متفاوت
- 1.2 حال و آینده
- 1.3 شروع و عکس العمل
- 1.4 عام و خاص
- 1.5 دادههای دانهبندی شده
- 1.6 بسته کامل شرح شغلی برای سازمان ها و شرکت ها
- 1.7 داشبورد مدیریت فروش، مشتری، محصول، مالی و حسابداری
- 1.8 داشبورد مالی و بهای تمام شده – Working Capital in Power BI
- 1.9 داشبورد تولید، برنامه ریزی تولید، نگهداری و تعمیرات
- 1.10 قالب اکسل داشبورد مدیریت منابع انسانی
- 1.11 داشبورد منابع انسانی – HR Analytics in Power BI
- 1.12 داشبورد شاخص های کلیدی عملکرد تولید و برنامه ریزی | KPI
- 1.13 بسته کامل فرم ها، شاخص ها و شرح شغل های کسب و کاری
- 1.14 داشبورد فروش و بازاریابی – Sales Dashboard in Power BI
- 1.15 قالب اکسل داشبورد درآمد و هزینه
- 1.16 قالب داشبورد شاخص های مدیریت عملکرد منابع انسانی
- 1.17 قالب اکسل داشبورد مدیریت کارکنان
- 1.18 داشبورد کالاهای مصرفی تندگردش – Brand and Product Portfolio Analysis Power BI Template
اساس کار هوشمندی استراتژیک بر ایجاد تغییر در روش و برنامه های مدیریت استراتژی استوار است. حال منظور از این تغییرات، ایجاد هماهنگی میان کسب و کار و ماهیت پویای محیط خارجی و انبوه داده های کسب و کار میباشد. به عبارت دیگر، این رویکرد شکل جدیدی از برنامه ریزی استراتژیک است که کسب و کار با کمک آن میتواند در بازار متلاطم امروزی به موفقیت برسد. این رویکرد همچنین شعار «استراتژی ها در اجرا، دچار مشکل هستند» را رفع میکند.
هوشمندی استراتژیک را میتوان پاسخ مدیریت استراتژی در برابر پدیده های گسست محیط و داده های حجیم (Big Data)، دانست. در نتیجه این رویکرد بر اساس موارد زیر تشکیل شده است:
- اهمیت داده های کسب و کار و منبع ارزش آفرینی آن ها.
- عدم پایدار بودن محیط و طبیعی بودن رخ داد رویدادهای گسسته در صنعت و بازار.
- تمام رویدادها (حتی شگفتی ها) سیگنال های ضعیفی دارند که قبل از وقوع امکان کشف آن ها وجود دارد.
- چشم انداز برای مدت طولانی کاربرد ندارد بلکه اعتبار آن محدود است.
- دائمی بودن مسیرهای حرکت که در قالب استراتژی نمود پیدا میکنند و همچنین جریان طراحی.
نظریه اندیشمندان
اندیشمندان زیادی در رابطه با این مسئله صحبت کرده اند. اما تا به امروز تنها 3 اندیشمند موفق به ارائه تصویری درباره چیستی و چگونگی هوشمندی استراتژیک شده اند. که نظریات این 3 اندیشمند به شرح زیر است.
- لیبو ویتز، 2006: هوشمندی استراتژیک بیان کننده تغییرات به وجود آمده در اطلاعات و دانش است. مدیران سازمان میتوانند از آن برای تصمیم گیری های کلان استفاده کنند. زیرا این رویکرد بر چگونگی موقعیت یابی سازمان به منظور مقابله با چالش ها و فرصت های آینده برای رسیدن به موفقیت حداکثری، تاکید دارد.
- مارک ژو و کای، 2007: هوشمندی استراتژیک همان چیزیست که با ارائه اطلاعات رصد، تحلیل، آماده و معنابخشی شده به مدیران سازمان، باورها و اقدامات آن ها را دگرگون میسازد.
- مک داول، 2009: هوشمندی استراتژیک ترکیبی از ظرفیت منطقی، شناخت، خودآگاهی، یادگیری، دانش عاطفی، استدلال، طرح ریزی، خلاقیت، تفکر انتقادی و حل مسئله است که توانایی دریافت و تحلیل اطلاعات بازیابی شده در زمان مناسب و حفظ آن ها به عنوان دانش، برای انطباق رفتار با محیط را به مدیران سازمان میدهد.
علاوه بر 3 نظریه گفته شده، اندیشمندانی چون جوزسی باس، مک کوبی، کلیفورد ال نورمن، سی جین نورمن و ریچارد مارگولیس در سال 2013 از این رویکرد استفاده کردند. افراد مذکور در مقالاتی تحت عنوان « تحول در رهبری خدمات بهداشتی، راهنمای سیستم برای بهبود مراقبت از بیمار، کاهش هزینه ها و بهبود سلامت» و برای عمق دادن به رهبری مراقبت های بهداشتی از هوش استراتژیک استفاده کردند.
دمینگ چهار مولفه در رابطه با هوش استراتژیک ارائه داد؛ درک تنوع، تفکر سیستمی، درک شخصیت و درک دانش آفرینی. اندیشمندان مذکور فلسفه هوش رهبری را با چهار مولفه دمینگ پیوند دادند. مک کوبی نیز در سال 2015 کتاب خود در این زمینه را با عنوان « هوش استراتژیک، ابزارهای مفهومی برای پیشبرد تغییر» در دانشگاه آکسفورد منتشر کرد.
رشته های جمعآوری اطلاعات
همانطور که گفته شد، هوشمندی استراتژیک یک جریان دائمی است. در نتیجه جمعآوری اطلاعات یکی از موضوعات اساسی آن به حساب میآید. برای جمعآوری داده ها در این رویکرد پنج رشته یا دیسیپلین ارائه شده که از یک منظر شبیه به جمعآوری اطلاعات در امور نظامی و سرویس های اطلاعاتی میباشد. با توجه به عملکرد مثبت این دیسیپلین ها در تعیین استراتژی های هجومی و تدافعی، محققان همین دیسیپلین ها را در دنیای کسب و کار نیز بازآفرینی کرده اند. پنج دیسیپلین مذکور در دنیای کسب و کار به اشکال زیر تعریف شده اند:
- هوش منبع – باز (Open Source Intelligence – OSINT). به مجموعه وسیعی از اطلاعات و داده های در دسترس اشاره دارد. داده هایی که از رسانه ها (مجلات تخصصی، روزنامه ها، رادیو، تلویزیون و …)، سوابق و تجارت شغلی و دانشگاهی (مقالات، کنفرانس ها، مصاحبه ها، انجمن های تخصصی و …) و سایر منابع عمومی بدست میآیند. بسیاری از افراد میان این هوش و نرم افزارهای منبع باز تمایز قائل نمیشوند، در حالی که میان این دو هیچ ارتباطی وجود ندارد. این هوش به طور دقیق نشان میدهد که داده ها (ساختارمند / بدون ساختار) در کسب و کار ممکن است از منابع مختلف بدست آیند. از جمله منابع عمومی و پایگاه های داده موجود در سیستم های اطلاعاتی.
- هوش انسانی (Human Intelligence – HUMINT). در این هوش از نظرات و پیشنهادات تخصصی کارکنان و افراد ذینفع متخصص استفاده میشود. در نتیجه این هوش معرف دستهای از اطلاعات بدست آمده از منابع انسانی است.
- هوش سیگنال ها (Signal Intelligence – SIGINT). اغلب اطلاعات به صورت پراکنده و رمزگذاری شده هستند. هوش سیگنال ها با رمزگشایی داده ها به تحلیل و کشف رمزها و روندهای اطلاعات پراکنده و به ظاهر بی ربط پرداخته و اطلاعات ارزشمندی از آن ها بیرون میکشد.
- هوش سنجش و اثر (Measurement and Signature Intelligence – MASINT). این هوش به عنوان هوش فنی و عملی حاصل از تحلیل داده های بدست آمده شناخته میشود. هوش سنجش و اثر به شناسایی، ردیابی یا توصیف خصوصیات متمایز موضوعات هدف میپردازد. این هوش همچنین تمام ویژگی های متمایز مرتبط با منبع یا فرستنده را نیز شناسایی میکند. فعالیت نجوم شناسان و ستاره شناسان مثالی از هوش سنجش و اثر است. نجوم شناسان ابتدا مشاهدات خود را در طیف های الکترومغناطیسی متعدد (امواج رادیویی، مادون قرمز، نور مرئی، ماورا بنفش، اشعه ایکس و فراتر از آن) انجام میدهند. سپس با ترکیب این مشاهدات، تصاویر ترکیبی با رنگ های کاذب ایجاد کرده و به این وسیله تصویر کاملی از مشاهدات خود ارائه میدهند.
- هوش تصویری (Imagery Intelligence – IMINT). در هوش تصویری، اطلاعات با ارزش تجاری با استفاده از تصاویر شناسایی میشوند.
کارکردهای هوشمندی استراتژیک
یکی از مهمترین کارکردهای هوشمندی استراتژیک، کمک به مدیران کسب و کار در جهت حفظ و تقویت مزیت های رقابتی است. طبق تحقیقات انجام شده، هوش استراتژیک در قالب یک رویکرد برخی از ویژگی های خاص و منحصر به فرد رهبران موفق دنیا را بیان میکند. این ویژگی ها عبارتند از:
- پیشبینی: توانایی رفع چالش های کسب و کار و یا ایجاد گشایش در آن ها.
- بینش: توانایی تصویرسازی ایده آل مبتنی بر دوراندیشی و ایجاد زمینه مناسب برای اجرای آن با مشارکت دیگران.
- انگیزه: اجرای چشم انداز و ایجاد انگیزه همکاری در سایر افراد، به وسیله آن.
- مشارکت: توانایی ایجاد اتحاد استراتژیک میان افراد، گروه ها و حتی سازمان ها.
- تفکر سیستمی: توانایی درک، تلفیق و ادغام عناصر سازمان که به عنوان یک کل منسجم در جهت دستیابی به یک هدف مشترک فعالیت میکنند (مایکل مک کوبی،2017).
بررسی تفاوت های هوش، باهوش و هوشمندی
بیشتر افراد میان واژه های «هوش» «باهوش» و «هوشمندی» تمایز قائل نمیشوند و آن ها را یکی میدانند. اما شما به عنوان فرد علاقمند به این حوزه تخصصی باید حداقل تفاوت های معنایی میان این سه واژه را بدانید. هوش یک موجودیت و یک نتیجه است که معمولا در معانی رشد، پیشرفت و ترقی تجلی مییابد. باهوش صفتی است که به فرد دارای هوش اطلاق میشود. هوشمندی نیز رویکردی فرآیندی به هوش یا به عبارت دیگر رویکرد بکارگیرنده فرآیندهای هوش است.
بنابراین هوش یک موجودیت، چیستی و فعلیت است (مثل برنامه و بازار) و هوشمندی یک کارکرد، فرآیند و جریان بکارگیری هوش است (مثل برنامه ریزی، بازاریابی). دلیل انتخاب «هوشمندی استراتژیک» برای عنوان این مقاله نیز همین مطلب است. چرا که ما قصد داریم به کارکردها و به طور کلی فرآیند این رویکرد در کسب و کار و روش های پیاده سازی آن بپردازیم.
با توجه به مطالب گفته شده، در دنیای واقعی هوشمند کسی است که بتواند مسائل را با دقت ببیند، به خاطر بسپارد، در مواقع نیاز آن ها را بازیابی کند و با برقراری ارتباط میان آن ها مسئله به وجود آمده را حل کند. بنابراین هوشمندی 4 مولفه اصلی دارد: 1. کسب اطلاعات 2. بازیابی و به خاطر آوردن 3. استدلال، ایجاد ارتباط و خلاقیت 4. تفکر انتقادی و حل مسئله. با این حساب انتظار میرود هوشمندی به حل مسئله منجر شود.
لایه بعدی هوش سازمانی که در کنار سایر هوش های سازمانی باعث به وجود آمدن هوشمندی استراتژیک میشود، مدیریت دانش است. داده هایی که از طریق سیستم های اطلاعاتی بدست میآیند نیاز به پردازش دارند. مدیریت دانش همان ابزاری است که مدیران سازمان با کمک آن میتوانند دانش تخصصی موجود در درون شرکت را در جهت ایجاد نوآوری در محصولات و تعهد سازمانی در کارکنان بکار گیرند.
هوش کسب و کار در بهبود تصمیم گیری های سازمانی، با مدیریت عملکرد سازمان ارتباط دارد. این هوش به سازمان کمک میکند تا در برنامه ریزی استراتژیک و اجرای استراتژی ها، عملکردی هماهنگ داشته باشند.
هوش رقابتی لایه دیگری از هوش سازمانی در هوشمندی استراتژیک است که با استفاده از اطلاعات بدست آمده از دانش داخلی و خارجی و همچنین هوش کسب و کار، و تحلیل آن ها برنامهای منظم و ارزشمند برای مدیریت استراتژی ایجاد میکند. در نهایت تجمیع لایه های مذکور منجر به اتخاذ تصمیمات استراتژیک میشود.
از این رو میتوان گفت هوشمندی استراتژیک درباره فرآیندها، دانش تخصصی، عملکرد تجاری، رقبا و داده های محیطی اطلاعات دارد. این رویکرد با رویکردهای مدیریت درآمیخته و رهبری جهتگیری های آینده را در دست دارد.
هوش استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا به آینده خود بهتر و دقیقتر نگاه کنند.
هوش استراتژیک یا هوش راهبردی با هوش تاکتیکی در جنبههای مختلفی با یکدیگر تفاوت دارند. قبلاً در مورد تاکتیک و تکنیک صحبت کردیم و مطالب زیادی هم در مورد استراتژیهای مختلف نوشتهایم. در مطلب «۹ هوش گاردنر را بشناسیم؛ افراد باهوش چه کسانی هستند؟» به طور مفصل به انواع هوش پرداختیم و نشان دادیم که لزوما فقط کسانی که ریاضی و فیزیکی خوبی دارند باهوش نیستند. حالا در این مطلب قصد داریم کمی جزئیتر به این قضایا نگاه کنیم و به سراغ هوش استراتژیک و هوش تاکتیکی برویم و ۵ مورد از تفاوتهای اصلیشان را بیان کنیم.
اهداف متفاوت
یکی از تفاوتهای بین هوش استراتژیک یا هوش راهبردی با هوش تاکتیکی، اهداف آنها است. هوش استراتژیک به سازمانها کمک میکند تا به آینده خود بهتر و دقیقتر نگاه کنند. هدف اصلی آنها این است که اطلاعاتی را به کاربران بدهند تا بتوانند سیاستهای سازمان را شکل دهند. هوش تاکتیکی از طرفی به شرایط کنونی نگاه میکند و اطلاعاتی را به کاربر میدهد تا بتواند سیاستهای فعلی را عملی کنند.
حال و آینده
هوش استراتژیک به سازمان این امکان را میدهد تا چشماندازی به آینده داشته باشد تا بتواند الگوها و ترندهای آینده را تشخیص دهد. هوش راهبردی به تصمیمگیرندگان این امکان را میدهد تا براساس انتخابهای موجود، درآمدهای احتمالی شرکت را تخمین بزنند. هوش تاکتیکی از طرف دیگر، با زمان حال سروکار دارد؛ استراتژیهای تصمیمگیری گذشته، سازمان را به وضعیت فعلی کشانده است. تصمیمهای تاکتیکی تصمیمگیرندگان را قادر میسازد تا تصمیمها و وظایف را عملی سازند.
شروع و عکس العمل
هوش استراتژیک به کاربران اطلاعات لازم را برای یک شروع جدید در راستای پیشبرد بردن مسیر میدهد. هوش تاکتیکی اطلاعات لازم را برای تصحیح یا بهبود فرآیندهای عملیاتی فعلی سازمان به کاربران میدهد. تولید، بازاریابی، منابع انسانی و اقتصاد به اطلاعات تاکتیکی نیاز دارند تا بتوانند مسئولیتهایی را که در این حوزه وجود دارد اجرا کنند. از آنجا که هوش تاکتیکی با شرایط فعلی سروکار دارد، پس بیشتر سعی دارد که خلاق باشد تا بتواند یک فرآیند در حال اجرا را به یک نتیجه بهتر بکشاند.
عام و خاص
کاربران هوش استراتژیک در سازمانها تمایل دارند تا چندین مسئولیت مختلف را به عهده بگیرند؛ درواقع آنها در جنبههای مختلف و در زمینههای مختلف فعالیت میکنند و شاید حتی تصمیمات بزرگ سازمان را بگیرند. در تجارت و کسبوکار این افراد معمولاً از اعضای هیئت مدیره شرکت یا سازمان هستند در بیشتر زمینههای کسب و کار صاحب نظرند.
کاربران هوش تاکتیکی در سازمانها تمایل دارند تا در یک زمینه خاص متخصص شوند و در آن فعالیت داشته باشند. برای مثال، مدیران فروش فقط سعی دارند استراتژیهای از قبل تعیین شده را درک کنند و تأثیرگذاری این استراتژیها را با فرآیندها و تصمیمهای تاکتیکی به بالاترین حد برسانند.
دادههای دانهبندی شده
هوش استراتژیک نیازی به دادههای دانهبندی شده در سطح بالا ندارد؛ درواقع لازم نیست حتماً دادهها بسیار جزئی و ریزشده باشند. هوش تاکتیکی از طرف دیگر معمولاً نیاز به دادههای دانهبندی شده یا اطلاعات با جزئیات زیاد دارد. این دست از اطلاعات به قسمت فروش و مدیران فروش کمک بسیاری میکند.
منبع: smallbusiness.chron
مظاهری میگه:
Mz میگه:
مشاوره مدیریت رخ میگه: