Rokh Logo

هفت عنصر برنامه استراتژیک کدام است؟

مدیریت استراتژیک چیست؟

فهرست مطالب

مدیریت استراتژیک اقدامات و تصمیماتی است که جهت پیشبرد اهداف شرکت به کار گرفته می شود. مدیریت استراتژی جهت پیشرفت و موفقیت شرکت بسیار تاثیرگذار است. مطالبی که در این مقاله قرار است به آن ها پرداخته شود به شرح ذیل است:

  • منظور از مدیریت استراتژیک چیست و مراحل اجرای آن به چه صورت است؟
  • خصوصیات و شاخص های مدیریت استراتژیک کدام است؟
  • استراتژی در فرآیند مدیریت استراتژیک دارای چه انواعی است؟
  • تاثیر مدیریت استراتژیک بر عملکرد سازمان

منظور از مدیریت استراتژیک چیست و مراحل اجرای آن به چه صورت است؟

مدیریت استراتژیک به تجزیه و تحلیل فرصت ها و موانع پیشرفت می پردازند. همچنین در اجرا این نوع مدیریت، آنالیز نقاط ضعف و قوت سازمان نیز از اهمیت خاصی برخوردار است و با توجه به آن شیوه ی مدیریتی خاصی برگزیده می شود. مدیریت استراتژیک برای عملکرد سازمان یک برنامه بلند مدت تنظیم می کند. به این صورت که مدیران شرکت در ابتدا شرایط را بررسی و ارزیابی می کنند و سپس به تدوین یک برنامه ریزی و اجرایی شدن آن مشغول می شوند. 

مدیریت استراتژیک باعث خلاقیت عملکردی سازمان خواهد شد و از عملکرد انفعالی آن جلوگیری می نماید. در واقع، مدیریت استراتژیک برای اهداف بلند مدت یک برنامه ریزی خاص تنظیم می کند و جهت پیشبرد آن ها و موفقیت سازمان با عملکرد خلاقانه به اجرای آن می پردازد. لازم به ذکر است زمانی نتیجه ی مدیریت استراتژیک حاصل می شود که تمام افراد سازمان به مفهوم مدیریت اجرایی استراتژیک واقف باشند. به طور کلی در تمام سازمان پروسه ی مدیریت استراتژیک شامل چه مرحله می باشد که در ذیل به توضیح درمورد آن ها پرداخته ایم.

 

آنالیز موقعیت: در ابتدای مدیریت استراتژیک  باید اطلاعات مورد نیاز جهت ماموریت و مدیریت مورد بررسی قرار گیرند. می توان از رویکردهای متفاوتی به آنالیز و تحلیل موقعیت پرداخت که مشاهده و برقراری ارتباط دو نوع ویژه از آن هستند. در واقع به یک بررسی و مشاهده کلی محیط داخلی سازمان پرداخته می شود و سپس بین افراد و کارمندان یک ارتباط قوی و سازنده برقرار می شود. علاوه بر آن، محیط خارجی سازمان و مشتریان نیز مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرند تا بتوان به یک ارتباط خوب با آن ها دست پیدا کرد.

 

تدوین استراتژی: پس از بررسی محیط و افراد برای سازمان یک برنامه و رویکرد خاص مشخص می شود.  در این مرحله، مدیران به بررسی تجزیه و تحلیل نقاط ضعف و قوت سازمان و همچنین شناسایی فرصت ها و موانع پیشرفت می پردازند. با توجه به بررسی های انجام شده برای کسب و کار خود یک اهداف بلند مدت تعیین می کنند که با توجه به آن ها اهداف یک استراتژی و رویکرد خاص انتخاب می کنند.

 

پیاده سازی استراتژی: در این مرحله از مدیریت استراتژیک به اجرای استراتژی مورد نظر پرداخته می شود. در پیاده سازی استراتژی باید مدیریت منابع انسانی بسیار مورد توجه ویژه قرار گیرد. علاوه بر آن باید از افق دید بلند مدت برخوردار بود که بتوان برای سازمان اهداف سالیانه و سیاست های بلند مدت تعیین نمود. همچنین، تنظیم و توزیع منابع به گونه ای صورت گیرد که اجرای استراتژی به درستی صورت گیرد.

 

ارزیابی استراتژی: در نهایت به کنترل و ارزیابی استراتژی ها پرداخته می شود. در واقع عملکرد و کارکرد استراتژی ها مورد سنجش قرار می گیرد که آیا استراتژی تعیین شده کارایی لازم را دارد یا خیر. علاوه بر آن آیا استراتژی که مشخص شده است می تواند برای موفقیت سازمان در آینده موثر باشد؟. در سنجش استراتژی و ارزیابی آن این نکات بسیار مهم هستند که استانداردهای استراتژی مورد سنجش و بررسی قرار می گیرند. چرا که یک سازمان علاوه بر امروز خود باید به فردای خود نیز توجه ویژه داشته باشد. مدیران باید برای سازمان یک چشم انداز بلند مدت در نظر گیرند و در راستای موفقیت و پیشرفت سازمان در آینده گام بردارند.

خصوصیات و شاخص های مدیریت استراتژیک کدام است؟

به طور کلی می توان اظهار کرد که مدیریت استراتژیک از ویژگی های مشابه با مدیریت عمومی برخوردار است اما  خصوصیات و ویژگی های دیگری نیز وجود دارد که سبب مغایرت این دو نوع مدیریت از یکدیگر می شود که می توان به ویژگی های زیر به عنوان شاخص های مدیریت استراتژیک اشاره نمود؛ از جمله این ویژگی ها عبارتند از:

۱. توجه اصلی مدیریت استراتژیک بر آینده سازمان متمرکز است و می کوشد تا در این راستا بر آینده نگری و تدوین  اهداف بلند مدت روی آورد؛ به طور کلی می توان گفت که مدیریت راهبردی از ویژگی ها و وظایف اصلی مدیران  و رهبران عالی رتبه و والا مقام به شمار می آید.

۲. مدیریت راهبردی به  والا ترین و عالی ترین درجات اهداف سازمانی می اندیشد و می کوشد تا در راستای رسیدن و تحقق این اهداف چه برنامه هایی را به کار بندد.

۳. سازمان ارتباط تنگاتنگی با محیطی که در آن واقع شده است، دارد؛ به نحوی که تعامل، وحدت و همبستگی از شاخصه های بارز آن است؛ بنابراین هر تغییری که در این محیط احساس شود بر روی سازمان هم تأثیر گذار خواهد بود و از آن تأثیر می پذیرد. در نتیجه توجه مدیریت راهبردی محیط و همه ی تعاملات آن را در بر می‌گیرد.

۴. در مدیریت استراتژیک اهداف، برنامه‌ها، تصمیمات و فعالیت هایی مشخص می شود که در همه ی جوانب و سطوح به کل سازمان تعمیم داده می شود و نقطه ی مبدأ این فعالیت ها برای سایر اعضای سازمان تعیین خواهد شد.

شایان به ذکر است که در راستای دستیابی به چنین ویژگی هایی که از سطح کیفی عالی و ممتاز برخوردار اند، با توجه به نیاز سازمان و نیاز بازار، راهبرد ها و تکنیک های متنوعی اندیشه شده است؛ این راهبرد ها کدام اند؟

برنامه ریزی سناریو در برنامه‌ریزی استراتژیک

انواع استراتژی در فرآیند مدیریت استراتژیک کدام اند؟ 

مدیریت استراتژیک باید در کل ادوار یک سازمان صورت گیرد و محدود به زمان و موقعیت خاصی نباشد و بتوان در تمام موقعیت ها برای سازمان یک مدیریت استراتژیک خاص اجرا کرد. اگر استراتژی ها نتوانند خروجی قابل توجه ای داشته باشند می توان به اصلاح و جایگزینی آن ها اقدام نمود‌. لازم به ذکر است که توسعه و رشد سازمان استراتژی های جدید و قوی تر را می طلبد. در فرآیند مدیریت استراتژیک پنج نوع استراتژی وجود دارد که شامل: استراتژی رقابتی، استراتژی مشارکتی، استراتژی کسب و کار، استراتژی عملکردی و استراتژی عملیاتی است. در ذیل در مورد هر یک از آن ها به اختصار پرداخته ایم.

 

استراتژی رقابتی

استراتژی رقابتی شامل برنامه ها و اقداماتی است که تاثیر گرفته از موقعیت های خارجی و داخلی سازمان است. در این نوع استراتژی نقاط قوت و ضعف سازمان با توجه نقاط ضعف و قوت رقبای خود سنجیده می شود و بنابر آن یک استراتژی رقابتی خاص در نظر گرفته می شود که منجر به برتری طولانی مدت آن خواهد شد. جلب مشتری و رضایت آن ها در اولویت استراتژی های رقابتی قرار دارد. بدین منظور مدیران سازمان با توجه به مزیت های رقابتی، راهکار ها و پیشنهاداتی ارائه می دهند که تداوم مزیت های رقابتی و برتری خود از رقبا را در پی داشته باشد.

 

استراتژی مشارکتی

طراحی استراتژی مشارکتی توسط مدیران و سران سازمان صورت می گیرد. در این نوع استراتژی مبنا بر تعیین اهداف بلند مدت برای سازمان و همکاری با دیگر رقبا است. در این نوع استراتژی همکاری و مشارکت با دیگر رقبا بسیار موج می زند. از علل مشارکت و ائتلاف سازمان ها می توان به ورود به بازارهای خاص، دسترسی به فناوری جدید یا کاهش ریسک مالی یا سیاسی اشاره کرد.

 

استراتژی کسب و کار

طراحی استراتژی به دلیل طراحی کسب و کار در سطح واحد به استراتژی واحد کسب و کار نیز شناخته می شود. استراتژی کسب و کار موقعیت رقابتی کسب و کار را بهبود می بخشد و اصل تمرکز آن بر خدمات شرکت است. استراتژی کسب و کار متشکل از استراتژی رقابتی و مشارکتی است. در واقع استراتژی کسب و کار مجموعه ای از فعالیت ها و اقدامات مدیران سازمان در حیطه استراتژی های مختلف است. این نوع استراتژی با توجه به منابع و صلاحیت های لازم به کسب مزیت رقابتی پرداخته می شود. استراتژی کسب و کار با استراتژی مشارکتی رابطه ای تنگاتنگ دارد. استراتژی کسب و کار به پیشرفت و توسعه محصول در سطح بازار، ابتکار، انسجام و تنوع گرایی توجه ویژه دارد.

 

استراتژی عملکردی

توجه و تمرکز استراتژی عملکردی به فضای عملکردی ویژه ای از سازمان اختصاص می یابد؛ این استراتژی به منظور دستیابی به برخی از اهداف حوزه  کسب و کار، با حداکثر میزان استفاده و بهره جویی از منابع طراحی گردیده است. از آنجایی که در این استراتژی هر فعالیتی به بخش مشخص شده و ویژه ای واگذار می‌شود، آن را با نام استراتژی دپارتمانی نیز می شناسند. از انواع استراتژی عملکردی می توان به استراتژی بازاریابی، استراتژی تولید، استراتژی منابع انسانی و استراتژی مالی اشاره کرد.

دامنه ی فعالیت استراتژی عملکردی افزایش رقابت متمایز به منظور تأمین و فراهم سازی مزیت رقابتی برای حوزه ی کسب و کار است. سایر واحد های کسب و کار از جمله شرکت ها دارای بخش های ویژه و منحصر به فرد خود می باشند که همه ی این بخش ها نیز استراتژی عملکردی مختص به خود را دارند. زمانی برنامه های سازمان جزئیات بیشتری را در بر می گیرد که مدیران از کسب و کار های مشارکتی به سمت استراتژی های عملکردی گام بردارند.

 

استراتژی عملیاتی

استراتژی عملیاتی جهت مدیریت واحدهای عملیاتی طراحی گردیده است. گاهی سازمان به توسعه استراتژی های عملیاتی می پردازد. با این نوع استراتژی سریع تر می توان به اهداف تعیین شده دست پیدا کرد. مدیران سازمان ممکن است برای اهداف بلند مدت یا سالیانه به تدوین استراتژی های عملیاتی بپردازند.

 

طرح استراتژیک در مدیریت استراتژیک

تاثیر مدیریت استراتژیک بر عملکرد سازمان به چه صورت است؟

مدیریت استراتژیک به موفقیت و پیشرفت چشمگیر سازمان می انجامد. برقراری ارتباط بین افراد سازمان، ساختار و رویکردهای آن در روند و پیشرفت سازمان بسیار تاثیرگذار است. پیشرفت و موفقیت سازمان ملزم به برگزاری جلسات رسمی و برنامه ریزی های سازمان یافته نیست.

اجرای مدیریت استراتژیک شامل چهار مرحله است که در ذیل در مورد هر یک از آن ها به اختصار پرداخته ایم.

 

۱. برنامه ریزی مالی اساسی: در این مرحله از اجرای مدیریت استراتژیک هم به کنترل عملیاتی و هم به تامین بودجه برای اجرایی کردن آن توجه ویژه دارد.

 

۲. برنامه ریزی مبتنی بر پیش بینی: برنامه ریزی خاصی فراتر از اهداف سالیانه برای سازمان تدوین می شود.

 

۳. برنامه ریزی بنابر محیط خارجی: در این مرحله اجرای مدیریت استراتژیک انتظار می رود که با بنابر اجرای مدیریت استراتژیک به موفقیت و پیشرفت در بازار رقابت دست پیدا کرد.

 

۴. مدیریت استراتژیک: منظور کلی آن دست یابی به مزیت رقابتی با توجه به مدیریت صحیح منابع است.

 

برنامه‌ی استراتژیک سندی است که جهت‌گیری و اهداف یک سازمان را تعیین می‌کند

برنامه‌ی استراتژیک سندی است که جهت‌گیری و اهداف یک سازمان را تعیین می‌کند و فعالیت‌های مورد نیاز جهت رسیدن به اهداف و همچنین تمامی عناصر حیاتی مشخص شده در طول برنامه‌ریزی را در بر می‌گیرد. این سند ممکن است یک برگه یا یک فایل باشد؛ بستگی به میزان کسب‌وکار و پیچیدگی آن دارد. بیشتر مدیران می‌توانند از داشتن برنامه‌ی استراتژیک بهره‌مند شوند. فرآیند پیشروی برنامه به مدیران و تیم کمک می‌کند تا بدانند درحال حاضر کجا هستند و قرار است در آینده به کجا برسند و چگونه. بدون برنامه هم می‌توان هر روز کار کرد، اما معمولاً هدف و اولویتی وجود ندارد.

در این بخش به صورت خلاصه هفت بخش اصلی یک برنامه استراتژیک را شرح می‌دهیم. هرچند می‌توان موارد بیشتری را در این برنامه درنظرگرفت، اما این هفت عنصر برای شروع بسیار به شما کمک خواهد کرد:

۷ عنصر برنامه‌ریزی استراتژیک

بیانیه‌ی چشم‌انداز

بیانیه‌ی چشم‌انداز روشی را که شما در رویاهای خود برای کسب‌وکارتان درنظر گرفته‌اید توصیف می‌کند. به عبارت دیگر، با پیش‌بینی بازار آینده بین آن رویا و کارمندان و مشتریان به روشی الهام‌بخش ارتباط برقرار می‌کند. بیانیه‌ی چشم‌اندرا باید به‌طور مداوم بررسی شود که آیا با روش کار شرکت شما مطابقت دارد یا نه. برای مثال، نیکوکاری که به فقیری کمک می‌کند ممکن است بیانیه چشم‌اندازی داشته باشد که می‌گوید: «یک جهان بدون فقر». یک بیانیه چشم‌انداز در واقع آینده‌ی سازمان را به صورت خلاصه بیان می‌کند. مثال‌هایی از چشم‌انداز چند شرکت بزرگ را مرور می‌کنیم:

  • آمازون: تبدیل شدن به مشتری‌مدارترین شرکت روی زمین، شرکتی که هر آنچه مشتری دلش می‌خواهد، آنلاین پیدا کند و سفارش دهد.

  • تد (TED): تغییر در نگرش و شیوه زندگی انسان‌ها با ایده‌های جدید

  • گوگل: دسترسی به اطلاعات جهان با یک کلیک

بیانیه‌ی ماموریت

درحالی‌که چشم‌انداز توضیح و تصویری از آینده سازمان است و جایگاه آتی سازمان در سال‌های پیش رو را بررسی می‌کند، بیانیه‌ی ماموریت در مورد آنچه درحال حاضر انجام می‌دهید توضیح می‌دهد و نقش سازمان را در چگونگی خدمت به ذی‌نفعان مشخص می‌کند. این بیانیه توصیف می‌کند که چرا سازمان کار می‌کند، به چه کسانی خدمت می‌کند و اهداف باثبات و منحصربه‌فرد آن چیست. بیانیه‌ی مأموریت در برگیرنده‌ی اهداف، ارزش‌ها، عقاید، و مزیت رقابتی سازمان است. در واقع بیانیه‌ی مأموریت ابزار اولیه‌ی مورد نیاز مدیران است. به عنوان مثال ماموریت چند شرکت مطرح دنیا عبارت است از:

  • آمازون: تلاش برای ارائه‌ی ارزان‌ترین قیمت و بهترین انتخاب به ساده‌ترین روش ممکن

  • تد (TED): انتشار ایده‌ها

  • گوگل: سازماندهی اطلاعات و ارائه‌ی دسترسی به کاربران در سراسر جهان

  • علی‌بابا: فراهم کردن تجربه‌ای شایسته از سفری آسان، مطمئن و به‌صرفه

  • اسنپ: ارائه‌ی راه ساده و سریع برای درخواست خودرو

گاهی ممکن است این دو بیانیه باهم ترکیب شوند مانند شرکت والت‌دیزنی که با داستان‌های بی‌نظیر خود مردم دنیا را سرگرم می‌کند، به آن‌ها الهام می‌بخشد و آگاهشان می‌کند و با منعکس کردن ذهن‌های خلاق و تکنولوژی‌های نوآورانه ما را به شرکت برتر سرگرمی تبدیل می‌کند.

ارزش‌های اصلی (هسته‌ای)

این ارزش‌ها در واقع باورها و رفتارهای شما را توصیف می‌کند. اعتقاداتی که باعث می‌شود شما بتوانید به چشم‌انداز و ماموریت دست یابید. مثلاً شرکت کوکاکولا ارزش‌های اصلی خود را این‌گونه بیان می‌کند:

  • رهبری: شجاعت برای شکل دادن آینده‌ای بهتر

  • همکاری: نبوغ جمعی

  • صداقت و درستی: خود واقعی بودن

  • مسؤلیت‌پذیری: اگر چیزی باشد، برعهده‌ی من است.

  • شور و اشتیاق: داشتن تعهد قلبی و ذهنی

  • کیفیت: کارهایی که انجام می‌دهیم به بهترین شکل است.

تحلیل سوات (SWOT)

روشی تحلیلی برای دسته‌بندی عوامل مهم درونی و بیرونی اثرگذار بر سازمان و راهبردها و آینده‌های ممکن و شناسایی توانایی‌ها، کاستی‌ها، فرصت‌ها و تهدیدها است. کلمه‌ی SWOT در انگلیسی حروف اول کلمات قوت (Strength)، ضعف (Weakness)، فرصت (Opportunity) و تهدید (Threat) است. تحلیل سوات در مورد وضعیتی که کسب‌وکارها در بازار دارند تحقیق می‌کند و به شما امکان می‌‌دهد تا جنبه‌های مهم، رویدادها و رقیبان تجارت خود را مشخص کنید. منظور از قوت تجارت می‌تواند توانایی آن در جذب مشتریان بومی باشد، درحالی‌که ضعف به عدم‌توانایی در ورود به پایگاه مشتریان غیربومی اشاره دارد. یک رقیب بومی که با مشتریان غیربومی در ارتباط است می‌تواند با موقعیت‌های مالی مواجه شود و به کسب‌وکار خود فرصت بدهد. در صورت خارج شدن از بحران، مشاغل دیگر و رقبایی که در حال توسعه‌ی پایگاه مشتریان خود هستند همچنان یک تهدید محسوب می‌شوند.

اهداف بلندمدت

اهداف بلندمدت متشکل از سه تا پنج جمله یا ردیف است که یک سطح پایین‌تر از چشم انداز را بیان می‌کند. این مجموعه اهداف معمولا از سه سال گذشته شروع می‌شود و تا حدود پنج سال آینده گسترش می‌یابد که  با بیانیه‌های ماموریت و چشم‌انداز به‌طورمستقیم مطابقت دارد. اهداف بلندمدت نقاط عطفی هستند که یک شرکت برای هدایت عملیات‌ها‌ به سمت اهداف دوردست خود تعیین می‌کند. برخی از نمونه‌های اهداف بلندمدت می‌تواند تقویت یک تجارت در بازار محلی، افزایش سود یا گسترش فعالیت و فروش خود باشد.

اهداف سالیانه

هر هدف بلندمدت باید چند هدف یک ساله داشته باشد که اهداف شما را پیش ببرد. که تحقق این مجموعه، سبب تحقق یافتن اهداف بلندمدت خواهد شد. اهداف سالیانه باید تا حد امکان اسمارت (SMART) باشند، به عبارتی: مشخص (Specific)، قابل‌اندازه‌گیری (Measurable)، دست‌یافتنی (Achievable)، واقعی (Realistic) و مبتنی بر زمان (Time-Based).

بعد از این‌که اهداف سالانه خود را تعیین می‌کنید، ممکن است هرکدام را به اهداف کوتاه‌مدت تقسیم کنید، که اقدامات و اهداف مربوط به سه ماه آینده را تعریف می‌کند تا شما را به اهداف سالانه‌ی خود برساند. درواقع، برنامه‌های دستیابی به اهداف کوتاه‌مدت شما همان برنامه‌های عملی شماست.

برنامه‌های عملی

هر هدف باید برنامه‌ای داشته باشد که دقیقا توضیح دهد این اهداف چگونه به دست خواهند آمد. میزان جزئیات بستگی به مقدار انعطاف‌پذیری مدیران و تیم کاری ایده‌آل و دلخواه شما دارد. هر چه جزئیات بیشتری وجود داشته باشد انعطاف‌پذیری کم‌تری دارد.

مثلا برخی معتقدند که «چشم‌انداز بدون برنامه فقط یک رویاست. برنامه‌ی بدون چشم‌انداز فقط کاری پرزحمت است. اما چشم‌انداز همراه با برنامه می‌تواند دنیا را تغییر دهد». ایجاد یک برنامه برای دستیابی به اهداف کسب‌وکار شاید دنیا را تغییر ندهد اما آن را ممکن می‌سازد. برخی از مؤسسات موفق در گاراژها شروع به کار کردند و از طریق برنامه‌ریزی به غول‌های صنعت تبدیل شدند.

منبع: thebalancecareers

نوشته‌های تازه

آخرین دیدگاه‌ها

دسته‌ها

تازه ها

آنچه مدیر منابع انسانی بهتر است بداند

آنچه مدیر مالی و بهای تمام شده بهتر است بداند

آنچه مدیر بازاریابی بهتر است بداند

آنچه مدیر تولید بهتر است بداند

آنچه مدیر توزیع و فروش بهتر است بداند

آنچه مدیر زنجیره تامین بهتر است بداند

آنچه مدیر فناوری اطلاعات و ارتباطات بهتر است بداند

آنچه مدیر ارتباط با مشتری بهتر است بداند

انتشار در شبکه‌های اجتماعی!

دیدگاه خود را بنویسید

رفتن به بالا