Rokh Management Consulting

بخش بندی استراتژیک بازار و تعیین گروه های استراتژیک

بخش بندی استراتژیک بازار و تعیین گروه های استراتژیک چگونه انجام می‌شود؟

فهرست مطالب

در تمام مقالات پیشین که مورد مطالعه قرار دادید، به مباحث بسیاری پرداختیم. حال اگر بخواهیم به مسئله بخش بندی استراتژیک بازار بپردازیم، لازم است در مورد صنایع صحبت کنیم.

در ابتدا ممکن است تعریف گسترده از صنایع مختلف آسان به نظر آید. اما برای تحلیل دقیق، باید به بازارهایی تمرکز نماییم که از نظر جغرافیای و محصولات تولیدی، محدود ترسیم شده اند. از این رو ما در این مطلب به تفکیک صنایع در بازارهای خاص می پردازیم که از آن با نام بخش بندی استراتژیک بازار نیز یاد می شود.

عملکرد استراتژی‌های تدوین شده چگونه انجام می‌شود؟

تحلیل مبحث بخش بندی استراتژیک بازار

امر مهم و حیاتی برای تمام سازمان ها، همان بخش بندی استراتژیک بازار است. مثلا اگر در یک بازار فرعی میان سازمان ها و صنایع یک رقابت متفاوت وجود داشته باشد، به گونه ای که برخی از بخش ها از بخش های دیگر جذابتر باشند، اهمیت وجود بخش بندی بازار به خوبی احساس خواهد شد. زمانی که دو صنعت مایکروسافت و سونی با کنسول های پیشرفته پی اس 3 و ایکس باکس 360 بر سر رهبری  با هم مبارزه می کردند؛ شرکت کنسول وی نینتندو با تمرکز کردن بر روی بخش بکر و بزرگ بازار، موفق شد رهبری این بخش را در بازار از آن خود کند.

در صنعت لاستیک سازی نیز، پیرلی موفق شد با سرمایه گذاری سنگین به سود بالایی دست یابد. او بر روی تکنولوژی و لاستیک هایی با عملکرد بالا برای خودروهای اسپرت و لوکس سرمایه گذاری نمود. این سرمایه نیز در نهایت او را به سود بسیار بالایی رساند.

ما در خصوص تحلیل بخش بندی استراتژیک بازار به دنبال اهداف ویژه ای هستیم. اهدافی همچون شناسایی بخش های جذاب، تعیین کردن تعداد بخش ها و انتخاب استراتژی های مورد نیاز برای بخش های مختلف جهت ارائه خدمات مناسب. این تحلیل را می توان در 5 مرحله انجام داد. در ادامه مثال عملی استراتژی را بیان نموده این که بخش بندی عمودی را مورد بررسی قرار می دهد.

بخش بندی بازار از نظر آرت واین استاین

بخش بندی استراتژیک بازار فرایندی است که بسته به آن می توان بازار را مطابق با نیازها و ویژگی های مشابه مشتریان بالقوه تقسیم بندی کرد. مهمترین ویژگی هر بخش این است که تمام مشتریان بالقوه دارای رفتارهای خرید (Purchase Behavior) مشابهی هستند. می توان طبق این تقسیم بندی، فرصت ها را شناسایی نمود و محصولات و برنامه های ویژه ای برای مدیریت بازاریابی طراحی کرد. این کار در نهایت کمک می کند تا بتوان به یک موقعیت رقابتی برتر دست یافت.

در بخش بندی بازار (Market Segmentation)، باید بازار را به بخش هایی با تعریف مشخص تقسیم نماییم. بخشی( یا سگمنتی) از این بازار را گروه مشتریان تشکیل می دهند که دارای مجموعه خواسته ها و نیازهایی هستند. بازاریاب وظیفه دارد تعداد بخش هایی که مناسب برای بخش بندی بازار است را یافته و اقدام به بررسی و تشخیص ویژگی های این بخش ها نماید. سپس تصمیم گیری کند که کدام بخش ها، هدف هستند و باید هدف گذاری( Targeting) شوند.

چگونگی انجام فرایند بخش بندی استراتژیک بازار

برای بخش بندی بازار روش های بسیار متعدد و مختلفی وجود دارد. اما ما در این مقاله قصد داریم یک روش معمول و مناسب برای شناسایی و تحلیل این بخش ها معرفی کنیم. روشی که می توان از آن در صنایع مختلف استفاده کرد.

۱. شناسایی متغیرهای اصلی در بخش بندی استراتژیک

نقطه آغازین ما برای بخش بندی استراتژیک بازار، تعیین مبنا است. تصمیماتی که در این زمینه گرفته می شوند، اصولا تصمیماتی راجع به این هستند که باید به چه مشتریانی خدمات ارائه شود. از این رو بخش بندی استراتژیک به مشخصات محصول و مشتریان وابستگی زیادی دارد. بهترین بخش بندی های استراتژیک آنهایی هستند که بازار را بسته به محدودیت های مشتریان( جایگزینی تقاضا) و محصولات( جایگزینی سمت عرضه) دسته بندی می کنند.

یکی از انتخاب های خوب برای بخش های بازار، بررسی اختلاف قیمت است. زیرا هر بخش مسلما از اختلاف قیمت ثابتی با بخش دیگر برخوردار است. بخش بندی استراتژیک بازار نیز معمولا برای هر متغیر متغیرهای بخش بندی زیادی را ایجاد می نماید. از این رو برای آنکه تحلیل مفید و قابل اجرا شود، باید این متغیرها را به تعداد دو یا سه متغیر کاهش داد. برای این کار می توان مراحل زیر را طی کرد:

الف) شناسایی مهمترین متغیرهای بخش بندی از نظر استراتژی بازار

ب) ترکیب کردن آن متغیرهای بخش بندی استراتژیک که با هم همبستگی بیشتری دارند.

مثلا در صنعت رستوران، سطح سرویس دهی (سلف سرویس/ سرویس پیشخدمت)، مجوز فروش مشروبات الکلی( تنها نوشیدنی های الکلی/ سرو مشروبات الکلی) و غذا (وعده کامل غذایی/ فست فود) احتمالا از نظر سطح قیمتی با هم ارتباط زیادی دارند. پس ما می توانیم یک رستوران با سه دسته (فروشگاه فست فود، رستوران های دارای سرویس و کافه ها) این متغیرها را به صورت کامل بررسی نماییم.

۲. ایجاد کردن ماتریس بخش بندی استراتژیک

زمانی که متغیرها در بخش بندی استراتژیک بازار انتخاب شدند و برای آنها دسته های مختلفی تعیین گردید، حال نیاز به یک ماتریس خواهیم داشت. به این صورت که برای هر یک از این دسته ها، با استفاده از یک ماتریس دو بعدی یا سه بعدی، بخش های مجزایی را تعریف کنیم. مثال عملی استراتژی ماتریس دو بعدی، بخش بندی بازار صنعت خودرو در سطح جهانی را به ما نشان می دهد.

۳. تحلیل جذابیت بخش

میزان سودآوری هر بخش در صنایع مختلف، بسته به همان نیروهای ساختاری تعیین می گردد که سودآوری کل صنعت توسط آنها تعیین می شود. از این رو، چارچوب 5 نیروی رقابتی پورتر به همان میزان که برای بررسی یک صنعت به طور کلی مفید است، برای هر بخش صنایع مختلف نیز تاثیرگذار خواهد بود. با این حال باید بگوییم چند تفاوت وجود دارد که عبارتند از:

اولی این که در زمان تحلیل فشار رقابتی بر روی محصولات جایگزین، ما هم با محصولات جایگزین دیگر صنایع در ارتباط هستیم، هم با محصولات جایگزین دیگر بخش ها درون همان صنعت. دوم اینکه منبع اصلی تازه واردها در زمان ورود، احتمالا همان منبعی باشد که تولیدکنندگان در دیگر بخش های صنعت به کار می برند.

موانعی که منجر می شود تا یک بخش از بنگاه در برابر بخش های دیگر محافظت شود را، موانع جابجایی می نامیم. زیرا این موانع با موانع ورودی( که از تمام صنعت محافظت می نمایند) متمایز هستند. زمانی که موانع جابجایی کم باشند، مسلما باید انتظار بازدهی کمتر بخش های سودآور را با سرعت داشت. طبق تعریفی که در خصوص مدیریت استراتژیک بیان شده است، تفاوت میان بخش های مختلف در شرایط رقابتی، می تواند منجر به سودآوری بیشتر برخی از بخش ها نسبت به بخش های دیگر شود.

اما نمی توان انتظار داشت که این تفاوت سودآوری برای مدت زمان بلندی باقی بماند. البته باید بگوییم تحلیل بخش بندی استراتژیک بازار نیز می تواند برای شناسایی فرصت های بلا استفاده در صنایع مختلف کاربرد داشته باشد. همچون شرکت هایی که با تمرکز بر روی بخش های خالی، موفق شدند استراتژی های موفقی ایجاد کنند.

شرکت هایی همچون انترپرایز رنت ا کار Enterprise Rent-A-Ca( مناطق حومه شهر)، شرکت های وال مارت( فروشگاه های ارزانی که در شهرهای کوچک هستند) و ادوارد جونز( کارگزاری دارای خدمات کامل جهت سرمایه گذاری های کوچک در شهرهای خیلی کوچک). یکی از ابعادی که کیم و موبورگن از آن به عنوان ” استراتژی اقیانوس آبی” یاد می کنند، همان شناسایی بخش های خالی بازار است. یعنی همان جستجوی فضای بی رقیب در بازار.

۴. شناسایی کردن عوامل کلیدی در موفقیت (KSF ها)

تفاوتی که میان علایق مشتریان و ساختار رقابتی در بخش های مختلف وجود دارد، منجر شده است تا عوامل کلیدی موفقیت( KSF) ها هم متفاوت شوند. ما برای شناسایی این عوامل کلیدی می توانیم معیارهای خرید خریداران و مبنای رقابت درون بخش های مختلف را بررسی نماییم. مثلا، می توانیم بازار دوچرخه آمریکا را بسته به دو عامل تقسیم بندی کنیم.

دوچرخه های حرفه ای و گران قیمت که در فروشگاه های تخصصی دوچرخه فروخته شده اند و دوچرخه های ارزانی که از طریق فروشگاه های ارزان فروخته شده اند. این عوامل کلیدی موفقیت در بخش دوچرخه ها عبارتند از شهرت، تکنولوژی و روابط فروشندگان. در بخش دوچرخه های ارزان هم عوامل کلیدی عبارتند از تولید کم هزینه( همان جنس چینی) و قرارداد تامین از یک خرده فروشی برجسته.

۵. انتخاب دامنه

در نهایت باید بنگاه تصمیم گیری نماید که آیا قصد دارد به صورت تخصصی در یک بخش فعالیت نماید، یا تمایل دارد در بخش های مختلف به رقابت بپردازد. تمرکز گسترده نسبت به تمرکز محدود دو مزیت دارد: اول شباهت عوامل کلیدی موفقیت و دوم وجود هزینه های مشترک. اگر KSF ها در تمامی بخش ها وجود داشته باشند، لازم است استراتژی های متفاوتی به کار گرفته شود.

ممکن است این استراتژی ها قابلیت های مختلفی را نیز برای بخش های مختلف به بار آورند. تلاش هارلی دیویدسون از طریق برند یوئل، برای رقابت در بخش موتور سیکلت های ورزش با شکست همراه بود. در حالی که صرفه جویی مقیاس اهمیت دارد و ممکن است هزینه ها در بخش های مختلف مشترک باشند؛ بنگاه هایی که از دامنه بخش گسترده برخوردارند، تمایل به جایگزین شدن در جای بنگاه های تخصصی را دارند.

در صنعت خودروسازی، توانایی خودروسازان بزرگ جهت استفاده از قطعات مشترک و پلتفرم های مشابه با دیگر وسایل نقلیه تخصصی همچون خودروهای اسپرت و لوکس منجر شده است که بسیاری از خودروسازان تخصصی از بین روند.

مثال عملی بخش بندی استراتژیک صنعت خودروسازی در جهان

در این مثال مراحل اجرای بخش بندی استراتژیک بازار را به صورت کامل بیان خواهیم نمود. همچنین به بررسی گام های اجرایی برای بخش بندی و گروه بندی استراتژیک بازار خواهیم پرداخت. این نمونه استراتژی در بزرگترین صنایع خودروسازی جهان مورد استفاده قرار گرفته و قادر است به عنوان یک نمونه مفید برای درک بهتر مفاهیم در نظر گرفته شود.

شناسایی متغیرها و دسته بندی های کلیدی بخش بندی

متغیرهای احتمالی بخش بندی استراتژیک بازار را باید چنین بیان کنیم: اندازه، شکل بدنه، قیمت، قدرت موتور، بازار جغرافیایی و نوع خریدار( خرده فروش در برابر ناوگان). ما قادر هستیم تعداد متغیرهای بخش بندی بازار را کاهش دهیم. مخصوصا اینطور به نظر می رسد که اندازه، قیمت و قدرت موتور با یکدیگر همبستگی دارند. دیگر متغیرها نیز به صورت واضح و مجزا، دیگر بازارها را تعریف می کنند( همچون بازارهای ملی مجزا و مناطق جغرافیایی).

ایجاد ماتریس در بخش بندی استراتژیک بازار

در شکل زیر می توان ماتریس بخش بندی استراتژیک را در بخش مناطق جغرافیایی( ستونها) و انواع محصولات( سطرها) مشاهده کرد. این دسته از محصولات، چند متغیر را در بخش بندی بازار یا یک دیگر ترکیب می کنند. متغیرهایی همچون اندازه، نوع سوخت و طراحی.

تحلیل جذابیت بخش

استفاده از چارچوب پنج نیروی رقابتی پورتر در بخش های مختلف نشان دهنده جذابیت بازارهای در حال رشد در آمریکای لاتین و آسیا( مخصوصا در زمینه خودروهای لوکس) است. همچنین نشان دهنده بازارهای اشباع شده و دارای ظرفیت بیش از اندازه آمریکای شمالی و اروپا است. در این بازارهای بالغ، ممکن است بخش خودروهای الکتریکی و دوگانه سوز به دلایل مختلفی همچون عدم ظرفیت بیش از اندازه و رقبای کمتر، جذابتر باشد.

شناسایی عوامل کلیدی موفقیت در بخش های مختلف

در بخش خودروهای اسپورت، احتمالا آنچه باعث ایجاد تمایز می شود زیبایی در طراحی و تکنولوژی است. در بخش خودروهای لوکس نیز احتمالا طراحی داخلی و کیفیت اهمیت بسیار زیادی دارد. در حالی که در بخش خودروهای کوچک و خانوادگی، مبنای اصلی مزیت رقابتی، هزینه کم است.

تحلیل جذابیت های دامنه بخش محدود در برابر دامنه بخش گسترده

از آنجایی که امکان اشتراک گذاری طراحی، تکنولوژی و قطعات میان این مدل ها زیاد است، تمامی محصولات تحت تاثیر بزرگترین تولید کنندگان خواهند بود. در حالی که در بازارهای بزرگ( بازار چین) و بخش های جغرافیایی تنها تولید کنندگان ملی باقی می مانند.

منظور از بازارهای همگن چیست؟

همانطور که از نام بازار همگن مشخص است، این بازار دارای مشتریان مشابهی بوده و از ساختار یکنواختی برخوردار است. شاید لازم است به دو دلیل بازار همگن را به خوبی شناخته و آن را از بازار ناهمگن تشخیص داد. علت اول آن است که اگر بازار همگن باشد، ممکن است اصلا نیازی به تقسیم بندی بازار وجود نداشته باشد.

طراحی محصولات اختصاصی و بخش بندی بازار برای هر بخش، تنها به تخصیص منابع و صرف هزینه نیاز دارد. از این رو صرفا زمانی باید به سراغ بخش بندی استراتژیک بازار رفت که مطمئن شوید به آن نیاز یافته اید. علت دوم که ما برای درک بهتر بازارهای همگن به آن تاکید می کنیم، این است که هدف از بخش بندی بازار، تقسیم بازار ناهمگن به بازارهای همگن کوچک تر است. در صورتی که این مفهوم را به خوبی درک نکرده باشید، نمی توانید مطمئن شوید که به درستی بخش بندی بازار را انجام داده اید.

تحلیل بازارهای همگن

بخش بندی استراتژیک بازار بر مبنای ارزش

بخش بندی بازار طبق فرایند مصرف کننده ی با ارزش، به نوعی درآمیخته با مجموعه ارزش ایجاد شده و شبکه خلق ارزش است. این موضوع با تقسیم بندی استراتژیک از نظر معنا تفاوت دارد. زیرا مدیران اگر رویکرد تقسیم بندی استراتژیک را بپذیرند، نیاز به استقرار شبکه، برای خلق ارزش متفاوتی در هر بخش خواهند داشت. این مسئله نیز خود نیازمند سرمایه گذاری ها و فعالیت های بسیار فراتر از آمیخته های مارکتینگ است.

بخش بندی بازار از نظر شبکه خلق ارزش

این ارزش به دنبال آن است که بر روی امری تأکید کند. این که شرکت ها چگونه می خواهند ارزش تعریف شده خود را به مصرف کنندگان تحویل دهند. شرکت ایزی جت با تعریف مجدد و بازنگری فعالیت ها و خدمات خود، به دنبال آن است که این خدمات را با قیمت کمتر و سود بیشتر ارائه کند. آنها این موقعیت را از طریق کاهش فاصله ی زمانی میان دو پرواز  و بازنگری سریع در عملیات  با بهینگی هزینه ها به دست آوردند.

همچنین آنها موفق شدند با حذف خدمات بیزینس کلاس و غذادهی، 149 صندلی دیگر در هواپیمای خود به مسافران اختصاص دهند. در حالی که شرکت های مشابه تنها به دلیل خدماتشان، موفق شدند 109 صندلی به مسافران خود ارائه دهند. آنها موفق شدند با استفاده از ابزارهای پیچیده مدیریتی، درآمدهای به دست آمده از هر پرواز را با کمک گرفتن از روش های پویای ایجاد تعادل میان تقاضا و عرضه، به حداکثر میزان برسانند.

از این رو گرچه تحول در توزیع و مارکتینگ اهمیت داشت، اما ایجاد تغییرات بنیادین در شبکه های خلق ارزش توسط ایزی جت، مهمترین عامل موفقیت این شرکت بود.

بخش بندی استراتژیک بازار از منظر ارزش پیشنهادی به مشتری

ارزشی که شرکت ها در اختیار مصرف کنندگان خود قرار می دهند، از طریق خدمات و محصولاتی که به آنها ارائه می شود قابلیت ارزیابی دارد. هر شرکت باید به برخی سوالات در رابطه با کسب و کار مورد نظر خود پاسخ دهد. این سوالات به شرح زیر هستند که ایزی جت به آنها پاسخ داده است:

کدام ویژگی باید به پایین ترین سطح از صنعت کاهش پیدا کند؟

ایزی جت به این نتیجه دست یافت که انعطاف پذیری در تغییر پروازها و انتخاب یک صندلی یا جا را، می توان به سطح پایین تر از استانداردهای صنعت کاهش داد.

کدام ویژگی باید به سطح بالاتر از استانداردهای صنعت ارتقا پیدا کند؟

ایزی جت بیشترین تلاش خود را بر روی خوش قولتر بودن و کاهش قیمت ها نسبت به دیگر خطوط هوایی گذاشت.

چه ویژگی های جدیدی باید خلق شوند که تاکنون توسط هیچ شرکت یا صنعتی عرضه نشده اند؟

شرکت ایزی جت تنها کرایه یک سوی پرواز را از مسافران دریافت کرده و در صورتی که پرواز با 4 ساعت یا بیشتر تاخیر مواجه شود، این مبلغ به مسافر مسترد می گردد.

کدام خدمات یا ویژگی ها را که توسط دیگر رقبا یا صنعت به مصرف کنندگان عرضه می شود را می توان حذف کرد؟

ایزی جت به این سوال پاسخی داد که منجر به تاکید مدیریت بر مشخصه هایی گردید. مشخصه هایی که برای مشتریان با ارزش شرکت حائز اهمیت بود. ایزی جت اقدام به حذف نمایندگی های فروش و وعده های غذایی رایگان نمود. در حالی که فروش اسنک در پرواز و فروش اینترنتی بلیط را جایگزین این موارد حذف شده کرد.

شرکت ایزی جت در بسیاری از شاخص ها، نسبت به دیگر رقبا ضعیف تر بود. اما در شاخص های اصلی که برای مسافران هدف او مهم بودند برتر بود. شاخص هایی همچون برگشت پذیر بودن وجه بلیط در صورت تاخیر پرواز، جذابیت قیمت و نو و جدید بودن هواپیماها.

بخش بندی استراتژیک بازار از منظر مصرف کنندگان با ارزش

مصرف کنندگان نخستین از ارزش بالایی برخوردارند. مسافران خطوط هوایی کی. ال. ام و سوئیس ایر، معمولا بازرگانانی هستند که هزینه بلیط های آنها را شرکت متقبل می شود. در حالی که ایزی جت بازار هدف خود را بر روی افرادی متمرکز کرد که هزینه بلیطشان را خود می پردازند. این دسته از افراد مالکیان کسب و کارهای کوچک و کارآفرینان بودند.

در ابتدای کار ایزی جت، عده زیادی از دیگر خطوط هوایی ناراضی بودند. از این رو این دو بخش، بخش بندی استراتژیک شناخته می شوند. زیرا نیازمند شبکه های خلق ارزش متفاوت هستند.

تعیین گروه های استراتژیک و بخش بندی بازار

با وجود اینکه تحلیل بخش بندی استراتژیک بازار مبنایی برای تفکیک صنایع به شمار می رود، تحلیل گروه های استراتژیک، اقدام به بخش بندی صنایع بسته به استراتژی های بنگاه های عضو می نماید. گروه استراتژیک را باید “گروهی از بنگاه های یک صنعت بدانیم که یک استراتژی یا استراتژِ مشابهی را به همراه ابعاد استراتژیک دنبال می کند”.

ابعاد استراتژیک شامل وسعت جغرافیایی، سطح کیفیت محصول، طیف محصول، انتخاب کانال های توزیع، انتخاب تکنولوژی، درجه یکپارچگی عمودی و … می شود.

منظور از گروه بندی استراتژیک در بخش بندی بازار چیست؟

مفهوم گروه های استراتژیک برای اولین بار توسط مایکل پورتر بیان شد. او با استفاده از این مفهوم، به مدیران خاطرنشان کرد که همه افرادی که در صنایع دیگر فعالیت می کنند، الزاما رقیب برای آنها به شمار نمی روند. از این رو منطقی است که برندهای همچون کیا و هیوندای (در صنعت خودروسازی) در یک گروه استراتژیک قرار گیرند.

اما برای قرار دادن برندی همچون لامبورگینی در کنار این برندها در گروه استراتژیک، چندان منطقی به نظر نمی رسد. همچنین این عمل نه تنها کمکی به برنامه ریزی یک استراتژیک بهتر نخواهد کرد، بلکه میی تواند منجر به ارائه تحلیل های نادرست نیز گردد. مفهوم گروه های استراتژیک قادر است فرایند تحلیل رقبا را بهتر کنترل یا هدایت نماید.

همانطور که می دانیم، صنایع مختلف با رقبای بسیار زیادی روبرو هستند؛ که آنها قادر نخواهند بود به تنهایی تمامی این رقبا را تجزیه و تحلیل نمایند. مسلما تحلیل کردن 30 رقیب از میان 100 ها رقیب، کار چندان ساده ای نخواهد بود. زمانی که این گروه به گروه های کوچکتر کاهش یابد، تحلیل فشرده تر انجام خواهد شد و کاربرد و امکان تحلیل بالاتر خواهد رفت.

گروه بندی و بخش بندی استراتژیک بازار، برای تصمیم گیری در سرمایه گذاری استراتژیک بسیار حائز اهمیت خواهد بود. زیرا با این فرایند به جای آنکه تصمیم گیری کنیم در کدام صنعت باید سرمایه گذاری نماییم، تصمیم گیری می تواند بر روی گروه های استراتژیکی متمرکز شود که شرکت تمایل دارد بر روی آنها سرمایه گذاری کند.

از این رو، شناسایی میزان سودآوری الان و آینده تمامی گروه های استراتژیک اهمیت دارد. یکی از اهداف استراتژیک این است که، در یک گروه استراتژیک جذاب اقدام به سرمایه گذاری نماییم. به این صورت که دارایی ها و مهارت ها برای ایجاد مزیت استراتژیک عالی به کار برده شوند.

در نهایت نیز انتخاب کردن یک استراتژی و مهارت ها و دارایی های پشتیبانی کننده آن، در واقع به معنای ایجاد یا انتخاب یک گروه استراتژیک خواهد بود. پس کسب اطلاعات لازم در خصوص ساختار گروه استراتژیک، می تواند برای رسیدن به این مهم بسیار حائز اهمیت باشد.

بخش بندی استراتژیک بازار بسته به گروه های استراتژیک

انتخاب ابعاد مهم استراتژیک و یافتن بنگاه های مورد نظر، امکان شناسایی گروه شرکت هایی که دارای رویکرد تقریبا مشابهی برای رقابت درون صنعت هستند، فراهم می گردد. می توان در برخی از صنایع به راحتی گروه های استراتژیک را مشاهده کرد. مثلا خطوط هوایی به دو گروه استراتژیک گسترده دسته بندی می شوند: ” گروه شرکت های حمل و نقل ارزان” (همچون رایان ایر، سوت وست و اسپایس جت) و ” شرکت های حمل و نقل منطقه ای”( همچون جی ای ال، یونایتد، بریتیش ایرویز).

اما دیگر صنایع از پیچیدگی هایی برخوردارند: می توان در شکل 7.4 شاهد گروه های استراتژیک درون صنعت خودروسازی بود. در حالی که در شکل 8.4، گروه های استراتژیک صنعت نفت را می تواند مشاهده کرد. بیشتر پژوهش های تجربی که در خصوص گروه های استراتژیک در رابطه با سودآوری و رقابت میان گروه ها شکل گرفته است، صحبت از یک مبحث خاص شنیده می شود.

بحث اصلی، این بوده است که موانع جابجایی میان گروه های استراتژیک، به دیگر گروه های بنگاه ها اجازه می دهد تا سودآوری پایدارتری داشته باشند. در اصل هنوز به صورت تجربی تایید نشده است که سودآوری میان گروه های استراتژیک کمتر از تفاوت سود آوری میان خود این گروه های است. از این رو این مسئله می تواند بیان کننده این باشد که، اعضای گروه استراتژیک با این که استراتژی های مشابهی را دنبال می کنند، اما در رقابت با هم نیستند.

مثلا، درون صنعت هواپیمایی اروپا، اسکای یوروپ، رایان ایر، ایزی چت، ولار و ایر بالتیک، خطوط هوایی ارزانی هستند که از یک استراتژی مشابه پیروی می کنند. اما این شرکت ها معمولا بر سر مسیرهای مشابه استراتژیک با هم رقابت ندارند. پس اهمیت تحلیل گروه استراتژیک، در شناسایی الگوهای رقابت، درک موقعیت استراتژیک و شناسایی جاویژه استراتژیک است. در حالی که اهمیت این ابزار برای تحلیل تفاوت های سودآور بین بنگاه ها، کمتر می‌باشد.

توجه:* این گروه تقریبا خالی بوده و اکثر بنگاه های موجود در این گروه، امروزه تحت مالکیت تولیدکنندگان بزرگ قرار گرفته اند.

بخش بندی استراتژیک و گروه های استراتژیک

خلاصه محتوا در مورد بخش بندی استراتژیک و تحلیل صنعت

دریافتیم که هدف از تحلیل صنعت و بخش بندی استراتژیک بازار، بررسی رقابت و سودآوری و گسترش تحلیل اولیه ساختار صنعت بود. همچنین این تحلیل به ما کمک کرد تا بتوانیم پیچیدگی های درون صنایع و پویایی رقابت را در نظر بگیریم و در این زمینه دیدگاه بهتری داشته باشیم. در خصوص تحلیل رقابتی و صنعت، اقدام به توسعه اهداف خود در چند جهت نمودیم.

در نهایت نیز به اهداف این سری از مقالات تحلیل صنعت و بخش بندی استراتژیک بازار همچون موارد زیر رسیدیم:

  • اهمیت تعامل رقابتی میان رقبای نزدیک را دریافتیم و روشی ساختارمند را برای پیش بینی و تحلیل رفتار رقبا یاد گرفتیم. همچنین در سطح نظری پیچیده تری، دریافتیم که نظریه بازی ها در مدیریت استراتژیک به چه صورت در زمینه چانه زنی، رقابت و طراحی استراتژی های برد، اطلاعات فراهم می کند.
  • توانایی محصولات مکمل را برای ارزش افزایی شناسایی نمودیم. همچنین اهمیت استراتژی ها را دریافت که قادر هستند از یک منبع ارزش بهره برداری نمایند.
  • به بررسی ساختار خرد صنایع و ارزش تحلیل بخش بندی استراتژیک بازار پرداختیم. همچنین ارزش تحلیل گروه استراتژیک را در صنایع سطحی جزئی تر درک نمودیم. در نهایت نیز، انتخاب یک موقعیت استراتژیک برتر درون صنایع را مورد بررسی قرار دادیم.

منابع:

cmgpartners – tandfonline – researchgate – thestreet  –  sciencedirect

ابزارها

نوشته‌های تازه

آخرین دیدگاه‌ها

دسته‌ها

تازه ها

YektanetPublisher

انتشار در شبکه‌های اجتماعی!

2 دیدگاه

  1. نیما امین 2023-07-22 در 14:00 - پاسخ

    ضمن تشکر از مطلب آموزنده و بیان شیوای آن ، لطفا ارتباط عوامل کلیدی موفقیت (KSFها) با ارزش پیشنهادی به مشتریان را بفرمایید.

    • جناب آقای نیما امین
      درود و ادب
      از اعتمادتان ممنونیم. موفقیتمان را مدیون وفاداری و حمایت خوانندگان و کاربرانی چون شما هستیم. تلاش می‌کنیم تا در آینده تجربیات مطالعاتی لذت‌بخش‌تری را برایتان فراهم کنیم. خوشحال میشویم در صورت تمایل شبکه لینکدین ما را دنبال نمایید،
      https://www.linkedin.com/company/strategicplanningdotme/
      در پاسخ به سوال شما باید خدمتتان عرض کنم:
      برای موفقیت در یک بازار پویا، باید عوامل کلیدی موفقیت (KSF) و عوامل حیاتی موفقیت (CSF) را بشناسیم. KSFها عناصر اساسی هستند که ما را قادر می سازند به اهداف استراتژیک خود دست یابیم، در حالی که CSFها شرایط حیاتی و خاصی هستند که برای دستیابی به KSF باید رعایت شوند. به عنوان مثال، اگر رضایت مشتری یک KSF باشد، بازخورد مشتری، حفظ و وفاداری برخی از CSFها هستند. اما چگونه عملکرد خود را در برابر KSFs و CSFs خود در یک بازار پویا اندازه گیری و نظارت کنیم موضوع مهمی است که در آینده نزدیک تیم محتوا در خصوص سوال شما و بند آخر یعنی همان اندازگیری در بازار پویا دو مطلب کامل و ارزشمند منتشر خواهند کرد.
      https://www.linkedin.com/company/strategicplanningdotme/

      سپاس از همراهی شما

دیدگاه خود را بنویسید

رفتن به بالا